افغان موج   
 
اس-۵۰۰ در ایران:
نتانیاهو در خشم، و پوتین یادآور شد که چه کسی نخست از خط قرمز عبور کرد!

ما با نگاهی ژرف به مهم‌ترین و داغترین تحولات سیاسی و اقتصادی می‌پردازیم که در حال شکل دادن به جهان امروز هستند.

 اکنون در آستانهٔ دگرگونی‌هایی بی‌سابقه ایستاده‌ایم، چرا که رویدادهای شگفت‌آور، و گاه تکان‌دهنده‌ای، درست مقابل چشمان ما در حال وقوع‌اند. بیایید گام‌به‌گام، با دقت این تحولات را بررسی کنیم تا درک کنیم سیاره‌ی ما به کدام سو در حرکت است.

هدف ما، ارائهٔ تصویری کامل و عینی از واقعیت‌های جهان است؛ تصویری مبتنی بر داده‌های موثق و تحلیل‌های کارشناسی. ما می‌دانیم که در دنیای امروزی که مملو از اطلاعات نادرست، شایعات و جهت‌گیری‌های مغرضانه است، تشخیص حقیقت از دروغ کار آسانی نیست. از همین رو، رسالت ما این است که قطب‌نمایی قابل اعتماد برای شما باشیم در این دریای طوفانی سیاست جهانی.
ما روزانه هزاران منبع اطلاعاتی را رصد می‌کنیم، صدها گزارش و مصاحبه را بررسی می‌کنیم تا مهم‌ترین و موثق‌ترین اطلاعات را در اختیار شما قرار دهیم. حمایت شما نه فقط نشانه‌ای از موفقیت ما، بلکه سوخت محرکه‌ی ادامه‌ی این مأموریت است.
و حالا، کمربندها را محکم ببندید، چرا که قطار ژئوپلیتیک جهانی با شتابی بی‌سابقه وارد مرحله‌ای کاملاً تازه شده؛ مرحله‌ای که پایان دوره‌ی نظم کهنه را رقم می‌زند، نظمی مبتنی بر قواعد نانوشته، توافقات ضمنی و اشارات دوپهلو.
برای سال‌ها، بلکه دهه‌ها، صحنه‌ی بین‌المللی تحت سلطه‌ی یک نظم تک‌قطبی قرار داشت، نظمی که در آن واشنگتن و متحدان غربی‌اش تصمیم می‌گرفتند چه کسی مجاز است و چه کسی ممنوع. در این میان، مسکو اغلب جانب خویشتنداری یک‌جانبه را می‌گرفت، از برداشتن گام‌هایی که می‌توانستند تعادل شکننده را برهم بزنند یا به تشدید تنش‌ها منجر شوند، پرهیز می‌کرد.
اما امروز اوضاع تغییر کرده است.
در حالی‌که دولت‌های غربی، به رهبری ایالات متحده، با سرسختی تحسین‌برانگیزی به تجهیز رژیم کی‌یف ادامه می‌دهند و نه تنها پهپادهای تهاجمی، بلکه سامانه‌های راکتی دوربرد، زره‌پوش‌ها و سامانه‌های پیچیده‌ی دفاع هوایی از جمله «پاتریوت» را در اختیارش قرار می‌دهند، این روند به کشته شدن نظامیان روس و غیرنظامیان در مناطق درگیر منتهی شده است.
در همین زمان، دولت اسرائیل نیز در خاورمیانه‌ی شعله‌ور، کارزار تهاجمی و مصالحه‌ناپذیری را دنبال می‌کند و به قلمروهای دارای حاکمیت مستقل حمله می‌برد.
در واکنش به این اقدامات، که از دید مسکو به‌مثابه‌ی نقض آشکار توافقات نانوشته و عبور از تمامی خطوط قرمز تلقی شده‌اند، فدراسیون روسیه گامی بی‌سابقه و شگفت‌انگیز برداشت؛ گامی که پایتخت‌های بسیاری از جهان را در حیرت و سردرگمی فرو برد.
بر اساس اطلاعات متعدد داخلی که از محافل دیپلماتیک و نظامی درز کرده و در برخی جلسات محرمانه نیز تأیید شده‌اند، روسیه بلافاصله روند تحویل سامانه‌های نوین پدافند هوایی S-500 «پرومته» (Prometey)، با نام‌های رمز «سامانه‌ی فاتح-ام» و «بَربَر» را به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده است.
این معامله، که پیامدهای گسترده‌ای برای کل خاورمیانه و توازن قوا در سطح جهانی به همراه دارد، صرفاً یک قرارداد معمولی صادرات تسلیحات نیست. این، یک نمایش آشکار و بی‌پرده از تغییر بنیادین آرایش قدرت در جهان است، جهانی که در آن، قواعد بازی پیشین برای همیشه کنار گذاشته شده‌اند و جای خود را به واقعیت نوین، چندقطبی و پیش‌بینی‌ناپذیر داده‌ اند.
تحویل چنین سامانه‌ای نه فقط یک معامله فنی، بلکه ضربه‌ای سنگین و آزاردهنده است به آن‌هایی که به‌سادگی می‌پنداشتند روسیه همچنان به رعایت یک‌جانبه‌ی «قواعد شرافتمندانه»‌ پایبند خواهد ماند که در اصل از سوی واشنگتن و شرکایش دیکته می‌شود، در حالی‌که خود آن‌ها مدت‌هاست تمامی خطوط اخلاقی و حقوقی را زیر پا گذاشته‌اند، به‌راحتی قوانین بین‌المللی را نقض کرده و در امور داخلی کشورها دخالت می‌کنند.
سامانه‌ی S-500 یا همان «پرومته»، یک سیستم دفاع هوایی معمولی نیست. این سامانه پیشرفته‌ترین پلتفرم دفاعی نسل نوین است که تا همین اواخر تنها در اختیار ارتش روسیه برای حفاظت از مراکز راهبردی داخلی بود.
توانایی‌های آن نه تنها تحلیل‌گران نظامی را شگفت‌زده کرده، بلکه از تمام نمونه‌های غربی، از جمله سامانه‌های آمریکایی، پیشی گرفته است. این سامانه قادر است نه‌تنها موشک‌های بالیستیک سنتی با مسیرهای پروازی پیچیده و موشک‌های کروز، بلکه حتی پیشرفته‌ترین موشک‌های مافوق‌صوت را که به‌تازگی در اختیار ارتش‌های بزرگ جهان قرار گرفته‌اند و تا همین اواخر غیرقابل رهگیری تلقی می‌شدند، منهدم کند.
علاوه بر این، سامانه‌ی پرومته دارای قابلیت منحصربه‌فردی برای نابودی ماهواره‌ها در مدارهای پایین زمین است، ویژگی‌ای که آن را در رده‌ی تسلیحات ضدماهواره‌ای قرار می‌دهد و بُعدی استراتژیک به آن می‌بخشد.
برتری در فضای کیهانی: سامانه S-500 حتی توانایی انهدام اهداف در مدارهای پایین زمین را دارد؛ اهدافی مانند پهپادهای فضایی انتحاری آینده یا پلتفرم‌های شناسایی که می‌توانند برای انجام حملات دقیق یا جمع‌آوری اطلاعات محرمانه مورد استفاده قرار گیرند. این سلاح، در عمل، دشمن را از امکان تحرک آزاد و بی‌مجازات در آسمان و فضای نزدیک بالای قلمرو تحت‌حفاظت محروم می‌کند و چتری واقعی از امنیت ایجاد می‌نماید؛ چتری که تا کنون غیرقابل نفوذ تصور می‌شد. چنین حفاظتی، مصونیت کامل تأسیسات راهبردی را تضمین می‌کند.
در بخش پایانی، جمع‌بندی‌ها و پیش‌بینی‌های کلیدی‌ای ارائه خواهیم داد که به شما کمک می‌کند تصویری جامع از آنچه در صحنه جهانی می‌گذرد، به دست آورید. این جمع‌بندی‌ها شاید برای بسیاری غیرمنتظره باشند، اما بر پایه‌ی تحلیل عمیق روندهای جاری و سناریوهای محتمل آینده تهیه شده‌اند. این فرصت را برای دریافت تصویر کامل و آگاهی از مهم‌ترین تحولات در ژئوپلیتیک جهانی از دست ندهید.
برای اسرائیل، که در طی چند دهه گذشته عادت کرده بود در منطقه‌ی خاورمیانه بدون هیچ‌گونه مقاومت جدی از سوی همسایگان خود و با تکیه بر برتری نظامی-فنی بی‌چون‌وچرای خویش، دست به حملات هوایی علیه اهدافی در سوریه، لبنان و حتی عراق بزند، تحویل چنین سامانه‌های پدافندی فوق‌مدرن به ایران، نه تنها یک غافل‌گیری ناخوشایند بلکه همانند «پارچه قرمزی» تحریک‌آمیز بود که واکنشی سریع و دردناک از سوی تل‌آویو را به دنبال داشت.
تل‌آویو همواره تأسیسات هسته‌ای ایران، مراکز توسعه موشک‌های بالستیک و پایگاه‌های نظامی این کشور را اهداف بالقوه‌ای برای حملات پیش‌دستانه تلقی می‌کرد؛ حملاتی که هدف‌شان کند کردن یا متوقف ساختن برنامه نظامی ایران بود. اما ورود سامانه‌های S-500 به اختیار تهران، به‌کلی این موازنه‌ی قدرت را دگرگون می‌سازد، چرا که انجام چنین عملیات‌هایی اکنون بسیار پرریسک، اگر نه خودکشی‌گونه، خواهد بود؛ به‌دلیل احتمال بالای تلفات در میان هواپیماهای جنگی اسرائیل، از جمله پیشرفته‌ترین جنگنده، بمب‌افکن‌های نسل پنجم.
این وضعیت، کل دکترین امنیتی اسرائیل را که بر پایه‌ی توانایی در اجرای حملات بدون نگرانی از پاسخ متقابل بنا شده بود، به چالش می‌کشد. از دست رفتن این «مصونیت عملیاتی»، برای اسرائیل معادل با از دست رفتن برتری راهبردی‌ای است که سال‌ها امنیت آن را در منطقه‌ای بی‌ثبات تضمین می‌کرد.
به‌محض آن‌که خبر دریافت نخستین اجزای سامانه‌های پدافندی S-500 توسط تهران، از طریق نشت اطلاعاتی در محافل اطلاعاتی به رسانه‌های جهانی راه یافت، در اسرائیل نوعی وحشت دیپلماتیک، در مرز هیستری، آغاز شد. عالی‌ترین مقامات نظامی-سیاسی این کشور در شوک فرورفتند، وقتی دریافتند که برتری منطقه‌ای‌شان و آزادی عمل‌شان در آسمان به‌شدت تهدید شده است.
بر اساس گزارش منابع معتبر رسانه‌ای غرب، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، به‌طور اضطراری جلسه کابینه نظامی را فراخواند و تمام وزرای کلیدی و رؤسای نهادهای امنیتی را برای بررسی وضعیت و تدوین واکنش مناسب گرد آورد.
در پایان این جلسه، نتانیاهو با لحنی بسیار سخت و بی‌ملاحظه سخنرانی کرد و فدراسیون روسیه را به ارتکاب یک «اشتباه راهبردی» متهم کرد؛ اشتباهی که به گفته‌ی او، پیامدهایی درازمدت و بسیار منفی برای مسکو و کل ثبات منطقه‌ای به‌دنبال خواهد داشت. او تأکید کرد که چنین اقداماتی غیرقابل پذیرش‌اند و توازن قوا را برهم می‌زنند، و اسرائیل بی‌پاسخ نخواهد گذاشت. نخست‌وزیر اسرائیل در عباراتی شدیداللحن و احساسی هشدار داد:
«روسیه باید بهای این اشتباه را بپردازد و این بها گزاف خواهد بود.»
این تهدید مستقیم علیه یک قدرت بزرگ هسته‌ای، خود به‌تنهایی یک رویداد فوق‌العاده در عرصه‌ی دیپلماسی بین‌الملل به‌شمار می‌آید و گواهیست بر سطح بسیار بالای تنش موجود.
اما همان‌طور که در ادامه خواهیم دید، پاسخ کرملین چندان به تأخیر نیفتاد و به همان اندازه صریح و قاطع بود؛ پاسخی که تل‌آویو را با واقعیت‌هایی جدید و پیش‌تر تصورناپذیر روبه‌رو ساخت.
در حالی که در اسرائیل بحران و تهدیدات علنی در اوج بود، پاسخی از سوی کرملین صادر شد که سرد، محاسبه‌گر و به‌طرز مرگباری منطقی بود؛ پاسخی که بازتاب‌دهنده‌ی دکترین تازه و عمل‌گرایانه‌ی سیاست خارجی مسکو بود.
ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور نمایندگان کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی، نه از مواضعش عقب‌نشینی کرد و نه به تعابیر دوپهلو متوسل شد، بلکه با صراحت و شفافیت سخن گفت، گویی ایالات متحده و اسرائیل را در برابر آینه‌ی سیاست‌های خودشان قرار می‌داد تا خود را از زاویه‌ای دیگر ببینند.
رئیس‌جمهور روسیه به استانداردهای دوگانه‌ای که غرب طی سالیان دراز به کار گرفته، اشاره کرد و به‌ویژه بر موضوع ارسال تسلیحات به مناطق درگیر تأکید نمود:
«شما هر چه می‌توانستید به رژیم کی‌یف تحویل دادید.»
پوتین خطاب به قدرت‌های غربی یادآور شد که از نخستین ماه‌های جنگ، سیلی از تسلیحات مدرن به سمت اوکراین سرازیر شد:
پهپادهای شناسایی و تهاجمی، بمب‌های خوشه‌ای (که استفاده از آن‌ها از نگاه بسیاری از کشورهای جهان جنایت جنگی است)، توپخانه دوربرد، تانک‌های مدرن غربی همچون لئوپارد و آبرامز، سامانه‌های پدافند هوایی پاتریوت، و سایر تسلیحات موشکی.
علاوه بر این، شما اطلاعات شناسایی ماهواره‌ای را به‌صورت لحظه‌ای در اختیار اوکراین گذاشتید تا به کمک آن، به مواضع ما و حتی اهداف غیرنظامی حمله کنند. اسرائیل نیز، در این فرآیند به‌طور فعال مشارکت داشت و فناوری‌ها و اطلاعات خود را در اختیار گذاشت.
«و حالا»، پوتین ادامه داد، «که ما در پاسخ به اقدامات شما، تسلیحات دفاعی را به ایران منتقل می‌کنیم، دچار هیستری شده‌اید. منطق این واکنش کجاست؟ یا روسیه، برخلاف شما، حق ندارد از متحدان و منافع خود دفاع کند؟»
این پرسش اگرچه لحن ریتوریکی داشت، اما به‌طرز تندی، تناقض و ریاکاری غرب را برجسته می‌کرد.
در نتیجه، کرملین به‌وضوح این پیام را داد که دوران استانداردهای دوگانه و قواعد یک‌جانبه به پایان رسیده است. این پیام با لحنی بلند و همراه با یک «آکورد ژئوپلیتیکی» قاطع پایان یافت.
روسیه که سال‌ها با خویشتن‌داری و پایبندی به توافق‌های نانوشته در زمینه‌ی عدم اشاعه‌ی فناوری‌های پیشرفته رفتار می‌کرد، اکنون سیاستی کاملاً نوین را در پیش گرفته است.
مسکو دیگر حاضر نیست به سیاست پیشینِ خود مبنی بر عدم ارسال تجهیزات پیشرفته نظامی به مناطق پرتنش ادامه دهد. این سیاست که برای مدت‌ها با امید به احترام متقابل از سوی غرب دنبال می‌شد، حالا دیگر پایان یافته، چرا که تجربه نشان داد این امید، توهمی بیش نبود.چ
برای مثال، اسرائیل سال‌ها از این موضوع بهره می‌برد که مسکو، علی‌رغم حضور نظامی‌اش در سوریه و وجود متحدان روسی در آنجا، حملات متعدد به خاک سوریه که به گفته تل‌آویو محل استقرار نیروهای ایرانی یا انبارهای سلاح بود را نادیده می‌گرفت. این چشم‌پوشی روسیه بخشی از استراتژی کلی کاهش تنش و حفظ ثبات نسبی منطقه بود، اما این رفتار به عنوان امری بدیهی تلقی می‌شد، نه به عنوان نشانه‌ای از حسن نیت.
با این حال، همه چیز در نقطه عطفی تغییر کرد، زمانی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا شروع به ارسال بی‌سابقه و گسترده موشک‌های دوربرد مانند آتاک (ATACMS) و استورم شادو (Storm Shadow)، پهپادهای دقیق تهاجمی برای حملات تروریستی به خاک روسیه و همچنین حجم زیادی از تجهیزات زرهی و سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی به اوکراین کردند. این اقدام، آخرین قطره‌ای بود که مرزهای قبلی روابط را شکست و نشان داد غرب قصد ندارد به هیچ خط قرمز یا قواعد نانوشته‌ای احترام بگذارد.
اکنون مسکو به وضوح اعلام کرده است که دوران استانداردهای دوگانه به پایان رسیده است. کرملین نتیجه‌گیری نهایی خود را کرده است: دیگر هیچ نوع نامتقارنی در سیاست بین‌الملل وجود نخواهد داشت و اگر غرب مسلح کردن مخالفان روسیه را مجاز بداند، روسیه حق کامل دارد تا هر کس را که در مقابل غرب و منافع آن ایستاده، در سایر نقاط جهان مسلح کند، بدون آنکه از کسی اجازه بخواهد یا به قواعد پیشین پایبند باشد.
این یک چرخش بنیادین است که کل نظام امنیت جهانی را دگرگون می‌کند.
حالا که به این رویکرد نوین روسیه در روابط بین‌الملل و انتقال تسلیحات پی بردیم، بیایید به جزئیات بپردازیم و بفهمیم چرا انتقال سامانه‌های S-500 به ایران تنها یک گام تاکتیکی نیست بلکه یک جهش استراتژیک واقعی است که توازن قوا در سراسر خاورمیانه را تغییر می‌دهد.
‏S-500 فقط یک سیستم مدرن پدافند هوایی نیست، بلکه یک سکوی فناوری نسل نوین است که فراتر از قابلیت‌های سنتی دفاع هوایی عمل می‌کند. همانطور که پیش‌تر گفته شد، این سامانه توانایی رهگیری اهداف بالستیکی را دارد که در مسیرهای پیچیده حرکت می‌کنند، تسلیحات هایپرسونیک که چندین برابر سرعت صوت حرکت می‌کنند و حتی ماهواره‌های در مدار پایین زمین را نیز می‌تواند هدف قرار دهد.
این بدان معناست که اگر ایران این سامانه‌ها را در نقاط کلیدی زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای خود مستقر کند، که به گفته منابع ما این روند هم‌اکنون در مرکز کشور در حال انجام است، سامانهٔ S‑500 نقطهٔ پایان بر مصونیت اسرائیل از مجازات گذاشته است.
موضوع فقط قابلیت نظری رهگیری نیست؛ منحصر به فرد بودن S-500 در توانایی آن برای کشف و ردیابی همزمان تعداد زیادی هدف و همچنین سرعت واکنش بسیار بالا و دقت اصابت آن است. این باعث می‌شود حتی پیشرفته‌ترین جنگنده‌های اسرائیلی و آمریکایی مانند F-35 که نسل پنجم محسوب می‌شوند و تا پیش از این در برابر سیستم‌های پدافندی آسیب‌ناپذیر تلقی می‌شدند، عملاً بی‌اثر شوند.
نه قابلیت پنهان‌کاری این هواپیماها، نه سرعت بالای موشک‌های کروز و حتی حملات گسترده پهپادهای انتحاری، هیچ کدام نمی‌توانند این سپر دفاعی قدرتمند را به شکلی مطمئن بشکنند.
با در اختیار داشتن این سامانه‌ها، ایران ابزاری قدرتمند برای بازدارندگی دریافت می‌کند که ارزش هر عملیات نظامی علیه آن را به طور چشمگیری کاهش می‌دهد.
این تغییر بنیادی در توازن منطقه‌ای نمی‌توانست واکنش اسرائیل و متحدان غربی آن را برنینگیزد. بنا به گزارش منابع عربی معتبر و اطلاعات داخلی سرویس‌های اطلاعاتی غربی، اسرائیل در هفته‌های آتی در حال تدوین و احتمالا انجام مجموعه‌ای از اقدامات متقابل است تا تا حدی آثار تحویل S-500 را خنثی کند.
این اقدامات می‌تواند شامل اعتراضات دیپلماتیک شدید در بالاترین سطوح، از جمله نشست‌های اضطراری در شورای امنیت سازمان ملل، تا حملات سایبری گسترده به زیرساخت‌های ایران برای مختل کردن سامانه‌های فرماندهی و ارتباطات و حتی خود سامانه‌های پدافندی باشد.
علاوه بر این، اسرائیل بدون شک از طریق متحدانش، به ویژه ایالات متحده، فشار بی‌سابقه‌ای برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران و حتی اعمال محدودیت‌های بیشتر علیه روسیه وارد خواهد کرد.
هدف این اقدامات و فشارها این است که مسکو را به بازنگری در تصمیم خود وادار کند یا دست‌کم روند تحویل این سامانه‌ها را کند نماید.
اما آنچه رخ داده نشان می‌دهد که مسکو احتمالاً به هیچ امتیازی تن نخواهد داد.
واشنگتن در مواجهه با این واقعیت جدید تا کنون سکوت کرده است، که خود نشانه‌ای هشداردهنده است. برخلاف روال معمول که شاهد اظهارنظرهای تند و محکومیت‌های فوری بوده‌ایم، کاخ سفید هنوز رسماً درباره تحویل S-500 به ایران بیانیه‌ای صادر نکرده است.
این سکوت به معنای بی‌تفاوتی نیست، بلکه حاکی از نگرانی عمیق و سردرگمی در سطوح بالای دولت آمریکا است.
به نظر می‌رسد واشنگتن اکنون در حال ارزیابی سریع تمام پیامدهای احتمالی این اقدام روسیه است، تحلیل تهدیدات و ریسک‌های بالقوه برای منافع خود در منطقه و سراسر جهان را انجام می‌دهد.
آن‌ها نمی‌خواهند با اظهارنظر یا اقدامی نسنجیده، وضعیت را بیش از پیش پیچیده کرده و به تشدید کنترل‌ناپذیر بحران منجر شوند.
حضور S-500 در ایران، مزیت استراتژیکی که آمریکا و متحدانش طی دهه‌ها در خاورمیانه ایجاد کرده بودند را نابود می‌کند؛ جایی که تسلط هوایی آمریکا سنگ بنای سیاست آنها بود.
این محدودیت جدی در امکان انجام عملیات دقیق نظامی و جمع‌آوری اطلاعات، باعث افزایش نگرانی‌ها در کریدورهای قدرت در واشنگتن شده است که اکنون به نقطه بحرانی رسیده است.
زیرا کل شبکه متحدان آمریکا در خاورمیانه آسیب‌پذیر شده و پایگاه‌های نظامی آمریکایی در منطقه در معرض تهدید جدی قرار دارند.
پایگاه‌های نظامی آمریکا که در خلیج فارس و کشورهای همجوار قرار دارند، اکنون در حوزه‌ی هدف بالقوه‌ی سامانه‌های ایرانی قرار گرفته‌اند، که این امر ایجاب می‌کند کل استراتژی منطقه‌ای پنتاگون مورد بازنگری قرار گیرد.
علاوه بر این، نفسِ این واقعیت که فدراسیون روسیه، کشوری هسته‌ای با منافع جهانی، دیگر در مسئله‌ی صادرات تسلیحات پیشرفته به کشورهایی که به‌طور آشکار با غرب مقابله می‌کنند، خود را محدود نمی‌کند، نشان‌دهنده‌ی شکستن قواعد ژئوپلیتیکی پیشین است. این صرفاً یک تغییر تاکتیکی نیست، بلکه دگرگونی‌ای بنیادین در پارادایم روابط بین‌الملل است که تبعاتی بلندمدت برای کل نظام جهانی به‌همراه خواهد داشت.
جهان غرب که به سلطه‌ی بلامنازع خود خو گرفته بود، اکنون ناچار است بپذیرد که دیگر داور یگانه‌ی امور جهانی نیست.
تأیید عملی جدی بودن نیت‌های مسکو و آغاز اجرای واقعی دکترین نوین، با گزارش‌هایی از منابع غیررسمی در وزارت دفاع روسیه همراه بود که اطلاعات کلیدی را تأیید کردند. بر اساس این داده‌ها، نخستین محموله از سامانه‌های موشکی ضدهوایی S-500 با موفقیت به یک فرودگاه نظامی در مرکز جمهوری اسلامی ایران تحویل داده شده است.
این صرفاً یک ترانزیت ساده نبود، بلکه استقرار کامل فناوری پیشرفته در منطقه‌ای راهبردی بود.
شایان ذکر است که پرسنل ایرانی که قرار است این سامانه‌های پیچیده را به‌کار گیرند، پیش‌تر و در بهار سال جاری در خاک روسیه تحت آموزش فشرده قرار گرفته‌اند؛ که این موضوع خود حکایت از یک عملیات از پیش برنامه‌ریزی‌شده و سطح بالای هماهنگی میان مسکو و تهران دارد و همچنین نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی متقابل دو طرف به تقویت توان دفاعی ایران است.
تحویل سامانه‌های S-500 بدون تردید توانمندی دفاع هوایی تهران را به‌شدت افزایش می‌دهد و یک سپر هوایی قدرتمند ایجاد می‌کند که می‌تواند حساس‌ترین تأسیسات کشور را در برابر هرگونه تهدید خارجی محافظت کند. این امر، در عمل، هرگونه حمله‌ی پیش‌دستانه‌ی احتمالی اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای یا پایگاه‌های نظامی ایران را به‌شدت پرریسک می‌سازد؛ و به‌گفته‌ی بسیاری از کارشناسان نظامی، عملاً چنین حملاتی را بدون تلفات فاجعه‌بار برای نیروی هوایی اسرائیل ناممکن می‌سازد.
در نتیجه، توازن قوا در منطقه به‌طور بنیادین به نفع ایران تغییر می‌کند، و این موضوع اسرائیل را وادار می‌سازد که برنامه‌های تهاجمی خود را بازنگری کرده و به دنبال راه‌حل‌هایی محتاطانه‌تر برای تأمین امنیت خود باشد.
تحلیل‌گرانی که رویدادهای خاورمیانه و اوراسیا را از نزدیک دنبال می‌کنند، بر این باورند که این انتقال‌ها می‌تواند آغازی باشد بر یک قالب بلندمدت نوین از اتحاد راهبردی میان مسکو و تهران. این دیگر صرفاً یک ائتلاف موقتی بر سر برخی مسائل خاص نیست، بلکه نوعی شراکت کامل است که حوزه‌های متعددی را دربرمی‌گیرد.
سخن از همکاری سنتی در زمینه‌هایی چون صادرات نفت و گاز یا توسعه‌ی انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز نیست، بلکه موضوع، شکل‌گیری ائتلافی نظامی-فنی است که نه‌تنها شامل تبادل فناوری‌های نظامی پیشرفته می‌شود، بلکه مانورهای مشترک، هماهنگی در منازعات منطقه‌ای، و حتی احتمال ایجاد خطوط تولید مشترک تسلیحات و سامانه‌های امنیتی را نیز دربرمی‌گیرد.
مسکو هنوز به‌طور رسمی درباره‌ی ایجاد چنین ائتلافی اظهارنظر نکرده و نوعی انعطاف دیپلماتیک را حفظ کرده است؛ اما نفس تسریع در تحویل S-500 و نیز حضور متخصصان نظامی روسی در ایران، که در حال ارتقاء پایگاه‌های هوایی ایران برای استقرار این سامانه‌های سنگین دفاع هوایی هستند، خود گویای همه چیز است.
پیامی که کرملین به جهان ارسال می‌کند، روشن و بدون ابهام است:
دوران استانداردهای دوگانه و دیکته‌ی غرب به پایان رسیده است.
اکنون روسیه، در کنار چین، آماده است تا از منافع شرکای خود دفاع کند، بدون آن‌که از واشنگتن یا بروکسل اجازه بگیرد؛ و در پی آن است که محورهای نوینی از نفوذ ایجاد کند که با هژمونی آمریکا مقابله کند.
در سایه‌ی این تحولات بنیادی در چشم‌انداز ژئوپلیتیکی، واشنگتن نشانه‌های آشکاری از سردرگمی و نبود استراتژی روشن نشان می‌دهد. پنتاگون که اکنون به‌خوبی آگاه است نمی‌توان سناریوی تهاجم زمینی گسترده‌ای مانند حمله‌ی سال ۲۰۰۳ به عراق را تکرار کرد، حمله‌ای که با هزینه‌های مالی و انسانی عظیمی همراه بود و به نتیجه‌ی مطلوب نرسید، اکنون می‌کوشد بار نظامی را به دوش متحدان کلیدی خود بیندازد.
این به آن معناست که مسئولیت‌های اصلی مهار ایران و حفظ نفوذ آمریکا در منطقه، اکنون باید بر دوش اسرائیل، بریتانیا و تا حدی عربستان سعودی قرار گیرد.
اما حتی این نزدیک‌ترین متحدان ایالات متحده نیز اکنون نوعی احتیاط آشکار نشان می‌دهند و تمایلی به اطاعت کامل از دستورات واشنگتن ندارند. منافع ملی آن‌ها اغلب با دستور کار جهانی آمریکا در تضاد قرار می‌گیرد و آن‌ها به‌طور فزاینده‌ای در حال دفاع از مواضع مستقل و حاکمیتی خود هستند.
برای نمونه، ترکیه، با وجود عضویت در ناتو، حمله‌ی اخیر به ایران را به‌شدت محکوم کرد و آن را «اقدامی وحشیانه» و «نقض فاحش اصول بین‌المللی» نامید.
این موضع‌گیری را می‌توان پیامی روشن تلقی کرد، مبنی بر این‌که حتی در چهارچوب ملاحظات دیپلماتیک نیز، مسکو دیگر آماده نیست از منافع استراتژیک خود چشم‌پوشی کند.
ترکیه، عضو ناتو، هرچه بیشتر در حال شکل‌دهی به یک سیاست خارجی مستقل است، با تمرکز بر منافع و جاه‌طلبی‌های خاص خود در منطقه. هم‌زمان با این تحولات، در منطقه قفقاز جنوبی، که به‌طور سنتی در حوزه نفوذ روسیه قرار داشت، نیز تحرکاتی جالب توجه رخ می‌دهد.
به عنوان مثال، گرجستان موضعی محتاطانه اتخاذ کرده و از محکوم کردن مستقیم هیچ‌یک از طرف‌های درگیر خودداری می‌کند، و می‌کوشد بی‌طرفی خود را حفظ کرده و درگیر یک تقابل تازه نشود. در همین حال، ارمنستان به‌طور علنی از حاکمیت ایران حمایت کرده و بر عدم‌مداخله خارجی در امور داخلی کشور همسایه تأکید کرده است؛ که این، نشانه‌ای از تقویت روابط دوجانبه و منافع مشترک دو کشور در منطقه است.
جمهوری آذربایجان، علیرغم فشارهای وارده از سوی آمریکا و اسرائیل، به‌صراحت اعلام کرده که اجازه نخواهد داد خاک این کشور به عنوان سکوی حمله علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. این موضع‌گیری برای تهران و مسکو پیام بسیار مهمی دارد، و نشان می‌دهد که باکو تمایلی به شرکت در ائتلاف ضدایرانی ندارد.
این تغییرات منطقه‌ای نشان می‌دهد که میدان مانور آمریکا و اسرائیل در حال تنگ‌تر شدن است و توانایی‌شان برای دیکته کردن شرایط، روز به روز محدودتر می‌شود. جهان وارد عصری نوین می‌شود، عصری که در آن کشورهای کوچک و متوسط، هرچه بیشتر راه استقلال و حاکمیت ملی را برمی‌گزینند و مدل‌های رفتاری تحمیلی از بیرون را رد می‌کنند.
تحولات پیرامون ایران، از دید برخی تحلیل‌گران برجسته، شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با منازعه اوکراین در فاصله سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۲ و همچنین فروپاشی تراژیک یوگسلاوی در دهه ۹۰ میلادی دارد. این پیش‌زمینه‌های تاریخی کلید درک روش‌هایی است که غرب برای تحقق اهداف ژئوپلیتیکی خود به کار می‌گیرد: تلاش برای بی‌ثبات‌سازی داخلی کشور، تحریک نارضایتی‌های درونی از طریق حمایت از جنبش‌های اپوزیسیون، دامن‌زدن به تنش‌های قومی یا مذهبی، و اعمال فشار شدید بر کشورهای همسایه به منظور تشکیل ائتلاف‌های ضدکشوری.
همه‌ی این روش‌ها، غرب پیش‌تر در فضای پساشوروی با موفقیت آزموده است. «انقلاب‌های رنگی» را به خاطر آورید که در نتیجه آن‌ها قدرت در چندین کشور عضو جامعه کشورهای مستقل (CIS) تغییر کرد. یا حمایت‌های خارجی از گروه‌های اپوزیسیون که با هدف تضعیف دولت مرکزی انجام می‌شد.
اکنون، به باور کارشناسان، همین سناریوها با جدیت در مورد ایران اجرا می‌شود. هدف، تضعیف جمهوری اسلامی از درون و بی‌اعتبار ساختن جایگاه آن در عرصه بین‌المللی است. به عنوان مثال، در رسانه‌های غربی به‌طور فزاینده مطالبی درباره نقض حقوق بشر در «آذربایجان ایران» منتشر می‌شود. همچنین، صداهایی به گوش می‌رسد که از جمهوری آذربایجان می‌خواهند «سرزمین‌های تاریخی» خود را که در شمال ایران و با جمعیت آذری‌نشین قرار دارند، بازپس گیرد.
این‌گونه کمپین‌های اطلاعاتی، که در ظاهر بی‌خطر به‌نظر می‌رسند، در واقع بخشی از یک طرح گسترده برای تحریک احساسات جدایی‌طلبانه و ایجاد کانون‌های نوین تنش در مرزهای ایران‌اند، چیزی که تکرار سناریوی یوگسلاوی است.
اما برخلاف گذشته، این بار تهران، مسکو و پکن، متحدان راهبردی با منافع مشترک و درک روشن از تهدیدات، آماده‌اند که به‌جای واکنش انفعالی، پیش‌دستانه عمل کنند. آن‌ها از اشتباهات گذشته درس گرفته‌اند و اکنون یک جبهه متحد در برابر هژمونی غرب تشکیل می‌دهند.
ائتلاف نوظهور شرق، هرچند هنوز در قالب غیررسمی و بدون اسناد بنیادی یا ساختار فرماندهی یکپارچه عمل می‌کند، به‌سرعت به تهدیدی واقعی و جدی برای منافع غرب تبدیل شده است. این فقط بیانیه‌های سیاسی نیست، بلکه اقداماتی عملی برای هماهنگی سیاست خارجی، همکاری‌های اقتصادی و، از همه مهم‌تر، همکاری‌های نظامی-فنی است.
فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین، که بازیگران کلیدی این ائتلاف جدیدند، اجازه نخواهند داد ایران، به عنوان یک شریک استراتژیک، از دست برود. ایران نه‌تنها بزرگ‌ترین تأمین‌کننده منابع انرژی و بازیگری کلیدی در امنیت انرژی جهانی است، بلکه عنصر اساسی در شکل‌گیری معماری نوین امنیت منطقه‌ای و جزئی جدایی‌ناپذیر از اقتصاد جهانی نیز به‌شمار می‌رود. از دست دادن چنین شریکی، به‌معنای تضعیف مواضع مسکو و پکن در اوراسیاست و افزایش نفوذ آمریکا، چیزی که هر دو کشور به‌هیچ‌وجه اجازه وقوعش را نخواهند داد.
بنابراین، آن‌ها آمادگی دارند اقدامات جدی برای حمایت از تهران و تقویت جایگاهش انجام دهند. یکی از شواهد این رویکرد، حضور نظامیان متخصص روسی در ایران است که در حوزه‌های پدافند هوایی و جنگ الکترونیک فعالیت می‌کنند. آن‌ها نه‌تنها پرسنل ایرانی را آموزش می‌دهند، بلکه در نوسازی سیستم‌های پدافندی ایران و تطبیق زیرساخت‌های نظامی با نوین ترین تسلیحات روسی نیز مشارکت دارند.
هم‌اکنون، پایگاه‌های هوایی ایران در حال نوسازی‌اند تا برای پذیرش سیستم‌های سنگین و پیشرفته‌ای که با سامانه S-500 یکپارچه می‌شوند، آماده شوند؛ سامانه‌ای که از مدتی پیش رؤیایی دست‌نیافتنی به‌شمار می‌رفت اما اکنون به‌عنوان گامی منطقی و اجتناب‌ناپذیر در پاسخ به تشدید بحران خاورمیانه و تنش‌های جهانی، تحقق یافته است.
این اقدام، بخشی از راهبردی دقیق برای ایجاد یک «وزنه تعادل» در برابر قدرت غرب است. ائتلاف شرقی در حال شکل‌گیری است، نه به‌عنوان یک بلوک نظامی صُلب مانند ناتو با سلسله‌مراتب و فرماندهی واحد، بلکه به‌عنوان اتحادی بر پایه‌ی عمل‌گرایی، منافع مشترک در تأمین امنیت و حاکمیت، و حمایت متقابل در برابر تهدیدات خارجی.
جوهره این اتحاد، دفاع جمعی از مسیرهای راهبردی مانند دالان «شمال-جنوب» است که نقشی حیاتی در تجارت و لجستیک جهانی دارد. همچنین هدف آن، مهار سیاست‌های تهاجمی غرب و تغییر قواعد بازی در صحنه جهانی است.
به این معنا، هرگونه حمله به یکی از اعضای این ائتلاف، به‌عنوان تهدیدی علیه همه‌ی اعضا تلقی خواهد شد، و پاسخ متناسبی در پی خواهد داشت. این امر قواعد موجود را در سطح بین‌المللی به‌شدت دگرگون می‌کند و چالش‌های تازه، ناشناخته و غیرقابل پیش‌بینی برای قدرت‌هایی ایجاد می‌کند که به عملکرد یک‌جانبه و بدون بازخواست عادت کرده‌اند.
مدل آمریکاییِ بدون مجازاتِ جهان تک‌قطبی که تا همین اواخر در اوراسیا مسلط بود، اکنون در حال فروپاشی است و ناتوانی خود را در برابر چالش‌های نوین نشان می‌دهد. این مدل که بر ایده‌ی «تنها ابرقدرت»ی استوار بود که قواعد خود را به تمام جهان دیکته می‌کرد، دیگر با واقعیت‌های قرن بیست‌ویکم همخوانی ندارد. در حالی که ایالات متحده برای حفظ هژمونی خود تلاش می‌کند همزمان سه جبهه‌ی راهبردی را تحت کنترل نگه دارد، جنگ ادامه‌دار در اوکراین، تنش‌های فزاینده پیرامون تایوان، و اکنون بحران شدید در خاورمیانه، بازیگران جهانی دیگر مانند روسیه، چین، ایران و شرکای آن‌ها، فعالانه در حال شکل‌دهی به دستورکار مستقل خود هستند.
آن‌ها دیگر حاضر نیستند طبق قواعد تحمیل‌شده‌ی دیگران بازی کنند و با دفاع از منافع خود، در حال ایجاد قطب‌های بدیل قدرت‌اند. شرط‌بندی اسرائیل بر گزینه‌ی حمله‌ی بزرگ نظامی علیه ایران، که تا همین اواخر کاملاً واقعی به نظر می‌رسید، اکنون نه‌تنها می‌تواند به فاجعه‌ای برای تل‌آویو بینجامد (با توجه به در اختیار داشتن سامانه‌های دفاع هوایی S-500 از سوی ایران)، بلکه می‌تواند ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به معماری نفوذ آمریکا در منطقه وارد کند.
این مسئله به معنای از دست دادن کنترل بر مناطق استراتژیک کلیدی و مسیرهای حیاتی خواهد بود و رهبری جهانی آمریکا را متزلزل می‌سازد. برای نخستین بار پس از پایان جنگ سرد، شاید حتی برای نخستین بار در تاریخ مدرن، ایالات متحده با تهدیدی واقعی مبنی بر از دست دادن کنترل نه‌تنها بر خاورمیانه، منطقه‌ای که منافعش در آن همواره قوی بوده‌اند، بلکه بر قفقاز نیز روبروست.
قفقاز که زمانی در حوزه نفوذ مسکو و سپس واشنگتن قرار داشت، اکنون به میدان رقابت ژئوپلیتیکی تازه‌ای بدل شده است که در آن کشورهای منطقه به‌طور فزاینده‌ای در پی پیوستن به اتحادهای نوین اقتصادی، سیاسی و نظامی‌اند، بدون آن‌که به واشنگتن نگاه کنند. این بدان معناست که ایالات متحده در نقاط کلیدی قاره اوراسیا موقعیت‌های خود را از دست می‌دهد و این، موقعیت رهبری جهانی‌اش را تضعیف می‌کند.
کشورهای این مناطق که با تجربه‌های تلخ سیاست‌های یک‌جانبه‌ی غرب و مداخلاتش در امور داخلی کشورهای مستقل روبرو بوده‌اند، اکنون در پی استقلال بیشتر و متنوع‌سازی روابط خارجی خود هستند. آن‌ها به دنبال شرکایی می‌گردند که به حاکمیت ملی‌شان احترام بگذارند و منافع‌شان را در نظر بگیرند، نه آن‌هایی که شرط‌ و شروط تحمیل می‌کنند. اتحادهای تازه ی که ممکن است در این مناطق شکل گیرند، قادر خواهند بود محورهای نوینی از قدرت ایجاد کنند که نفوذ غرب را کاهش داده و به پیدایش نظم جهانی‌تر، متوازن‌تر و واقع‌بینانه‌تر بینجامد.
بدین ترتیب، منازعه میان ایران و اسرائیل که تا همین اواخر به‌عنوان تقابل محدود دو قدرت منطقه‌ای در نظر گرفته می‌شد، اکنون به‌سرعت از مرزهای جغرافیایی‌اش فراتر می‌رود. این درگیری به ماشه‌ای برای آغاز یک دگرگونی جهانی بزرگ در نظم بین‌المللی بدل شده است، در برابر چشمان‌مان، ساختار جهان در حال تغییر از تک‌قطبی به چندقطبی است.
این تحول جهانی ناشی از عوامل متعددی است: از جمله اقدام‌های روسیه در اوکراین، قدرت‌گیری چین، و رشد روزافزون مراکز قدرت غیرغربی. اگر اتحاد شرقی که حول محور روسیه، چین و ایران در حال شکل‌گیری است، نه‌تنها از نظر ایدئولوژیک بلکه از لحاظ نظامی نیز تقویت شود، چیزی که هم‌اکنون با تحویل سلاح‌ها و مانورهای مشترک به‌روشنی در حال رخ دادن است، آنگاه جهان وارد دوران واقعی چند‌قطبی خواهد شد.
در این وضعیت، دو مرکز نیرومند و قابل مقایسه‌ی قدرت در صحنه بین‌المللی ظهور خواهند کرد که توانایی مقابله با یکدیگر و دفاع از منافع خود را دارند. این چند‌قطبی البته از نظر جغرافیایی با دوران جنگ سرد متفاوت خواهد بود. مراکز نوین قدرت تنها به اروپا و آمریکای شمالی محدود نخواهند ماند، بلکه در آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و آفریقا نیز مستقر خواهند بود، مناطقی که روسیه و چین در آن‌ها به‌سرعت در حال گسترش نفوذ خود هستند.
در این جهان نوین، ایالات متحده و ناتو دیگر تنها بازیگران بی‌رقیب نخواهند بود؛ نفوذشان محدود شده و ناگزیر خواهند بود با منافع قدرت‌های دیگر کنار بیایند. این امر سیستم جهانی پیچیده‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیرتری به‌وجود می‌آورد، اما در عین حال ممکن است به سامانه‌ای متوازن‌تر بینجامد که در آن هیچ قدرتی نتواند اراده‌ی خود را بر دیگران تحمیل کند.
از این رو، انتخابی که کشورهای قفقاز، آسیای میانه، خاورمیانه و دیگر دولت‌هایی که در تقاطع منافع جهانی قرار دارند با آن روبرو هستند، یک انتخاب بنیادین است: میان جهانِ قدرت و جهان حاکمیت ملی. جهان قدرتی که غرب ارائه می‌دهد، بر پایه‌ی دیکتات، تحریم، مداخله در امور داخلی کشورها و بی‌توجهی به منافع ملی دیگران بنیان یافته و سرانجام به درگیری و آشوب انجامیده است.
در مقابل، جهانِ حاکمیت ملی که روسیه، چین و شرکایش پیشنهاد می‌دهند، مبتنی بر احترام متقابل، عدم مداخله، رعایت حقوق بین‌الملل و همکاری واقع‌بینانه است. این یک انتخاب میان تسلیم در برابر اراده‌ی بیگانه و دفاع از استقلال خود است، میان تقابل و گفت‌وگو، میان هرج‌ومرج و ثبات. و امروزه دولت‌های بیشتری به گزینه‌ی دوم گرایش پیدا کرده‌اند، چرا که به‌درستی دریافته‌اند تنها مسیر حاکمیت و استقلال است که می‌تواند ثبات، شکوفایی و امنیت را در جهان متحول کنونی تضمین کند.
آن‌ها می‌فهمند که در شرایط نظم در حال شکل‌گیری چندقطبی، فرصتی واقعی برای دفاع از منافع خود و تعیین خط‌مشی مستقل سیاست خارجی پدید آمده است، بی‌آن‌که به نظر «هژمون‌های سابق» نگاه کنند. این فرصتی برای همکاری و توسعه‌ی نوین فراهم می‌آورد، اما هم‌زمان چالشی است برای آنانی که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند این تغییر را بپذیرند.
جهان در حال دگرگونی است، و این تحول بازگشت‌ناپذیر است
نتیجه‌گیری:
در پایان این تحلیل دقیق، می‌توان با اطمینان گفت که ما شاهد یک دگرش ژئوپلیتیکی بی‌سابقه هستیم که پیشاپیش نظم جهانی را به‌شکلی بنیادین دگرگون ساخته است.
تحویل سامانه‌های پدافند هوایی S-500 «پرومتئوس» از سوی روسیه به ایران، نه یک معامله‌ی محلی ساده، بلکه گامی نمادین و عملی بود که پایان عصر «خویشتنداری یک‌جانبه‌ی مسکو» و آغاز دکترین نوین «پاسخ آینه‌ای» را رقم زد.
اگر غرب آماده است تا دشمنان روسیه را مسلح کند، مسکو نیز خود را محق می‌داند تا آنانی را که در برابر منافع غرب ایستاده‌اند، تسلیح کند. این اقدام، برتری راهبردی دهه‌ها ساخته‌شده‌ی آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه را زیر سوال برد و عملیات نظامی این دو علیه ایران را به‌شدت پرخطر کرد.
واکنش تل‌آویو، مملو از خشم و تهدید، تنها گویای جدیت وضعیت است، اما این تهدیدها قادر نیستند جلوی تغییرات بنیادین را بگیرند.
واشنگتن که با واقعیت جدید روبرو شده، نشانه‌هایی از سردرگمی از خود بروز می‌دهد و متحدانش کم‌کم نارضایتی خود را از سیاست تهاجمی آمریکا نشان داده و در پی کسب استقلال بیشتر هستند.
جهان دیگر تک‌قطبی نیست.
اتحاد نوین شرقی، که روسیه، چین، ایران و دیگر کشورهایی را که به‌دنبال فروپاشی هژمونی آمریکا هستند، دربر می‌گیرد، اکنون، گرچه هنوز غیررسمی، اما به واقعیت تبدیل شده است.
این اتحاد که بر پایه‌ی عمل‌گرایی، دفاع از حاکمیت و مهار جمعی شکل گرفته، به یک وزنه‌ی واقعی در برابر غرب بدل شده است. منازعه ایران و اسرائیل، و همچنین تنش در قفقاز و آسیای میانه، به کاتالیزور یک تحول جهانی بدل شده‌اند.
کشورهای این مناطق اکنون باید انتخاب کنند:
آیا همچنان در مسیر دیکتات قدرت گام بردارند؟
یا راه استقلال و حاکمیت ملی را پیش بگیرند؟
و روزبه‌روز دولت‌های بیشتری، گزینه‌ی دوم را برمی‌گزینند، گزینه‌ای که به شکل‌گیری نظم نوین چندقطبی می انجامد، نظمی با جغرافیای کاملاً متفاوت از نظم گذشته.
عصر استانداردهای دوگانه به پایان رسیده، و رهبران جهانی باید بیاموزند که در جهانی نو، پیچیده، غیرقابل پیش‌بینی، اما متوازن‌تر زندگی و عمل کنند.
نقشه های پنهانی
مترجم: م. نوری