افغان موج   

پیشگفتار

«طی تقریبا هشت سال پس از یازدهم سپتامبر، القاعده و متحدین افراطی‌اش در سراسر روستاها و مناطق دورافتاده‌ی خطوط مرزی پاکستان جابه‌جا شده‌اند. این جابه‌جایی تقریبا به‌طور قطعی شامل رهبری القاعده، اسامه بن لادن و ایمن‌الظواهری نیز می‌باشد. آنان از این قلمرو به‌عنوان پناهگاه‌های امن برای اختفا، آموزش تروریست‌ها، ارتباط با پیروان خود، طراحی حملات و فرستادن جنگ‌جویان‌شان به افغانستان، استفاده کرده‌اند. برای مردم امریکا، این منطقه‌ی مرزی به خطرناک‌ترین مکان در جهان تبدیل شده است

این نتیجه‌گیری برگرفته از یک سخنرانی باراک اوباما به تاریخ ۲۷مارچ ۲۰۰۹است که نقش و موقعیت پاکستان را از سکوی پرتاب جهاد علیه شوروی به رهبری ایالات متحده در سال‌های اول دهه‌ی هشتاد به «حیات خلوت و پناهگاه امن برای تروریست‌های بین‌المللی تحت رهبری القاعده» در چند دهه‌ی اخیر، خلاصه می‌کند.

اوباما در حین اعلام استراتژی جدید‌اش برای افغانستان و پاکستان که اکنون «اف-پاک» نامیده می‌شود، و نشانه‌ی تمرکز جدید اداره‌ی او بر دولت پاکستان است، اظهار داشته که نیروهای مستقر در مناطق قبایلی «صرفا یک چالش برای امریکا نه، بلکه فراتر از آن چالشی امنیتی در بالاترین سطح برای جهان بوده است. حملات تروریستی در لندن و بالی، مانند حملات آنان در شمال افریقا، خاور میانه، اسلام‌آباد و کابل، به القاعده و متحدانش در پاکستان ارتباط داشتند. هر حمله‌ی بزرگی که به یک شهر آسیایی، اروپایی یا افریقایی صورت می‌گیرد، احتمالا به رهبری القاعده در پاکستان نیز رابطه دارد. امنیت انسان‌ها در سراسر جهان در خطر است

این بیانیه بر یک واقعیت تلخ در مورد پاکستان تأکید می‌کند: وقتی رابرت گیتس، وزیر دفاع و ریچارد هالبروک، نماینده ویژه‌ی امریکا برای پاکستان و افغانستان تهدید می‌کنند که شدیدترین فشار بر القاعده «هرجا که باشند» باید اعمال شود، نشان‌دهنده‌ی آن است که سناریوی جنگ از افغانستان به‌سوی پاکستان در حال تغییر است.

در عرض دو هفته پس از اعلام سیاست اوباما، پاکستان افزایش چشم‌گیری از خشونت را تجربه کرد. از وزیرستان تا پشاور و از لاهور تا اسلام‌آباد، ده‌ها تن در اثر حملات انتحاری یا حملات هواپیماهای بی‌سرنشین کشته شدند. اهداف اولیه‌ی بمب‌گذاران انتحاری پولیس و نیروهای شبه‌نظامی بودند، در حالی‌که موشک‌های هلفایر با شلیک پهپاد، مخفیگاه‌های عملیاتی القاعده را در نقاط مختلف علاقه‌های خودمختار قبایلی واقع در نوار مرزی بین افغانستان و پاکستان، هدف قرار می‌‌دادند.

جنگ میان نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا و شبه‌نظامیان القاعده به نظر می‌رسید که پاکستان را در میانه‌ی آتش قرار داده است. آمار در مورد پیچیدگی خشونت‌ها حیرت‌انگیز است. در سال ۲۰۰۹، ستیزه‌جویان تقریبا ۹۰حمله‌ی انتحاری را انجام دادند و ۵۰۰حمله‌ی بمب‌گذاری و کمین را نیز سازماندهی کردند که در اثر آن بیشتر از ۳۰۰انسان کشته شدند. با توجه به این واقعیت که تا سال ۲۰۰۲پاکستان تنها یک حمله‌ی انتحاری را تجربه کرده بود، این رویدادها نگران‌کننده به نظر می‌رسد.

حمله‌ی مرگ‌بار به هتل ماریوت اسلام‌آباد، در بیستم سپتامبر ۲۰۰۸که جان بیشتر از ۶۰تن را گرفت، واقعیت جدیدی را نشان می‌داد. این‌که: شورشیان پس از حمله بر اهدافی در ساحه‌ی «فتا» در سوات و پشاور، اکنون قلب پایتخت را هدف گرفته بودند. چهار ساعت پس از تهدید رییس‌جمهور آصف‌علی زرداری مبنی بر «پاکسازی پاکستان از وجود تروریست‌ها» یک بمب‌گذار انتحاری موتر حامل پر از مواد انفجاری را به مانعی در درِ ورودی هتل کوبید. این موتر با ۶۰۰کیلوگرام مواد منفجره شامل تی. ان. تی و آر. دی. اکس، منجمله خمپاره، گلوله‌ی توپ، ماین و پودر آلمونیم بارگیری شده بود. این محموله باعث انفجاری مهیب و به‌دنبال آن آتش‌سوزی سریعا در حال گسترش بود که کل هتل را به تلی از کانکریت مبدل کرد.

سیستم کمره‌های مداربسته‌ی هتل در اثر شدت برخورد از کار افتادند، اما تصاویر گرفته‌شده پیش از انفجار نشان می‌دهد که مهاجم پس از تصادم موترش به دیوار فولادی، خود را منفجر کرده است. هنگامی که فرد انتحاری با مواد منفجره به دور کمرش ناپدید شد، عرض چند دقیقه شعله‌های آتش مهمات پشت لاری را منفجر کرد.

آن‌ هنگام من در هتل بودم و با دو دوست خود در یکی از رستورانت‌های کنار حوض آب‌بازی عقب هتل غذا می‌خوردیم. حدود ۳۰۰نفر که اکثرا زنان و کودکان بودند، پس از افطار روزه مشغول صرف شام بودند. ۲۲شهروند خارجی مجروح شدند و چهار نفر از آنان جان‌باختند، از جمله سفیر جمهوری چک در پاکستان و همتای ویتنامی‌اش. دو سرباز امریکایی مستقر در سفارت امریکا نیز در این رویداد جان‌های‌شان را از دست دادند. از میان ۳۵۰نفر مشتریان و ساکنان هتل، من از خوش‌شانس‌ترین‌هایی بودم که بی‌هیچ آسیبی نجات یافتم. وقتی به سلامت بیرون آمدم و نگاهی به عقب انداختم، جهنمی را دیدم که بر فراز ساختمان در حال گسترش بود. گویا اسلام‌آباد، پایتخت سرسبز پاکستان در شعله‌های آتش جهنم می‌سوخت.

تا این‌جا، حمله بر هتل ماریوت که با کار سریع در دسامبر ۲۰۰۸بازسازی شد، حمله‌ای بود همراه با پی‌آمدها و نگرانی‌های بزرگ. سازماندهندگان این حمله در تلاشی آشکارا برای ترسانیدن خارجی‌ها و تضعیف وجهه‌ی کشور در جهان، این هتل پر مخاطب را انتخاب کرده بودند. «از پاکستان دور باشید»، پیامی بود که این انفجار با خود حمل ‌می‌کرد. این تاکتیک مؤثر افتاد و سازمان ملل شماری از دیپلومات‌ها، کارمندان و خانواده‌های آنان را به کشورهای مربوط شان یا جاهای دیگر انتقال داد.

برای نخستین‌بار نشانه‌های یک جنگ سیاسی در پاکستان دیده می‌شد. تحلیل‌گران برجسته‌ی پاکستانی به‌شمول طلعت مسعود، رسول بخشی و داکتر حسن عسکری، اعلام کردند که این حمله در واقع حمله بر «نمادهای یک دولت کارآمد» است. آنان در مصاحبه‌های‌شان با رسانه‌های چاپی و الکترونیکی اظهار داشتند که «این جنگ با هیچ یک از ارزش‌های اجتماعی و سنت‌های قبیله‌ای و دینی مطابقت ندارد. همچنان حمله بر افراد بی‌گنا محلی و خارجی از نظر اخلاقی نیز قابل توجیه نبود. چنان‌که وقایع بیشتر از هفت سال در پاکستان نشان می‌داد، جوجه‌ها در حال برگشتن به‌خانه بودند. فدائیان مذهبی که دستگاه‌های امنیتی پاکستان از آنان در جنگ‌های نیابتی افغانستان و کشمیر استفاده می‌کردند، به‌سوی آموزگاران سابق خود روی آورده بودند.

دو ماه بعد، ده مرد مسلح بر هتل تاج‌محل در بمبئی، بزرگ‌ترین مرکز تجاری هند، حمله و تقریبا برای سه روز آن شهر را در چنگال وحشت نگهداشتند و جان ۱۷۹نفر را گرفتند. هند با پشتیبانی ایالات متحده و بریتانیا یکی از گروه‌های پاکستانی را به‌عنوان مسئول این حمله شناسایی کرد و بار دیگر کشور من زیر سؤال رفت.

در سال ۲۰۰۸، بیشتر از هزار نفر از افراد ملکی و نظامی در سراسر ایجنسی‌های قبایلی به‌شمول ایجنسی‌هایی که ادعا می‌شد مرکز عملیاتی مأموران اطلاعاتی (سیا) بودند، کشته شدند. بیشتر از ۴۰۰نفر از خوانین، یا رؤسای قبایل نیز به‌دلیل این‌که «همکاران دولت» به حساب می‌رفتند، جان‌های‌شان را از دست دادند. در ماه دسامبر، ستیزه‌جویان دروازه‌های پیشاور، مرکز ایالت خیبرپختونخواه را کوبیدند.

پیشاور که از سه طرف در محاصره‌ی ایجنسی‌های قبایلی قرار دارد، پس از تهاجم و اشغال افغانستان توسط شوروی‌ها در سال ۱۹۷۹، به‌عنوان پایگاه و مرکز اصلی مجاهدین «افغان» عمل می‌کرد. این شهر تبدیل شد به مرکز عصب جهاد بین‌المللی، بزرگ‌ترین پایتخت جاسوسی جهان و میدان عملیات انتقام‌جویانه‌ی سازمان‌های اطلاعاتی شوروی و «افغان‌»ها. به نظر می‌رسید که اکنون این شهر دوباره در چنان موقعیتی قرار گرفته، اما این‌بار میدان جنگِ نسل جدیدی از جهادگرانی است که مخالف امریکا و متحدانش هستند.

بعدتر، این شهر در نیمه‌ی دوم سال ۲۰۰۹شاهد افزایش حملات خونین تروریستی بود که با حمله‌ی مرگ‌بار انتحاری به هتل پرل کانتیننتال در ماه جون همان سال آغاز شد. این حمله منجر به کشته‌شدن ده نفر گردید و ویرانی‌های گسترده‌ای از خود به‌جا گذاشت. یکی از جناح‌های ساختمان هتل که در مجاورت فرمانده ارتش پیشاور قرار داشت، به‌طور کامل منهدم شد.

در فاصله‌ی چهار هفته، در نوامبر سال ۲۰۰۹طی یک رشته حملات انتحاری، بیش از ۲۵۰نفر از افراد ملکی و ۱۵۰نفر از مقامات دولتی کشته شدند. تنها در یک رویداد حدود ۱۵۰نفر بر اثر انفجار موتر مملو از مواد منفجره، در قلب شهر جان‌های‌شان را از دست دادند. یک حمله‌ی دیگر جان بیش از ۴۰نفر را گرفت. در یکی از بمب‌گذاری‌های انتحاری در هشتم نوامبر، تروریست‌ها عبدالمالک را به همراه ده‌ها نفر دیگر از بین بردند. مالک شهردار یک ناحیه‌ی پیشاور و قبلا از هواداران ستیزه‌جویان بود، اما بعدا در مخالفت با آنان، نیروهایی را برای دفاع از ناحیه‌اش سر و سامان داد. ولی در این نقش جدید چندان دوام نیاورد و کشته شد. ستیزه‌جویان قبایلی آشکارا تصمیم گرفته بودند تا در پیشاور، بزرگ‌ترین و پر رونق‌ترین شهر تجارتی منطقه، ترورهایی را سازماندهی کنند. تا این دم ارتش پاکستان قادر به کنترل آنان نشده است.

در سوم مارچ سال ۲۰۰۹، یک حمله‌ی پیچیده و سریع به سبک کماندویی در قلب لاهور، دومین شهر بزرگ پاکستان تمام نهاد‌های امنیتی را شگفت‌زده ساخت و آسیب رسانید. اندکی پس از ساعت نُه صبح، ده‌ها مهاجم جوانِ به‌شدت مسلح به کاروان وسایط حامل بازیکنان تیم کرکت سریلانکا که به سمت استدیوم قذافی در حرکت بودند، حمله‌ور شدند. در حالی‌که پولیس اسکورت با مهاجمان درگیر شده بود، راننده‌ی بس حامل بازیکنان به سرعت بس را از ساحه دور کرد و به داخل استدیوم پناه برد و بازیکنان بی‌هیچ صدمه‌ای فرار کردند. همه‌ی تروریست‌ها پس از کشتن ۱۰پولیس و زخمی‌شدن شماری از غیرنظامیان ساحه‌ی درگیری، موفق به فرار گردیدند. (یکی از داوران مسابقات بر اثر اصابت یک گلوله شدیدا جراحت برداشته بود.) همه از وضعیت امنیتی پیش‌آمده گیج شده بودند، به‌ویژه از آن‌جا که کرکت‌بازان سریلانکایی پس از تیم‌های استرالیا و نیوزیلاند برای بازی در پاکستان داوطلب شده بودند؛ اما به‌دلیل وضعیت نامطمئن امنیتی، دیدارهای‌شان را لغو کردند.

پولیس هنوز با پی‌آمدهای این حمله دست‌وپنجه نرم می‌کرد که تروریست‌ها به اکادمی پولیس لاهور حمله کردند. یک روز بعد، بیت‌الله محسود، رییس تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) یا انجمن گروه‌های شبه‌نظامی که هسته‌ی اصلی طالبان پاکستان را تشکیل می‌دهد، با به عهده گرفتن مسئولیت حمله‌ی‌ کماندوها و محاصره‌ی اکادمی پولیس، بسیاری‌ها را در داخل و خارج پاکستان شگفت‌زده ساختند.

محسود در نخستین سخنان خود اظهار داشت که «ما این کار را در پاسخ به حملات موشکی هواپیماهای بی‌سرنشین ایالات متحده در داخل خاک پاکستان انجام دادیم.» او به این هم بسنده نکرد و در مصاحبه‌ای با رادیو «دیوه» که توسط ایالات متحده تمویل مالی می‌گردد، گفت که به‌زودی حمله‌ای را در واشنگتن انجام خواهیم داد که همه را در جهان شگفت‌زده خواهد کرد. او کاخ سفید را به‌عنوان یکی از این اهداف خود معرفی کرد.

عالمگیر بیتانی، روزنامه‌نگار از گفت‌وگوی خود با محسود چنین حکایت می‌کند: «او پشیمان نبود، برعکس بسیار سرحال به نظر می‌رسید. شوخی می‌کرد و به من گفت که صلوات بگویم و سوگند خورد که بیشتر خواهد کشت

درست یک هفته پیش از حمله‌ی لاهور، ایالات متحده یک جایزه‌ی پنج میلیون دالری را برای سر محسود گذاشته و او را تهدیدی آشکار برای منافع امریکا در منطقه اعلام کرده بود. بنابراین، این اعلامیه نگرانی دیرینه‌ی مقامات نظامی پاکستان را مبنی بر این‌که ایالات متحده هرگز محسود را هدف قرار نخواهد داد، بر طرف ساخت.

محسود که به تاریخ پنجم آگست ۲۰۰۹به‌وسیله‌ی شلیک هواپیمای بی‌سرنشین کشته شد، مطمئنا خسارات سنگینی بر نیروهای امنیتی پاکستان، پولیس و شبه‌نظامیانی که از اهداف خاص او بودند، وارد کرده بود. از سال ۲۰۰۶به این‌سو، گروه او و متحدانش نزدیک به سه هزار پولیس و پرسونل امنیتی شبه‌نظامی را کشته‌اند. تحریک طالبان پاکستان، آشکارا ارتش پاکستان را به‌دلیل «همکاری با امریکایی‌ها» دشمن خود اعلام کرده است.

بین ماه‌های جنوری ۲۰۰۶تا مارچ ۲۰۱۰، هواپیماهای شکاری و پهپادهای تحت کنترل سیا حدود ۱۲۰حمله‌ی برون‌مرزی را انجام دادند که بیشترین آن در سال ۲۰۰۹بود. پیتر برگن و کاترین تیدمن، از بنیاد امریکای جدید در ۲۴فبروری سال ۲۰۱۰، طی گزارشی زیرِ عنوان «سال پهپادها» خاطرنشان ساختند که رییس‌جمهور اوباما تعداد حملات هواپیماهای بی‌سرنشین در پاکستان را به میزان قابل توجهی افزایش داده است. آنان نوشته‌اند: «در زمان ریاست‌جمهوری اوباما تا این‌دم ۵۱حمله در مناطق قبایلی پاکستان گزارش شده، در حالی‌که در کل دوران ریاست‌جمهوری بوش ۴۵حمله صورت گرفته بود. در مجموع طی سال‌های ۲۰۰۹تا ۲۰۱۰، به‌شمول رهبر شبه‌نظامیان، صدها شبه‌نظامی رده‌های پایین‌تر و شماری از غیرنظامیان توسط هواپیماهای بی‌سرنشین کشته شده‌اند

همچنان این گزارش به کشتار غیرنظامیان در حملات هواپیماهای بی‌سرنشین نیز اشاره می‌کند؛ آنچه که باعث نارضایتی شدید و تحریک احساسات ضد امریکایی گردیده است. اکثر پاکستانی‌ها از جمله رسانه‌های ملی و رهبران سیاسی جریان اصلی، این حملات را نقض حاکمیت ملی خود می‌دانند. یک نظرسنجی که توسط مؤسسه‌ گالوپ در آگست ۲۰۰۹صورت گرفته و در این گزارش از آن نقل قول شده، مردم پاکستان تنها نُه درصد این چنین حملات را تأیید می‌کنند. مقامات پاکستانی به این باور اند که تنها در سال ۲۰۰۹بیش از ۷۰۰غیرنظامی تنها بر اثر حملات هواپیماهای بی‌سرنشین کشته شده‌اند. این امر سیلی از انتقادات را برانگیخت و نخست‌وزیر یوسف‌رضا گیلانی مجبور شد تا بر توقف یک چنین حملاتی اصرار نماید.

تلفات غیرنظامی بخش عمده‌ای از بحث در مورد سودمندی و اثربخشی یک چنین حملات را تشکیل می‌دهد. شمار غیرنظامیان کشته‌شده توسط هواپیماهای بی‌سرنشین مورد مناقشه است. برخی از تحلیل‌گران پاکستانی ادعا دارند که «نرخ تلفات غیرنظامیان در اثر حملات هواپیماهای بی‌سرنشین در پاکستان ۹۸درصد است.» برگن و تیدمن نوشتند که در انتهای دیگر طیف، منبعی در امریکا، اوایل دسامبر به نیویارک تایمز گفت که «طی کم‌تر از دو سال حدود ۲۰غیرنظامی و ۴۰۰جنگ‌جو کشته شده‌اند.» ارزیابی خود گزارشگران این است که میزان تلفات غیرنظامی حملات هواپیماهای بی‌سرنشین حدود ۳۲درصد است.١٤ حوت ١٤٠١ اطلاعات روز

درباره‌ی نویسنده

امتیازگل سال‌ها است که درباره‌ی گروه‌های اسلامی در افغانستان و پاکستان گزارش می‌دهد. مقالات او به‌طور گسترده‌ای در «نیوز» و «فرایدی تایم» پاکستان نشر می‌شوند. او مرتبا از پاکستان برای «سی‌ان‌ان» و «الجزیره» گزارش داده است. پیوسته در شبکه‌های تلویزیونی هند و پاکستان ظاهر شده و مجری یک برنامه‌ی هفتگی خبری برای تلویزیون مستقل پاکستانی به‌نام «جیو» است. احتمالا او با اعتبارترین منبع درباره‌ی وزیرستان باشد. او نویسنده‌ی «پیوند نامقدس: روابط پاکستان و افغانستان در زمان طالبان» در سال ۲۰۰۲، سردبیر «اسلام و لیبرالیسم» در سال ۲۰۰۲و در حال حاضر رییس «مرکز تحقیقات و مطالعات امنیتی» در اسلام‌آباد پاکستان است.

کتاب «خطرناک‌ترین جای جهان؛ مرزهای بی‌قانون پاکستان» پیچیدگی‌های چندلایه‌ی روابط دولت پاکستان با گروه‌های تروریستی و پدیده‌ی افراط‌گرایی در کمربند قبایلی مناطق شمال پاکستان را بررسی می‌کند.

ترجمه‌ی این کتاب در یک سلسله در روزنامه‌ اطلاعات روز منتشر خواهد شد.

 نویسنده: امتیازگل

مترجم: غفار صفا