محمد عالم افتخار
در واپسین لحظات روز که ذله و کوفته از «تلاش معاش» برگشته بودم فرصتی را وقف مرور به رسانه های آشنا و مأنوس کردم. در میانه؛ این چکامه تازه محترم نجیب بارور؛ گرفتار نوعی برق گرفتگی و صاعقه زدگی ام ساخت:
*****
عقابها همه تسلیم یک مگس شدهاند
چنارهای بلند زمانه؛خس شدهاند
چه حسرتیست که آزادگان دیروزی؛
اسیر شیطنت صاحبِ قفس شدهاند
کسان، بهخاطر یک سکه؛ آبرو دادند
و ناکسان همه در گیرودار، کس شده اند
به ناخلف شدگان از من این پیام بَرید
که بر گلوی دو- سه راهزن جرس شدهاند
چهکردهاند اجیران روزگار به ما
جز اینکه پیش کشیدند، گاه پس شدهاند
هنوز مردم این خاک توده بیدار است
اگرچه مشتی اجیرانه بینفس شدهاند
صدای هندوکش از صخره باز میآید:
محافظان نوامیس، بلهوس شدهاند
زمانه، آه! زمانه چه کردهای با ما
عقابهای بلندآشیان، مگس شدهاند
*******
اگر اشعاری از این دست؛ سالخورده و عمر کرده باشد؛ می بایستی به خاطر دریافت معنا و جذب احساس و عاطفه معین آن؛ زمان و مکان و اوضاع و احوالی را دریافت که عامل و انگیزه سرایش و خلق آنها بوده است؛ ولی اینجا چنین نیازی نیست؛ همه چیز فهماست و ملموس و محسوس.
بی رودر بایستی انگیزه و عامل این سرایش و نالش؛ همانا رویداد اخیر در افغانستان یعنی کنار آمدن عطامحمد نور والی 13 ساله بلخ در سازشی ظاهراً با ارگ ریاست جمهوری و در واقع با کمپلکس فشرده نیروی های جهانی دخیل در قضایای کنونی افغانستان میباشد. انهم پس از سه ماه و اندی مقاومت و مخالفت و کش و گیر که حرکات حماسی مردمی افغانستانشمول را نیز به همراه داشت. مقاوت و ایستادگی که توسط یک نظامی و سیاستدان برازنده محترم عتیق الله بریالی "در نوع خود پس از سال 2001 یگانه " ارزیابی گردیده و در زیر از نظر انور شما میگذرد:
لذا با پوزش که رأساً مجال درنگ زیاد بر این چکامه رسا و زیبا اینجا وجود ندارد. اما آنچه به دوام پیشکش میگردد؛ مدد میکند تا ما در آتی و در آینده های پسین تر حرف و حدیث لازم و حیاتی و مماتی از آنها استخراج نموده و تقدیم مردمان سربلند جوانب هندوکش مغرور و غرور آفرین کنیم.
«ايستادگی عطا در نوع خود پس از سال 2001 یگانه بود
این گفته که تصمیم استاد عطا محمد نور در نتیجه یک معامله شخصي با ارگ بوده و وي جمعیت را کنار زده حرف درستي نمی باشد زیرا ايشان با مجوز شوراي رهبري جمعيت سلامي در محور موضوعات طرح شده توسط جمعيت اسلامي با ارگ مذاكره كرده اند.
در نتيجه مذاكرات با ارگ آنطور كه استاد عطا محمد نور خود اعلام نمود در مورد تعيين كادرهاي جمعيت توافق صورت گرفته است اما در مورد قضاياي مهم و استراتژيک همانند تغيير ساختار نظام، تغییر سیستم انتخاباتی و موضع جمعيت درباره شناسنامه الكترونيک اختلاف كماكان به قوت خود باقي است و براي توصل به اين اهداف تاكيد بر ادامه مبارزه نموده چنانچه پيشنهاد دولت در مورد حضور شخص خود در دولت را رد نمودند.
استاد عطا محمد نور در عمل فرمان رییس جمهور را باطل نموده و توانست نزديكترين ياران و همسنگران تحت امر خود را به پست هاي مطلوب گماشته تا از اين طريق نفوذ خود در دولت را حفظ كند. انتصاب محمد اسحاق رهگذر به صفت والي ولايت كه سال ها فرمانده جهاد و اولين والي ولايت بلخ پس از سقوط طالبان بوده است از بهترين ياران استاد و از وفادارترين ياران آمر صاحب بوده و انتخاب جنرال اكرم سامع كه از افسران تحصيلكرده مقاومت و از همكاران استاد عطامحمد نور بوده است نشان مي دهد كه بلخ زير نظر وي اداره مي شود.
معهذا انتخاب اين از ميان كادرهاي ولايت بلخ امكان شيطنت ارگ را حداقل تا ايام انتخابات سلب كرده است زيرا براي غني دشوار است تا آنها را بزودي از پست هايشان حذف نمايد اين درحالي است كه سال ها حامد كرزي و اشرف غني احمدزي پست فرماندهی امنيه ولايت بلخ را براي حفظ نفوذ خود در شمال حفظ نموده و پيوسته افراد نزديک به خود را در اين پست تعيين مي نمودند.
انتخاب داكتر ميرويس بلخي به صفت وزير معارف درحالي است كه غني پس از حذف اسدالله حنيف از وزارت معارف ديگر حاضر نبود اين پست را به جمعيت برگرداند و ادعا مي نمود كه پس از اين شخص خودش اين وزارت را مديريت خواهد نمود. انتخاب استاد نجيب فهيم از جمله مجاهدين نيکنام چنانچه سال ها دستيار آمر صاحب كاري معقول بوده است.
ايستادگي استاد عطا محمد نور در نوع خود پس از 2001 يگانه بوده است ايشان با مقاومت خود مردم مان را بسيج نموده و توانستند راه هاي موفقيت را به آنان آشكار نمايند و نشان دادند كه اگر گذشته در دفاع از حق جهاد و مقاومت و مردم ايستادگي صورت مي گرفت امروز مجبور به پاک كردن اشتباهات استراتژيک هفده سال آخر خود نمي بوديم. ايشان با ايستادگي خود موقعيت محوري جمعيت را در كنار متحدين در شمال در كنار حزب جنبش ملي و حزب وحدت ملي به رهبري محقق و در قندهار و جنوبي و مشرقي عميق تَر گردانيده اند.
نبايد اينطوري فرض كرد كه دوام ولايت شخص استاد عطا به معناي موفقيت نهایي وي بوده است حتي اگر استاد برای ماندن شخص خودش به پست ولايت بلخ پافشاری می نموند در ظاهر ممكن بود كه نتیجه آن برای غنی موفقیت بحساب نيايد اما نتيجه اي هم اگر بدست مي آمد طوري نمي بود كه ارگ لجام امور را از دست داده و راه هفده ساله را برمي گشت.
اهداف مطروحه جمعیت اسلامي چنان نبودند که ارگ آن را صرفا از طریق معاوضه پست یک ولایت و یا صرفا در مواجهه با مقاومت والی يک ولايت می پذیرفت بنابراین وظيفه جمعيت اسلامي فراتر از آن بود كه صرفا با گفتن كلمه نه و آن هم صرفا از طريق موضعگيري مطبوعاتي خاتمه پيدا نمايد. نمی شود که اهداف را بزرگ و خطير انتخاب نمود اما راه هاي رسيدن به آن را از طرق هاي آسان و بي دردسر جستجو كرد.
دستاوردهاي كلان ملي نياز بر بكارگيري ريسک هاي كلان در مقياس ملي و چه بسا بين المللي دارد درحالیکه حمایت و ایستادگیای شوراي رهبری جمعیت اسلامي و مشخصا حمایت صادقانه صلاح الدین رباني از مقاومت استاد عطامحمد نور قابل تمجيد بوده اما براي اينكه اين ايستادگي منتج به دستاوردي استراتژيک مي گرديد جمعیت اسلامی بايد نه صرفا به جلسات زیر سقف و مصاحبه های مطبوعاتی اکتفا مي نمود بلكه با بسيج مردمي با متحدين خود وارد ميدان مبارزه مي گرديدند زیرا ارگ آنچه را كه در نتیجه ساده اندیشی ما بصورت مداوم طي هفده سال گذشته بدست آورده است صرفا در برابر مصاحبه هاي مطبوعاتی و يا در برابر ايستادگي براي يک پست از دست نخواهد داد.
براي مردم مان هيچ چيز بجز حضور باعزت، متحد و يكپارچه در انتخابات پيش رو و تغيير ساختار نظام از سيستم منحوس رياستي به سيستم غير متمركز (ترجيحا پارلماني) اولويت ندارد. تجربه نشان داد كه مشاركت مامورگونه در نظامي كه رياست آن ريزرف يک قوم خاص بوده جز بي عزتي و غلامي براي اقوام ديگر ارمغاني نداشته است و بر جمعيت إسلامي است تا تصميم بگيرد كه در دولت نه مامور تطبيق استراتژي ديگران بوده بلكه خود استراتژي ساز باشد.
عتیق الله بریالی
http://afghanpaper.com/nbody.php?id=149188
شایان یاد دهانی است که سایت خیلی وزین و جذاب و پرمتن «گزارشنامه افغانستان » هم نگارش جناب بریالی را به نشر سپرده اما با یک پیش تبصره بسیار کوتاه و سخت پرمفهوم؛ وآن این است:
"ذکر پتره کاری عتیق الله بریالی، کشتی شکستۀ جمیعت را...
عتیق الله بریالی در توجیه اقدامات والی بلخ و جمیعت، ده پره گراف ردیف کرده. شیره و شربت تمام گفتارش در یک پره گراف به طور شفاف می گنجید."
البته در اینکه نیت جناب مامون گرداننده زحمتکش و موفق گزارشنامه افغانستان؛ در ایزاد این نظرشان؛ چیز بدی نیست و نمیتواند باشد؛ خاصه در رابطه به عطامحمد نور و اهمیت سیاسی و تاریخی شخصیت و کارنامه های وی تا اکنون؛ خیلی ها هویداست. وانگهی همین جناب مامون ساعاتی اندکی پیشتر از این طی یاد داشت جالب و غیر منتظره حتی سخن را به اینجا کشانده بودند:
عطا محمد نور، بر بام مقاومت واجب به هدف پاسداشت از حیثیت وعدالت بر شده است. وی درموقعیتی است که دیگر از هیچ منظری در قالب جمیعت نمی گنجد و جمیعت یکی از چندین عصای او برای عبور از گردنه مبارزه است.
او مظهر یک جریان مشروع دربرابر نا مشروع ترین جریان حاکم سینه به سینه ایستاده است. بر سر مژگان چو اشک استادهای هشیار باش!
عطا به نظر می رسد که ترس را در روح خود کشته و برای توصل به جاودانه گی، به استقبال هر چالش و خطری پا استوار کرده است. درین نبرد نا برابر، بازیگران تلاش می کنند او را خرد و ضعیف کنند، سیمای او در لوح روح یک نسل عدالت طلب حک شده است. او بار کمرشکنی را بر دوش گرفته است که هفده سال است مرتب بر سنگینی اش افزوده شده است. او دیگر مرگ ندارد؛ از جسم یک واحد انسانی در روح یک نسل تکثیر شده است...
گذشته از اینها همزمان یاد داشت ها و تیزیس های بسیار نو و خیلی های با اهمیت از زبان و قلم برخی از پیش کسوتان و قلمزنان و اندیشه گران جمعیت اسلامی و یا همسویان آنها شنیده و خوانده میشود که فوق العاده مهم، سازنده و امیدوار کننده است و نشان میدهد که «مقاومت یگانه عطامحمد نور تا 2001» به لحاظ اندیشندگی و تئورک و حتی ستراتیژیک ثمرات بسیار ذیقیمت و ارجمندی به بار اورده است و به بار می اورد؛ از جمله:
"احمدولی مسعود: مسابقه برای رسیدن به مقام معاونیت تباه کننده بود
احمدولی مسعود تلویحاً و بدون نام گیری از کسی، برعرق ریزی های فهیم قسیم، احمد ضیاء مسعود و دکترعبدالله چلیپا زد.
چه گونه هـمواره اشتباه ميكنيم؟
در هرسه دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، آنچه از سیاست و کیاست و ديموكراسى، بیشترین دغدغۀ سیاسیون، بخصوص قشر جهاد و مقاومت را تشكيل ميداده است، اینکه چه کسی کاندید و چه کسانی در تکت انتخاباتی بحیث معاون، شامل آن ميباشند. سیاستى كه حاصلش برای افغانستان هیچ و برای مجاهدین بشدت گمراه کننده و تباه کن بوده است.
اكثرآ، سیاست و حكومتدارى را در هـمين حدود و صغور تعريف كرده اند. چیزی بنام برنامه، استراتيژى، دیدگاه، راهکار، سازماندهی، تغییر بازی قدرت، دولتداری، رسالت و داعیه در احساس، تفکر و عملكرد بيرون نداده اند. برداشت و سياستى كه دشمنان و حريفان از آن پيهـم استفاده هـا برده اند.
جمعی دیگر، از برنامه، فقط به عناوين، شعارها و پوپولیزم چسپیده، بگونهء نمادين به طرفدارى این سیستم يا آن نظام که بیشتر کاپی برداری شده، شنیده شده و گرفته شده از دیگران بوده است و هیچ همخوانی با شرایط اجتماعی ما، روند توسعه سیاسی، ارزش ها و پدیده های نو در افغانستان و محیط بین المللی نداشته، اكتفأ نموده اند.
اینکه قهرمان ملی میگفت: "در افغانستان باید نظامی بسازیم که بتوانیم هم با خود زنده گی کنیم و هم با دنیاى بیرون" ، به این معنی است که با درك شرايط كشور، با زبان علمی و عقلانیت سیاسی به ایجاد نظامى با هـمهء مولفه هایش برسيم که در برگیرندۀ مطالبات و منافع مردم باشد، نه کاندیداتوری شخص و معاونيت اشخاص."
معلوم است که جمعیت اسلامی علی الوصف برخورداری از ته زمینه های فکری و فرهنگی و عاطفی توده های ویژه مردمان افغانستان که از آن شیمه و هیمه کار ها و کارنامه خود را و حتی عرض و طول سازمانی و تشکیلاتی خود را گرفته است؛ اکنون در معرض برخورد ها و چالش ها و آزمون های جهانی قرار دارد که سخت مدنی و ساینتفیک و تکنولوژیک است و لذا دیگر نمیتواند تمام و کمال با باور ها و سنت ها و عادت های زمانزده خاصتاً سیاست و کیاست موفقانه و رهایی بخش و سازنده و تاریخ آفرین کند.
این تنظیم که اگر نه به غلط به طور سرسری و سهل انگارانه «حزب» خوانده میشود؛ در مفهوم معاصر آن تنها در حدودی که افغانستان کنونی متقاضی است؛ نیز «حزب» نمیباشد و برای آنکه واقعاً حزب و حزب با اقتدار شود خیلی خیلی باید به لحاظ فکری و عقیدتی بازسازی و بهسازی گردد و منجمله باید همه گذشته خود را و راه های طی کرده خوب و خراب خودش را به بوته نقد و باز نگری علمی و منطفی بگذارد.
اولترین ضرورت همانا بدر آمدن از روزمره گی ها و دروازه گشاد رفتن ها و بازامدن های بیحساب و کتاب و اصول و پرنسیپ مستحکم و منظبط در آن می باشد.
در عین حال چنانکه جریان مبارزات گرم سه ماهه عطامحمد نور نشان داد؛ بایستی احزاب و ایده های قومی و قبیلوی نتوانند این تشکیلات بزرگ و بالقوه بسیار بزرگ شدنی را گرفتار تنگ چشمی های قومی بگردانند. افغانستانشمولی و انسانیت گرایی سنگ بنای همه ایده های و استراتیژی و سیاست ها باید باشد که ترجیحاً و ضرورتاً بایستی توسط یک ارگان نشراتی پرقوت و سیال شونده با رسانه های مماثل زمان؛ تمثیل گردد و شایبه خام بازی ها و احساسات و عواطف ناپخته و اغواگرانه را از آدرس رسمی حزب و سازمان دور نگهدارد. نظیر آنکه در جریان مبارزات سه ماهه؛ مصرانه به عطامحمد نور پیشنهاد میشد که حکومت مستقل یا ادره فدرال اعلام بدارد ولی وی ده ها مرتبه بیشتر نسبت به گذشته با زعما و خود اقوام برادر جنوب و شرق و جنوب شرق؛ زبان و سیاست مشترک اتخاذ نمود.
بررسی کامل و محتوم همین ایده های و تیزیس ها که از نظر گذشتاندیم به متن های مشروح کتابی همه جانبه در سطوح مختلف خوانندگان ضرورت دارد. در صورت فراهم شدن چنین امکاناتی؛ آنها بایستی به وسیله آموزشگاه های وپژه به کتله های مربوز پیهم آموزش داده شوند و در عمل؛ موثریت ها مورد آزمون و مراقبت دامدار قرار گیرند.
با این مختصر این بخش را خاتمه بخشیده امید می کنم که در آتی بتوانم بیشتر و بهتر مسایل و موضوعات اهم را بازگشایی نمایم. ولی چه با ما و چه بی ما دامنه این کار بایستی فراخ و فراختر گردد.
۱۳۹۱تیر ۲۶, دوشنبه
والی بلخ: راهی جزبسیج همگانی علیه دشمن وجود ندارد
اگر استاد عطا درین مقطع حساس وبسیارخطرناک تاریخ، با دیگر«برادران» فرقی دارد؛ می تواند درعمل اثبات کند. مثلاً نخستین گام برای اثبات، ترک مقام دولتی به رسم اعتراض سیاسی است. آنگاه خواهید دید که میلیون ها نفر درکنارش خواهد بود.
واکنش استاد عطا محمد نوروالی بلخ درارتباط به فاجعۀ «ایبک» فشردۀ یک مانیفست رزمی برای «مقاومت دوم» برضد طالبان است. موضع گیری سایر سیاسیون با اما واگر ها ومصلحت بینی های محافظه کارانه همراه بود؛ مگروالی بلخ که خود مأمور ارشد حکومت کابل است، به تیم حاکم درارگ خط ونشان کشیده ودراعلامیه یی گفته است:
«من به زعامت محترم دولت جمهوری اسلامی افغانستان و شورای عالی صلح افغانستان پیشنهاد میکنم که باید در شعارها، استراتیژی و برنامۀ صلح بادرک درست از اعمال، روشها و نیات گروه های دهشت افگن، تغییرات مناسب را ایجاد نمایند.»
والی بلخ درگذشته نیز مثلا پس از ترور استاد ربانی سخنان تند وانگیزنده ای برزبان رانده بود؛ مگر به مرور، مثل همگنان سیاسی ورقبای «درون تنظیمی» خاموشی گزید وورق ایام به سوی روزمره گی های کارهای حکومتی دور خورد. اکنون نیز آقای نور درواکنش تند وتیز به صدور اعلامیه بسنده کرده است. پرسش اساسی این است که ازجمع سیاسیون بازمانده از «جهاد ومقاومت» که به جزایرمختلف، متناقض و برای «همیشه» جدا ازهم تقسیم شده وهریک درغنیمت کده های خویش غنوده اند، کدامیک دست اتحاد به سوی ایشان درازخواهند کرد؟
اقدام استاد عطا درچهارچوب سیاست های رسمی دولت صاف وساده یک ساختارشکنی آشکار است؛ دولتی که ازتعریف «دشمن» عاجز است، وحتی می خواهد بگوید که درعقب این جریانات، «طالبان» نیستند و این جنایت کار «دشمنان» است، آیا جبهه زیرزمینی تازه ای علیه رزمایش های لفظی والی بلخ تشکیل نخواهند داد؟
درین امر هیچ شکی نیست. درارگ کم نیستند کسانی که سعی دارند عطا محمد نور را دردیگ سرپوشیدۀ جنگ وتنش با مخالفان «تنظیمی» وطالبی بیاندازند وسر دیگ را بسته کنند.
مگر دولت وحکومت چه کسانی اند؟ آیا حاکمیت کنونی غیر ازمعجونی ازطالب، فرصت طلبان، مافیای زمین، رهبران «تنظیمی»، رهبرجمیعت اسلامی ( صلاح الدین)، حزب اسلامی، دست های نفوذی متعصبان قومی ( که ازتاریخ درس نیاموخته اند) فهیم قسیم، بسم الله محمدی وده ها کادر نصب شده درامنیت، وزارت دفاع وتمامی سکتورهای دولتی داخل وخارج، کسان دیگری اند؟
این یک آزمایش بزرگ است. دیده شود که چه دستی به سوی والی بلخ درازمی شود.
والی بلخ چنین فراخوان داده است:
«من از کلیه رهبران و احزاب سیاسی، گروه های جهادی و مقاومتگر و فرد فرد هموطنان عزیز دعوت میکنم که همین امروز برای مقابلۀ فعال با دهشت افگنان و تروریستان جنایتکار، متحدانه وارد عمل شوند ورنه فردا دیر خواهد بود و لبۀ تیز این تیغ زهر آگین، گردن تک تک شان را با بوسۀ مرگ آشنا خواهد ساخت:
گوسفندی برد این گرگ مزور همه روز
گوسفندان دگر خیره بر او می نگرند!»
درموارد قبلی نیز، موضع گیری استاد عطا نسبت به «دشمن» مشخص بوده وهماره طالبان وپاکستان را «دشمن» خوانده است. البته شعارها وتعاریف استاد عطا از دشمن، ازسوی ارگ نشینان هیچ گاه استقبال نشده است. برداشت صاحبان « دولت وحکومت» واضحاً این بوده که ایشان دربرابر پالیسی دولت هنجار شکنی کرده است. درعوض، درخفا، چرخه تخریب استخباراتی علیه او را سرعت داده اند. آنانی که درمقام امتیاز گیری وهیاهوسالاری های تبلیغاتی به نام «مقاومت» درصف اول (وارگ نشین ووزارت نشین) بوده اند، دربرابر مانور استاد عطا خاموشی گزیده وحتی گزارش های کاملا دقیق دردست است که به تروراعتبار وی نزد رئیس جمهور ودیگر حلقات مرموز پرداخته اند.
حالا نیز می خواهند عطا محمد نور«پیشمرگ» صحنۀ آزمایش های جدید باشد؛ اما سکان معامله وسکوت «مصلحت آمیز» دردستان آن ها باقی بماند. گویا هرکه بیشتر بی تابی می کند، زودتر به خرابی می رود. با این حال، اکثریت عظیم آنانی که گستره خطر وخیانت را بسیار وسیع می بینند وعموماً مردم عادی ووابسته به قشر متوسط هستند، دنبال یکمرد میدان می گردند که اسطوره بیافریند وبرای اثبات شعارهای خویش، ازجیفه های مادی ومقام درگذرد.
قراین حکایه از آن دارد که دیگراز وجود چنین غریبه های تاریخ ساز، صحنه خالی شده است. این که برخی افراد درسطوح پایین یخن می درند وبه رسم تملق وخوش خدمتی به این وآن، به روی این واقعیت ها چنگال می اندازند، فقط خودشکنی می کنند.
یک نکتۀ آخر به گفتنش می ارزد:
اگر استاد عطا درین مقطع حساس وبسیارخطرناک تاریخ، با دیگر«برادران» فرقی دارد؛ می تواند درعمل اثبات کند. مثلاً نخستین گام برای اثبات، ترک مقام دولتی به رسم اعتراض سیاسی است. آنگاه خواهید دید که میلیون ها نفر درکنارش خواهند ایستاد.
مردم از انتشار اعلامیه های «واکنشی» ، «نوبتی» ویک بار مصرف خسته شده اند.
کلید مقابله با این سردرگمی دردستان جامعه بین المللی است که ریسمان طالبان وهم نان وزندگی پاکستان را در دست خود دارد. استاد عطا با متحدان جهانی روابط مثبت دارد. بدون مفاهمه با جامعه جهانی، دست زدن به هر اقدامی که نظم موجود را متلاشی کرده و «دست آوردهای» ده ساله را به خطر اندازد، خودکشی استراتیژیک است.
http://www.razaqmamoon.com/2012/07/blog-post_382.html
۱۳۹۱تیر ۱۲, دوشنبه
عطامحمد نور؛ بغضی که در«تیم سیاسی» شناور است
اعلام استاد عطا برای نامزدی درانتخابات، خبرآزار دهنده ای برای مارشال فهیم است.
آقای نور درموسسۀ شرق شناسی تاجکستان برای نخستین بار به خبرنگاران گفت که وی یک «تیم سیاسی» دراختیار دارد که با تکیه برآن، وارد مبارزات انتخاباتی خواهد شد. این درحالی است که تیم های «تنظیمی» قطعه قطعه شده و هریک در بازار معامله و«جورآمد» غرق شده اند. فهیم قسیم دو دستی به محوریت سیاسی «قندهار» چسپیده، بنا برین، نزدیک شدن دوستم، استاد عطا ودکترعبدالله به حلقۀ رئیس جمهور را، پایان حیات سیاسی خویش تصورمی کند. عطا محمد نور با درک موقعیت خویش، سال ها پیش ازین، خود را مستحق معاونت اول ریاست جمهوری می داند.
والی بلخ ناخن تیز سخنان خود را نیز نشان داده و نسبت به سلامت برگزاری انتخابات ابراز نگرانی کرد. وی توضیح داد در صورتی که این امر محقق نشود، قانون اساسی زیر پا گذاشته و بحران در افغانستان ایجاد خواهد شد.این اشاره، پیام زود هنگام به «برادران» کرزی است که هرچه زودتر، (بهتر) دست دوستی به سوی بلخ درازکنند.
آقای نور با درک این نکته که در افغانستان هیچ نامزد ریاست جمهوری به طور مستقل وجدا از دیگراحزاب وجریان ها نمی تواند به مقصد برسد، گفته است: از هر جریانی که در انتخابات حمایت کنیم، موازنه را به همان طرف تغییر خواهیم داد. یعنی سیاست دروازه های باز!
این قسمت سخنان آقای نور بیانگر این واقعیت است که درصورت لزوم، وی وتیم کاری اش با مجموعه های دیگری که درصحنه حاضر می شوند، حاضر به «ائتلاف» خواهد بود. والی بلخ از ارتباطات خویش با مراجع مردمی در سراسر افغانستان نیز خبر داده است.
آقای نور خود را از جمله سران تنظیم جمیعت اسلامی به شمار می آورد. پس از ترور استاد ربانی، نخستین کسی بود که حاضر شد رهبری جمیعت اسلامی را برعهده بگیرد؛ موضوعی که با مخالفت شدید خانواده استاد ربانی ومارشال فهیم مواجه شد. عطامحمد نور در زمینه کسب رهبری جمیعت شکست خورد واکنون مانور بزرگ ترعلیه رقبای تنظیمی ومنطقه ای خویش را درمیدان انتخابات شروع کرده است.
وی انتقام خود را درمیدان دیگری از «برادران» می ستاند.
فهیم قسیم و حامد کرزی دیگر سلسله داران نظامی که زمینه های مساعد برای تبارز مستقلانۀ صلاح الدین ربانی را ماهرانه وبسیار ارزان، حذف کردند، اکنون با حرکت های نیرومندی در شمال آمادۀ مقابله اند. جنرال دوستم ومحمد محقق خواستار شکستن سازوکار تشکیلاتی دولت وتقسیم قدرت با خواسته های مشخص اند که با دیدگاه تیم حاکم همخوانی ندارد. حامد کرزی فقط می تواند با ایجاد ائتلاف سیاسی با عطا محمد نور، با آنان درخانۀ خود شان به مقابله برخیزد؛ مشروط برآن که پیشاپیش مارشال فهیم مانند دور اول انتخابات ریاست جمهوری، «خانه نشین» سازد.
برخی حلقات این احتمال را قوی می بینند که رئیس جمهور کرزی اگرموقعیت را مساعد ببیند، از آقای نور دعوت خواهد کرد در رقابت های انتخاباتی آینده، معاونت اول عبدالقیوم کرزی را بپذیرد. «ائتلاف ملی» به رهبری دکترعبدالله و «جبهۀ ملی» نیز نسبت به این مسأله فوق العاده حساس هستند. گزارش ها ازقول منابع نزدیک به حکومت می رسانند که دولت درحال حاضر سرگرم شبهه اندازی درصفوف جبهه ملی است و حاضرشده است امتیازات کلانی به دوستم و محقق پیشنهاد کنند؛ این موضوعی است که جنرال دوستم ومحقق نسبت به آن سخت بی باوراند.
پل های رابطه میان تیم حاکم وجنرال دوستم شکسته شده اند.
عطا محمد نوردرگسترۀ شمال با رقیب دیرینه وسرسخت (جنرال دوستم) باید سینه به سینه بیایستد. وجهه مشترک مثلث قدرت (کرزی، فهیم، خلیلی) درارگ با استاد عطا درهمین نکته قابل توضیح است. حاج محمدمحقق درکناردوستم خواهد ایستاد. اما اگردرتعامل بعدی، رئیس جمهور کرزی جایگاه استاد خلیلی را به استاد محقق تعویض کند، قضایا چه شکلی به خود خواهد گرفت؟
این احتمال وجود دارد که رئیس جمهور کرزی وتیم حاکم که انحصار ومیراثی کردن قدرت درسرلوحۀ کارشان قراردارد، با حذف دوستم، راه تفاهم وتوافق با استاد عطا وحاج محقق را در پیش بگیرد. با اجرای این طرح، بحران به جای آن که کاهش یابد، غرش فزون ترخواهد داشت وجناح استاد خلیلی دراردوگاه مخالفان خیمه می افرازد. اما اگراوضاع مسیرخود راعوض کرده و حزب اسلامی به عنوان یک پروژۀ جاده صاف کن درشمال (به سوی کابل) سرنوشت سیاسی خود را با «جبهه ملی» گره بزند، اردوگاه سیاسی ونظامی استاد عطا متلاشی خواهد شد. آنگاه درصورتی که ناتو امریکا ازحاشیه، تماشاگرصحنه باشند، استاد عطا مانند گذشته به یکی قوماندانان محلی (فرمان پذیرازمرکز) درمارمل و سنگرهای ریزش کردۀ جهاد ومقاومت موقعیت خواهد گرفت.
http://www.razaqmamoon.com/2012/07/blog-post_6292.html
۱۳۹۱خرداد ۲۸, یکشنبه
سفیرروسیه، چاقوی استاد عطا را تیز می کند
سفیر مسکو، پیامک داخلی خود به آدرس امریکا را از سیمکارت والی بلخ صادر می کند.
سفير روسيه، پس از25 سال، باردیگرافغانستان را به نحوی «به جمع خود حساب می کند.» اندره آوتیسیان که مهمان استاد عطامحمد نور بود، با اشاره به پیمان استراتیژیک کابل- واشنگتن گفت:
«نوشتۀ کاغذى در سند استراتيژيک مهم نيست، بلکه روسيه با افغانستان روابط تاريخى دارد.»
مفاد «روابط تاریخی» دیریست درجهنم خاطرات دفن شده اما کابوسش دورسرهرشهروند افغانستان می رقصد. روسیه برای افغانستان در ده سال اخیر چه کاردرخشانی کرده است؟ از بازکردن خریطۀ سیاه «روابط تاریخی» صرفاً لفظی، کدام زخم افغانستان درمان می شود؟ استاد عطا ازمهمان سوال نمی کند که دولت تروریستی طالبان را مگرقوت های روسی ازصحنه برداشتند؟ قانون اساسی، پارلمان، بازسازی، آزادی رسانه ای واقتصاد بازارآزاد ازهدایای روسیه به افغانستان است؟
سفير روسيه گفت: "پايگاه هاى دايمى در افغانستان، نه تنها براى روسيه، بلکه براى تمام همسايه گان اين کشور، از خطر بزرگ خالى نيست."
هنوز منافع افغانستان را از روی منافع خود تعریف می کنند. پیش ازحضورارتش های بین المللی، افغانستان حمام خون به ارث مانده از «روابط تاریخی» روسیه- ایران وپاکستان بود.
والى بلخ هم قافیه نباخت وگفت:
"افغان ها بايد اجازه ندهند از افغانستان، پيشرفت اقتصادى چين نظارت گردد، جلو اتومى شدن ايران گرفته شود و از پاکستان دوست اسبق خارجی ها، نظارت به عمل آيد."
هم صدایی آقای نور با سفیر روسیه، بیان واقعی منافع مشترک دوکشور نیست. منافع دوکشوراساساً مشترک نمی تواند باشد. این هم صدایی تک بیتی بود که مصرع اول را سفیر روسیه، ومصرع دومی را عطا محمد نور، سرود.
اشتباه درسرایش مشترک این تک بیت، برای والی بلخ، غیرقابل جبران است.
روسیه ازازدواج با امریکا درگشایش دهلیز تدارکات غرب به سوی افغانستان دمچاق است، مگراستاد عطا از چه رو ازایفای نقش به عنوان مبلغ سیاست مسکو خرسند است؟ سفیرکارآزمودۀ کرملین، به هدف بازی موش وگربه با مغز مسئولان افغانستان، درمزارشریف پاشنه می چرخاند. پیامک داخلی خود به آدرس امریکا را از سیمکارت والی بلخ صادر می کند. وی، خشم های فراموش شدۀ استاد عطا علیه شوروی دردورۀ «جنگ سرد» را، ظریفانه علیه امریکا صیقل می دهد. به راستی، ظفرمندی دپلوماسی، گاه چقدر شیرین است!
وضع جاری، فریبنده وقمارگونه است. استاد عطا باید چهاردورخود را ازنظربگذراند که درکجا ایستاده است. ایشان که همچون تک چراغ کشتی دشمن، با زبان خودش به سوی متحدان غربی افغانستان زیگنال قرمزمی فرستد، به چه چیزی می خواهد برسد که تا حال نرسیده است؟
استاد عطا گفت، اگر پايگاه هاى دايمى ايجاد گردد، پس افغانستان به آلۀ دست کشورهاى قدرتمند تبديل خواهد شد.
مگراستاد عطا درتاریخ افغانستان، زمانی را به یاددارد که افغانستان حتی به شمول زمامداری شاه امان الله وظاهرشاه، خالی از «آلۀ دست قدرت ها» بوده باشد؟
افغان ها کی اند؟ اگرتیم حاکم درارگ «افغان ها» هستند؛ همین افغان ها به پول، اسلحه، زورهوایی وزمینی «خارجی ها» سرقدرت اند وبه اصطلاح «همدم جانی می خوانند.» پس این تعیین تکلیف به آدرس کدام نوع افغان هاست؟ نوع دیگر افغان ها که فرمایشات آقای نور را ازدل وجان استقبال می کنند، طالبان وحزب اسلامی اند. ستون های پنجم ایران وپاکستان هم ظاهراً ازهمین قماش «افغان ها» هستند.
اگرآرزوی آقای نورمحقق شود، بی تردید، لطف وعنایت طالب، حزب اسلامی، شبکه های ایران وپاکستان درحق استاد عطا، تکرارلطف امریکا وغرب نخواهد بود.
ایشان به شخصه فراموش نکرده است که دردورۀ مقاومت، زمانی که درجمع سرنشینان طیارۀ توپولوف وابسته به جبهه مقاومت به فرودگاه مشهد پیاده شد، «برادران سپاه» با اهانت آشکار او را دوباره درون توپولوف راندند و به مزارشریف برگرداندند.
اگر استاد عطا تا این حد مخالف سیاست «خارجی ها» درافغانستان بود، خود جز تنظیم وحکومتی است که درتاریخ به حیث مبتکر معامله با خارجی ها به ثبت رسیده است.
پیش ازحضور ناتو وامریکا درافغانستان، احوال مملکت ازبرکت ایران وپاکستان وبی تفاوتی چین وبازی دوگانۀ روسیه، مشابه به صحرای محشربود.
هنوز استخوان بندی نظام امنیتی خام است. این شعارها سخت نا به هنگام وبه دور ازحقایق تاریخ وجغرافیای افغانستان است. این نکته را به یاد داشته باشیم که هرگاه، قوای بین المللی- بنا به هردلیلی- صحنۀ افغانستان را خالی کنند یا به نحوی، درموضع انفعال بخزند وسرخزاین خویش ببندند، اژدهای گرسنۀ کین وستیز به مستی وعربده برخواهند خاست. هرولایت، هرچهارراهی، بالاخره هرکوچه وهرخانه، درسراسر کشور، به بمب های ساعتی مبدل خواهند شد.
http://www.razaqmamoon.com/2012/06/blog-post_4885.html
۱۳۹۷فروردین ۱, چهارشنبه
امید است توافق سیاسی استاد عطا، باخت سیاسی نباشد
جمیعت اسلامی زیرکی سیاسی به کار برد و صلاحیت امضای توافق نامه با حکومت را به استاد عطا واگذار کرد. بدین ترتیب، نقش تاریخی و سیاسی عطا را بیشتر تقویت کرد. این یک گام به پیش!
اما توافق نامه بین عطا و ارگ هرگاه به تقسیم کوتاه مدت چند وزارت، سفارت وولایت خلاصه شود، معادله را به نفع ملت تغییر نخواهد داد و آفت تاریخی بدتری را سبب خواهد شد.
تجربه اثبات کرده که کرنش ارگ، جنبه وقت کشی دارد. ارگ، هرگز از خطوطی که برای خود و برای حریف سیاسی خویش تعیین کرده، درعمل به نفع حریف عدول نخواهد کرد؛ یعنی ممکن است جای عبدالله را یک کس دیگری بگیرد؛ مگر هیچ گاه مشارکت واقعی ایجاد شدنی نیست. خیلی احتمال دارد که ارگ برای تیمارداری از جنبش ملی و شقه کردن «شورای نجات» با گروپ دولتی جنبش نیز سرگرم دادوستد باشد و این فکر منفی را القا کند که عطا وجمیعت غم خود را خوردند و پروای متحدان خود را ندارند و بهتر است شما هم درهمان خط تعامل گام بردارید. این احتمال نیست؛ امری صد درصدی است.
ارگ به توافق سیاسی نمی اندیشد. چنین توافقی با حضور جان کری هم حاصل آمده بود اما دیدیم که حتی به بهای آتش بازی قومی آن را زیر پا کردند. دلیلش قاطع و روشن است: گذشته گرایان به چنین چیزی اعتقاد ندارند؛ فقط روی فشارهای امریکا و هراس از یک خیزش عظیم به چنین کاری بر روی کاغذ سر تکان داده اند. فکر می کنند مشارکت ملی، اسباب زوال قدرت سنتی خواهد شد.
جزئیات توافق اگر با بیانیه های سه ماه اخیر عطا نور متفاوت یا در چهارچوبیک معامله محدود در سطح یک سازمان سیاسی صورت گرفته باشد؛ دلسردی می آورد و برای ایجاد و حفظ اقتدار سیاسی در آینده کدام فایده ای چشمگیر نخواهد داشت.
بحث کلیدی، چه گونه گیتوزیع شناسنامه برقی و ترکیب حکومت جدید است. اما مسلم است که تیم غنی- عبدالله با تمام قوا سعی در تقویت گلبدین برای انتخابات پارلمانی دارند. این توافق جدید نیز مثل توافق قبلی زیر پا خواهد شد.
www.razaqmamoon.com/2018/03/blog-post_638.html
به سوی حل تنشهای ارگ و بلخ!
ماندگار : نوشتۀ چند روز پیشم در مورد رویدادهای اخیر در کشور و تنشی که میان ارگ ریاستجمهوری و بلخ به وجود آمده، سبب برخی سؤتفاهمها و برداشتهای شده که هدف اصلی آن نوشته نبوده و نه من میخواستم که موضع طرفدارانه بگیریم. آن نوشته فقط اشاره های کوتاه و مبتنی بر برخی واقعیت های جامعه بود که در حال حاضر به عنوان اولویت های اساسی در کشور شناخته می شوند. هدف اصلیم در آن نوشته آن بود که ما به عنوان مسوولان و شهروندان کشور نباید به دلیل وضعیتهای گذرا و مقطعی که معلوم نیست تا چه زمانی میتوانند به عنوان چالش و تنش مطرح باشند، وقت و فرصتهای خود را از اولویتها و تهدیدهای اصلی که کشور ما را هدف گرفته است، منحرف سازیم و به مسایل و اختلافهایی بپردازیم که به هیچ صورت در اولویت کاری ما بوده نمیتوانند. فراموش نباید کرد که تنشها و اختلافها میان ارگ و ریاستجمهوری در زمانی وارد مراحل حساس و نگران کننده خود شد که تهدید داعش و طالب از همه سو ما را فراگرفته و میتواند به وضعیتی خطرناک و غیرقابل کنترول تبدیل شود. در چنین شرایطی اگر کل انرژی و وقت مان صرف حل نزاع های ساده داخلی و درون ساختاری شود، ما نخواهیم توانست که از پس مشکلات کلان جامعه که واقعا هستی نظام را تهدید می کنند، بیرون شویم و آن گونه که مردم انتظار دارند به چالشهای اصلی رسیدهگی کنیم. آیا امروز ضرور است که به جای این که تمام نیرو و توان ما صرف تامین امنیت، بهبود اقتصاد مردم و شکوفایی کشور ویران شده ما شود، صرف مسایل داخلی گردد. به طور مثال صرف این شود که فلان کس که والی فلان منطقه و ولایت است از کارش کنار زده شود، و یا آن والی محترم با همه کارکردهگی های قابل قدر و تحسین برانگیزش که عمری را در راه اعتلای کشور صرف کرده حالا منزوی ساخته شود؟ سوال و دغدغه من در آن نوشته چنین چیزهایی بود و امروز نیز با همان دغدغه و نگرانی به مسایل نگاه می کنم. امروز نیز دیدگاه من این است که ما باید مشکلات داخلی خود را به گونۀ حل کنیم که فرصت به دست دشمن ندهد. تنش ارگ و بلخ بدون تردید راه حل های قانونی و سیاسی دارد و دو طرف در فضای تفاهم همان گونه که آقای نور تاکید ورزیده می توانند برای آن راه حلی بیابند که به هیچ رویارویی و نگرانی برای جامعه منتهی نشود. از سوی دیگر تجربه تاریخی افغانستان نشان داده که تنش های از این دست و نوع، کم سابقه نبوده و در مقاطعی میان شخصیت ها و جناح های سیاسی سؤتفاهم ها و اختلافاتی واقع شده که دوام چندانی نداشته است و باز در یک مقطع دیگر به خاطر منافع کلان جامعه آن ها دور هم نشسته و اختلافات شان را حل کرده اند. حداقل در همین پانزده سال اخیر ما شاهد چندین ایتلاف و جدایی میان سیاسیون کشور بوده ایم. روزی در کنار هم بوده اند و روزی دیگر علیه هم قرار گرفته اند. اما وقتی پای منافع کلان پیش آمده سیاسیون کشور به اختلافات شان نقطه پایان گذاشته اند. اختلافات بلخ و ارگ و سپیدار به باور من از همین نوع است و می تواند به زودی حل شود و این دو جناح به عنوان مکمل های هم در برابر چالش های اساسی جامعه در یک صف قرار گیرند. مگر بارها ما شاهد کنارآمدن ها و کنار رفتن هایی از این نوع نبوده ایم؟ تنوع دیدگاه ها زیبایی دموکراسی را می توانند آیینه داری کنند و سبب شوند که جامعه زودتر به بلوغ سیاسی و فرهنگی برسد. اگر اختلافات و سلیقه های متفاوت نباشند جامعه راکت می ماند و ایستایی بدون شک مرگ دموکراسی می تواند به شمار رود. ما از تنوع و کثرت آرا به نتایجی می رسیم که احتمال دارد از یک رنگی و وحدت آرا نرسیم. تنوع و تکثر جامعه را به سمتی سوق می دهد که همه خود را در آیینه آن ببینند و حضور خود را احساس کنند. اما هرگز نباید اجازه داد که تنوع و تکثردیدگاه ها به دشمنی و تنش های غیرقابل حل تبدیل شوند، آن گاه حاصل آن چیزی خواهد بود که دشمنان از آن به نفع برنامه های ویران گرانۀ خود استفاده خواهند کرد. کارنامه آقای نور در ولایت بلخ چنان روشن و اظهرمن الشمس است که هیچ کسی قادر به نادیده گرفتن آن نیست. آقای نور در پانزده سال گذشته موفق شد که ولایت بلخ را ضمن این که در سایه امن نگه دارد، از یک شهر ویران و به شدت تخریب شده، به شهری مدرن و با امکانات شهری تغییر دهد. آیا می توان این همه دستاورد را نایده گرفت؟ آیا می توان از حضور پررنگ آقای نور در مقاطع مختلف و بحران های خانمان برانداز که با قوت در کنار مردمش قرار گرفته چشم پوشی کرد؟ بدون شک پاسخ منفی است. در کنار آن ریاست جمهوری و ریاست اجرایی نیز از اعتبار قانونی و اجرایی برخورداراند و این دو نهاد مشروعیت سیاسی و قانونی حذف ناپذیر دارند و نباید چنان اتوریته شکنی شود که به کل نظام صدمه وارد کند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این دو نهاد سیاسی واقعیت جامعه ما هستند و باید از آن ها حمایت کنیم. حمایت از این دو نهاد به معنای حمایت از مردم سالاری و قانون گرایی است و نشان می دهد که ما چقدر به پخته گی سیاسی رسیده ایم. من باور دارم که با گفتگو و تفاهم ارگ و بلخ موفق به پایان دادن مشکلات فعلی شان می شوند و به زودی به نتایج تحسین برانگیزی در حل مناقشۀ به وجود آمده دست پیدا می کنند. اما ضرورت است که هر دو طرف ضمن توجه به مسایل و حساسیت های جامعه از مواضع سخت گیرانه و غیرقابل برگشت بپرهیزند و به راه حلی نزدیک شوند که خدشۀ به وقار ملی ما وارد نکند.
شاید استاد از دادن صلاحیت خود به صلاح الدین ندامت بکشد
ادریس «رحمانی»
احتمال خیلی زیاد وجود دارد که استاد عطا از دادن صلاحیت خود به دست صلاح الدین ربانی به صورت جدی ندامت بکشد. و در نهایت درست مثل اینکه از ایستاد شدن در عقب داکتر عبدالله ندامت کشید از صف کشیدن به عقب صلاح الدین ربانی هم سخت پشیمان شده و شروع بکند به پرخاش گری و ستیز با تصامیمی که او در روز های آینده به نماینده گی استاد عطا و با تقاضای خوداش خواهد گرفت.
بنا بر این ارگ یکبار دیگر فرصت صلایی به دست دارد تا با ارایه یک معامله سیاسی نهایت جذاب برای صلاح الدین ربانی استاد عطا را در دقیقه ۹۰از میدان خارج بسازد. یکبار دیگر او را در وضعیت قرار بدهند که نتواند از حرف خودش بگذرد. در صورتی که چنین گردد استاد بجز پرخاش و تبادل حرف های رکیک به همرای صلاح الدین ربانی کاری دیگری کرده نخواهد توانست.
حتی اگر مذاکرات جمعیت با دولت خصوصا اگر به دست صلاح الدین ربانی به نفع استاد عطا ختم هم گردد باز هم کریدت سیاسی آن را در این صورت صلاح الدین ربانی از آن خود خواهد کرد و در نهایت زمینه را یک بار دیگر برای استا عطا مهیا خواهد ساخت تا بگوید من تا زنده هستم پیرو پسر رهبر خود هستم.
در دنیای سیاست یک مقوله معروف است که میگویند رهبری که خودش به قدرت رهبری خود ایمان نداشته باشد هیچ گاهی جرات نمی کند به مسند رهبری برخیزد و رهبران دیگر هرگز برای چنین کسی جا خالی نخواهند کرد.
منافقت نوع پاکستانی: از جنگ تاریخی علیه افغانستان معذرت می خواهیم
احمد «ژوندون»
خواجه محمد آصف وزیر امور خارجهٔ پاکستان در مصاحبه با برنامهٔ Express Newsدر مورد جنگ سرد ابراز نظر های جالبی داشت:
۱. جهاد در افغانستان از نبراسکا (نبراسکا یکی از ایالاتی مرکزی امریکاست که دران مرکزی بنام مرکز مطالعات افغانستان از سال های طولانی به اینطرف فعال است)آغاز گردید.
۲. جهاد در افغانستان یک جهاد نام نهاد بود.
۳. من و ملت پاکستان از جنگ تاریخی و سیاسی مقابل جمهوری دیموکراتیک افغانستان معذرت میخواهم.
۴. رهبران احزاب اسلامی (احزاب هفت گانه) به اشارهٔ سی آی ای و آی اس آی میرقصیدند.
د پاکستان د بهرنیو چارو وزیر خواجه محمد آصف د هغه هېواد په #Express Newsتلویزیوني چینل کې د سړې جګړې په اړه داسی څرګندوني وکړې چې:
1- د افغانستان جهاد د نبراسکا جوړه شوي پروژه وه .
2- د افغانستان جګړه یو جالی جهاد ؤ.
3- زه او د پاکستان ولس د افغانستان د ډموکراتیک جمهوریت په وړاندی جګړه خپل تاریخي او سیاسي نه بښېدونکۍ عمل ګڼو.
4- د افغان تنظیمونو مشران د CIAاو ISIپه اشارو نڅېدل.
جابجایى مجدد ناقلین، از کتاب دویمه سقاوى تا طرح شهرک سازى حکمتیار!
از منابع معتبر حزب اسلامى اطلاعاتى منتشر شده که حکمتیار طرحى را بمنظور ایجاد شهرک هاى رهایشى در مسیر کابل – بگرام به اشرف غنى پیشکش نموده است. هر چند هدف اصلى وى انتقال و اسکان مهاجرین حزب اسلامى از پاکستان به ساحات متذکره است. اما ظاهراً طرح مؤذیانه ى خود را با روپوش گویا نزدیک شدن و همدلى میان اقوام برادر و مسلمان افغانستان ارائه کرده است.
جابجایى ناقلین قوم پشتون در مناطق تاجیک و ازبیک نشین شمال کشور یکى از معضلات پیچیده ى اجتماعى کشور ماست که با گذشت حدود یک قرن از آن تا هنوز آشتى فرهنگى و انس اجتماعى میان ناقلین و مردم بومى محل تأمین نشده.
در التهاب و گرماگرم درگیرى هاى خونین دوران مقاومت میان دولت اسلامى و تحریک طالبان که در رسانه هاى مغرض غربى به جنگ شمال و جنوب یا تقابل پشتونها با سایر اقوام تبلیغ مى شد. کتاب مشکوکى با محتواى شدیداً فاشیستى بنام ( دویمه سقاوى ) از آدرس فرد مرموزى به اسم مستعار ( سمسور افغان) منتشر شد. هر چند بسیارى را گمان برآنست که نویسنده آن کتاب، اسمعیل یون و یا سلیمان لائق است اما تا هنوز احدى شهامت و جسارت ادعاى تعلق آنرا بخودش ننموده که خود دلیل بطلان محتواى کتاب است.
در صفحه اول کتاب دویمه سقاوى از سوى نویسنده آن نوشته شده است که این کتاب را به روح پر فتوح محمد گل خان مومند که سقاو اول را سرکوب نمود، تقدیم مى نمایم. کتاب به شکننده گى حاکمیت قومى پشتونها و قیام هاى تاجیکان بر علیه آن پرداخته است. در نهایت، نویسنده بزعم خودش ١٣ مورد را بعنوان راه حلى براى جلوگیرى از قیامهاى بعدى و احتمالى تاجیکان، که به تعبیر خودش جلوگیرى از سقاو سوم است، به سیاستمداران پشتون پیشنهاد نموده که ماده هاى هفتم الى دهم آن قرار ذیل است:
(( هفتم – برای آن که روس ها و کشور های نوبنیاد در مرز های شمالی افغانستان نتوانند هیچگاهی برنامه های آزمندانه خویش را جامه عمل پوشانند و مداخلات شان به شکست ابدی و قطعی روبرو گردد ، لازم است که تعداد زیاد از مردمان مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی را به صورت گروهی و فردی به بخش های شمال افغانستان فرستاده و مسکین گزین سازیم و زمین های کشت ناشده را برای شان توزیع کنیم . با این کار توازن قومی در بخش های شمال افغانستان بهتر می شود و پشتون ها مانند یک سد محکم در برابر مداخله روس ها و دیگر بیگانگان قرار می گیرند.
هشتم – به خاطر امنیت دایمی شهر کابل و برای جلوگیری از هر گونه هرج و مرج باید برای ساختن چنان یک استراتژی ملی فکر کنیم که در صورت وقوع کدام رویدادی که توسط گروه های سیاسی و نظامی به وقوع می پیوندد ، باید جلو غارت وچپاول شهر گرفته شود . برای این مقصد باید در دشت چمتله مردم بی بضاعت مشرقی و جنوب غربی و جنوبی مسکن گزین شوند و همچنان برای ایجاد یک کمربند امنیتی به دورا دور شهر کابل باید مردم مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی جا به جا شوند.
نهم – باید تمام زمین های کشت ناشده ی دولتی از قسمت شمال کابل تا حصه ی سالنگ به صورت کامل به پشتون های مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی توزیع شود . سودمندی این کار این است که حضور پشتون ها توازن قومی را در آن مناطق بهبود می بخشد و از شورش های ضد حکومت مرکزی جلوگیری به عمل می آید.
دهم – چون مردم پنجشیر آله دست بیگانگان می باشند و در مقابل قوم اکثریت و دیگر اقوام احساس دشمنی دارند و همیشه امکان دارد که مردم پنحشیر به تحریک دشمنان خارجی ما بر علیه حکومت مرکزی قیام کنند و از موقعیت حساس سوق الجیشی پنجشیر برای دیگر مردم کشور مشکلات و در سر خلق نمایند ، لذا برای جلوگیری از هر گونه پیش آمد ناگوار در آینده ، لازم است که دره ی پنجشیر را از مردم فعلی اش خالی سازیم و پنجشیری ها را در منطقه های مشرقی ، جنوبی و جنوب غربی کوچ بدهیم و آنها را از هم جدا جدا کرده در مناطق پشتونی پراگنده سازیم و دیگر برای شان حق بازگشت به پنجشیر را ندهیم تا آنها به مرور زمان در میان پشتون ها حل شوند و هویت ملی ما را کسب نمایند .))
با در نظر داشت مواد متذکره کتاب دویمه سقاوى، پیشنهاد حکمتیار قدم اول تطبیق آن محسوب مى شود. اینکه محتواى کتاب و طرح حکمتیار تا چه میزانى عملى و قابل اجراست، موضوع دیگریست. اما بدون شک نظامنامه ناقلین از آغاز، توطئه ى علیه سلامت اجتماعى و وفاق ملى افغانستان بوده و است. اثرات منفى این طرح چه به اقلیت هاى پشتونى که مجبور بودن بنابر سیاست دولتهاى مغرض، در دل مناطق اقوام دیگر اسکان یابند و چه براى مردم بومى محل که با از دست دادن مایملک شان، کینه و نفرت هموطنان شانرا بعنوان غاصب در دل نگهدارند.
اساساً از زمانیکه سران قوم درانى با نگرانى از بغاوت تیره هاى مختلف اقوام پشتون ساکن در جنوب و جنوبغرب و در ادامه ى جنگهاى خونین میان درانى ها و غلجایى ها، پایتخت شانرا از قندهار به کابل منتقل نمودند. این ذهنیت را داشتند تا آن عده از سران قوم غلجایى را که احتمال خطر و بغاوت از آنها متصور بود، ظاهراً با امتیاز واگذارى زمین هاى زراعتى در شمال از جغرافیاى اجتماعى شان تبعید و بعنوان جزیره هاى قومى در دل مناطق اقوام شمال مستقر و محصور نمایند. اما در اصل منظور آن بود که حاکمیت خود را از شر آنها نجات بخشیده. تخم نفاق و بدبینى را میان آنها و مردمان بومى محل کاشته، هر دو را در تخاصم و دشمنى مصروف نگهدارند.
افزون بر آن، چنین سیاستگزارى هایى در عهده و صلاحیت احزاب و اشخاص نبوده. دولتهایى هم که برنامه ى ملت سازى داشته باشند، میتوانند از تجارب سایر کشور ها و سازوکار هاى پذیرفته شده ى اجتماعى استفاده نمایند که قطعاً شامل جابجایى یک قوم نمیشود. بلکه بطور فراگیر، تدریجى و بطور انفرادى قابل اجراست. در حال حاضر که کشور از نفاق ملى و استخوان شکنى قومى رنج مى برد. اینگونه طرح ها، شگاف اجتماعى را عمیقتر ساخته، افغانستان را بسوى تجزیه سوق خواهد نمود.
Sharing
عقابها همه تسلیم یک مگس شدهاند
چنارهای بلند زمانه خس شدهاند
چه حسرتیست که آزادگان دیروزی
اسیر شیطنت صاحبِ قفس شدهاند
کسان، بهخاطر یک سکه آبرو دادند
و ناکسان همه در گیرودار، کس شدهاند
به ناخلفشدگان از من این پیام بَرید
که بر گلوی دو-سه راهزن جرس شدهاند
چهکردهاند اجیران روزگار به ما
جز اینکه پیش کشیدند، گاه پس شدهاند
هنوز مردم این خاکتوده بیدار است
اگرچه مشتی اجیرانه بینفس شدهاند
خود از نهایت سردرگُمی پریاشاناند
ولی به منزل شیاد، آدرس شدهاند
صدای هندوکش از صخره باز میآید:
محافظان نوامیس، بلهوس شدهاند
زمانه، آه! زمانه چه کردهای با ما
عقابهای بلندآشیان، مگس شدهاند