جهانمندی1 فرآیندی است جهانی. فرض دستاندرکاران حوزه مطالعات تمدنی این است که جهانمندی به دلایل مختلف موجب کمرنگ شدن اعتبار مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و تمدنی بین جوامع بشری شده یا خواهد شد.
فرآیند جهانمندی ناشی از یک نگرش جهانی است که اگرچه ابتدا در حوزه اقتصاد پول وتجارت خودنمایی کرد، اما خیلی زود به حوزه های فرهنگ و تمدن نیز کشیده شد تا آنجا که متخصصان فرهنگی خاستگاه جهانمندی را فرهنگ و اندیشه دانستهاند و نه اقتصاد. این فرآیند در جوامع مختلف و در بین انسانهای گوناگون، واکنشهای متعددی به وجود آورده است. عدهای به استقبال آن رفته و گروهی از آن اجتناب کردهاند.
مقاومت در مقابل جهانمندی
پیشرفت در حوزه ارتباطات که با اختراع تلگراف و تلفن آغاز شده، با ظهور شبکههای مجازی و بخصوص اینترنت بر سرعت فرآیند جهانمندی افزود و واژه استقلال در برخی جوامع کمکم جای خود را به عبارت استقلال متقابلیا وابستگی متقابل داد. تا آنجا که در بعضی مقاطع مبارزه با اینترنت و شبکههای مجازی به نمادی از مقاومت در برابر فرآیند جهانمندی تبدیل شد.
!اگرچه پژوهشگران فرآیند جهانمندی را رویداد جدیدی میدانند، اما برخی افراد آغاز آن را در قرون گذشته جستجو میکنند. هرچه باشد، در اوایل قرن بیستم میلادی سرعت ارتباطات اقتصادی و فرهنگی در جهان فزونی آشکار گرفت. واژه گلوبالیزاسیون از اواسط دهه 1980 و بخصوص از اواسط دهه 1990 مورد استفاده جدی قرار گرفت. در سال 2000 میلادی بود که صندوق بینالمللی پول چهار مختصه فرآیند جهانمندی را تعیین کرد که عبارت بودند از: تجارت و معامله، گردش سرمایه و سرمایهگذاری، مهاجرت و جابهجایی انسانها و تبادل علم و دانش.
از آنجا که جهانمندی تاثیر متقابلی بر سازمان کار و تجارت، محیطهای کسب و کار، محیط های اقتصادی و محیط طبیعی دارد، موضوعاتی از قبیل تغییرات آب و هوایی، جریانهای فرامرزی آب، آلودگی هوا، بهرهبرداری بیش از حد از ذخایر پروتئینی اقیانوسها نیز به گفتمان جهانمندی افزوده شده است.
ارائه اطلاعات نامحدود
اما آنچه بهروشنی به عنوان نماد عصر جهانمندی معرفی شده، امکانات ارتباطی وسیع در حال توسعه و قابلیت یافتن اطلاعات نامحدود در شبکه های مجازی است. دسترسی به اطلاعات آن هم در حجم نامحدود و بدون کنترل و دروازه بانی، طبعا تهدیداتی به همراه دارد. یکی از این تهدیدها انتشار اطلاعات بی پایه و غیرمستدل است که میتواند چون ویروس، ذهن و حافظه مردم را در سراسر جهان تخریب و مخدوش کند.
در گذشته وقتی کتابی به دستمان میرسید یا حتی مقاله کوچکی چاپ میشد مطلبی از رادیو شنیده میشد یا برنامهای در تلویزیون مشاهده میشد، اطمینان داشتیم این مطلب از فیلترهای مختلف عبور کرده و به دست ما رسیده است. حتی در کشورهایی که فیلتر ممیزی وجود ندارد سازمانهای نظارتی، مراجع رسیدگی به شکایاتی که متوجه نویسنده یا محقق آن کتاب، مقاله یا برنامه میشود، دادگاهها، ویراستاران، داوران، سردبیران، ناشران و افراد دیگری که در مسیر انتشار این کتاب، مقاله یا برنامه قرار دارند هر یک به نوعی نسبت به صحت و دقت مطالب ارائه شده احساس مسئولیت میکنند. ما که خواننده، شنونده و بیننده آن نوشته یا برنامه هستیم میدانیم آنچه به سمع و نظر ما میرسد از فیلترهای مختلف عبور کرده و حتی اگر غرضی هم در آن اعمال شده باشد، عامدانه و از سر آگاهی و مسئولیت بوده است.
شاید با این عادت است که امروز بیپروا هرچه در شبکه های مجازی در اختیارمان قرار گیرد میخوانیم، معمولا باور میکنیم و حتی به ذهن میسپاریم. این اطلاعات اعم از نوشته، عکس یا فیلم، اگر مخدوش و غیرمستدل هم باشد، نه تنها بر ذهن و مسیر باورهای آتی ما تاثیر میگذارد که در راه خواندن مطالب دیگر و باور کردن و به ذهن سپردن آنها نیز اختلال ایجاد میکند.
فرصت یا تهدید
اما در کنار این تهدید فرصت طلایی و باارزشی هم برای افراد، گروهها و ملتها به وجود آمده است. این فرصت به ما امکان میدهد که اطلاعات مورد نظر خود را در اختیار دیگران قرار دهیم و اتفاقا ذهن دیگران را به نوشته و نظر خود جلب کنیم. این فرصت در دورههای مختلف گذشته به صورتهای دیگر هم به وجود آمده و ملتهایی که از آن فرصتها بخوبی و سریع استفاده کرده اند نوعی توفیق اطلاعاتی، شخصیتی و تاریخی برای خود ایجاد کرده اند که خود راهگشای تفوقهای دیگری بوده است.
تجربه تاریخی نشان میدهد ملتهایی که از این فرصتها بخوبی استفاده کرده اند توانسته اند در زمینه های مختلف، تصویر مثبت و دلنشینی از خود ارائه دهند و حتی مختصات فرهنگی، اقتصادی و علمی خود را به دیگران بفروشند.
نگاهی به تاریخ نشان میدهد مثلا چگونه تاریخ کشف آمریکا، تاریخ دوران استعمار، تاریخ جنگ جهانی اول و دوم نوشته شده است. چگونه ملتها توانسته اند دانشمندان، فلاسفه، نویسندگان و شعرای خود را به دیگران بشناسانند و اندیشه های آنها را به شکلی تاثیرگذار دستمایه تحقیقات و اندیشمندی های بعدی قرار دهند و آینده را در ادامه مسیر فرهنگ آشنا و بومی خود شکل دهند.
ترسیم و چاپ نقشه های جهان، تعیین مرزبندیهای بین کشورها، نوشتن تاریخ ملتهای دیگر و تشریح گزینشی عملکرد آن ملتها در گذشته نیز بخشی از همین ماجراست.
اروپاییان و بخصوص انگلیسیها که بیشترین استفاده را از صنعت چاپ برده اند منطقهای از شمال آفریقا و آسیا را به حسب موقعیت جغرافیایی خود خاور خوانده اند. یعنی این سرزمینها در شرق آنها قرار گرفته است. منطقه گرینویچ در نزدیکی لندن را هم روی نصف النهاری به همین نام تعریف و کانون جهان معرفی، وقت آن را مبدا زمان جهانی تعریف کرده اند و وقت بقیه دنیا را با آن میسنجند. سپس همین خاور را به خاور نزدیک، خاورمیانه و خاوردور تقسیم کرده اند. این تقسیم بندیها و نامگذاریها را در سطحی بسیار وسیع وارد کتابها، مقالات و نقشه ها کرده و در دنیا پخش کرده اند. تاثیر آن به حدی جدی و وسیع بوده که امروز ملتهای مختلف در جهان باید زمان را به مرکزیت گرینویچ محاسبه کنند و منطقه خودشان را که برای خودشان مرکزیت دارد خاور بخوانند. جالب است که ما در داخل این منطقه از خاورمیانه سخن میگوییم بیآن که توجه کنیم این تقسیم بندیها از کجا آغاز و تا کجا اشاعه پیدا کرده است.
طبیعی است ملتها نمیتوانند بسادگی بر این فرهنگسازیها تاثیر بگذارند. چرا؟ چون زمانی که امکان استفاده از این فرصت بود فعالانه عمل نکردند، نشستند و منتظر ماندند تا دیگران کتابخانه های دنیا را از اندیشه ها و برنامه ریزیهای خود پُر کنند.
استفاده بهینه از فضای مجازی
بنابراین دوران جهانمندی و عصر ارتباطات با تمام مختصاتی که دارد علاوه بر تهدیدات، فرصتهایی هم ایجاد کرده است. افراد و ملتها میتوانند با ورود به این دنیا آن کاری را کنند که احیانا در عصر چاپ نکردند. جالب این که این بار هم اروپاییانآمریکاییان و البته برخی ملتها مثل کرهایها، هندیها، ژاپنیها و امثال آنها با سرعت و مجدانه در حال پرکردن فضای لایتناهی مجازی از اطلاعاتی هستند که در دنیای امروز و فردا تاثیرات فراوان مورد نظر آنها را برجا خواهد گذاشت.
نکته قابل توجه دیگر این که اطلاعاتی که امروز از هر نقطه از جهان در شبکه های مجازی قرار داده میشود به طور لحظهای قابلیت دریافت و استفاده در هر نقطه از جهان را دارد، هرگز از حافظه شبکه مجازی پاک نخواهد شد و بسادگی به هر زبان دیگر قابل ترجمه است. این مزیت از مزیتهای شبکه های تلویزیونی ماهوارهای نیز بالاتر است.
غیبت در شبکه های مجازی قدرت چانهزنی را هم در این عرصه کاهش میدهد. اگر به تحولات صد سال اخیر نگاهی بیندازیم، میبینیم که اروپاییان و آمریکاییها که از فرصتهای مختلف به دست آمده با سرعت و دقت استفاده کرده اند. برای قانونمند کردن امور جهانی مورد نظر خود انواع قوانین، کنوانسیونها، پیمانِها و قراردادها، را به تصویب رسانده و اعلامیه ها و بیانیه هایی را نوشته و با استفاده از روشهای فوق، جهانی کرده اند. در بیشتر این موارد طبعا نظرات کسانی که از صحنه دور بوده اند رعایت نشده است.
بی اعتنایی جایز نیست
آنچه امروز بیشتر از هر امر دیگری ضروری جلوه میکند نوشتن به تصویب رساندن کنوانسیونها و اعلامیه هایی است که بتواند رفتارهای انسان را در عصر جهانمندی بخصوص در حوزه ارتباطات و نحوه استفاده از فضاهای مجازی و شبکه های ماهوارهای تنظیم کند.
بدون شک روزی نهچندان دور این اتفاق خواهد افتاد، اما روزی که چنین اقدامی رخ دهد، ملتهایی میتوانند بر آن فرآیند تاثیرگذار باشند که این فضا را بشناسند، در توسعه فناوریهای ذیربط سهم داشته باشند، توانمندیهای آن را بدانند و با حضور فعالی که در آن دارند بتوانند حق آب و گل خود را تبدیل به بندهایی از کنوانسیونها و اعلامیه های ناظر بر تنظیم دوران جهانمندی کنند. دور ماندن و منزوی شدن از این فضا، نادیده گرفتن فرصتها و اولویت دادن به تهدیدهای موجود در عصر جهانمندی بخصوص تهدیدهای حوزه ارتباطات ما را از مزیتهای آینده محروم خواهد کرد.
موضوع جهانی شدن در زمان کنونی به مثابه موضوع تجدد (مدرنیته) و فراتجدد (پستمدرنیته) در دهههای پیشین است. بیاعتنایی به این گونه موضوعات که مسیر تاریخ تکوین و تکامل بشر را تغییر میدهد بیاعتنایی به آیندهای است که دیر یا زود، خواه ناخواه ما یا فرزندان ما با آن روبه رو خواهیم شد و باید آماده محاجه، چالش، نرمش یا هر نوع برخورد دیگری که باید در برابر آن انجام پذیرد باشیم.
استفاده از فرصت تاریخی
برای مثال، وقتی از کشف آمریکا صحبت میشود در حقیقت به عالمیان گفته میشود سرزمینی بینام و نشان در گوشهای از جغرافیا وجود داشته که فقط با حضور امریکو وسپوس و کریستف کلمب هویت پیدا کرده است. در حالی که این سرزمین پیش از ورود این کاشفان اروپایی مثل هر سرزمین دیگر وجود داشته، مردمی که در آن سرزمین زندگی میکرده اند، تمدن، فرهنگ و حتی فلسفه و شعر هم داشته اند. آیا منظور از کشف آمریکا نادیده گرفتن اصالت کسانی است که هزاران سال در این سرزمین زندگی میکرده اند و بعد از ورود کاشفان اروپایی بقیه دنیا برای آنها کشف شده یا هویت دادن به کاشفانی است که پا به این سرزمین گذاشته اند؟
ساکنان آمریکا که ظاهرا حتی نام اصلی و قدیمی سرزمین مادری خود را هم از یاد برده اند و سرزمینشان را به نام یک کاشف اروپایی میشناسند از آن فرصت تاریخی برای نوشتن و انتشار نظر خود در مورد این کشف استفاده نکردند. کسانی برنده این محاجه فرهنگی و تاریخی شدند که توانستند منطق و نظر خود را مستدل بنویسند، در سطحی وسیع اشاعه دهند و دنیا را تحت تاثیر آن قرار دهند.
پانوشت:1- Globalization
منبع: دیدگاه