ازتورنتو تا جبل الطارق
يادواره هايي از سفر آلمان و هسپانيا
بخش دوم
غني هماآلمان: ميعادگاه پناهندگان جهان چشم هايم را مي گشايم. سپيده ي صبح با سرمستي بسيار تلاش دارد تا از سدّ شيشه هاي كلفت پنجره هاي كوچك طياره بگذرد و به درون نفوذ كند. اغلب مسافران هنوز روي چوكي هاي شان يا خواب اند يا نيمه خواب. به آلمان رسيده ايم. طياره ي ما اكنون در فضاي شهرهامبورگ در حال پرواز است
به بيرون مي نگرم، از آن بالا مزارع سرسبز اطراف شهر به زيبايي تمام جلوه مي فروشند. چنين به نظر مي رسد كه كسي با خط كش، زمين هاي زراعتي را به اشكال هندسي مربع، مستطيل و....درآورده است. رنگ بعضي از مزرعه ها سبز، تعدادي ماشي رنگ و يا زرد رنگ به نظر مي رسند. در وسط اين مزارع، خانه هايي اينجا و آنجا در فاصله هاي نسبتاً دور از هم قرار گرفته اند.
بوي مطبوع قهوه و چاي در فضاي سالن طياره مي پيچد و جنب و جوشي در مسافرين پديد مي آورد كه يكي پس از ديگري خود را براي صرف صبحانه آماده مي سازند.
خلبان طياره، نزديك شدن ما را به شهرهامبورگ، اعلام مي دارد. بار دگر از آن بالا به پايين مي نگرم. شهر يك پارچه سبز و جنگلي به نظر مي رسد. بزرگراه ها همچون مارهايي كه در دل اين جنگل سبز پيچ و تاب خورده باشند، هر طرف دراز به دراز افتاده اند. موترها از آن بالا مثل قوطي هاي مكعب و يا مستطيل شكل، مورچه وار، به روي سرك ها در حركت اند.
شناسنامه آلمان:
آلمان يكي از كشورهاي بسيار پيشرفته و صنعتي جهان است كه در اروپاي مركزي موقعيت دارد، مساحت آن 357000 كيلومتر مربع بوده و نفوس آن بر طبق آمار جولاي سال 2007، اضافه از 82 ميليون نفر مي باشد. آلمان با 9 كشور اروپايي هم سرحد است: درشمال با دنمارك و درياهاي شمال و بالتيك، در جنوب با سويس و كشور كوچك ليخن اشتاين، در جنوب شرق با آستريا (اتريش)، در شرق با كشورهاي چك و پولند و در غرب با هالند، بلجيم و فرانسه. پايتخت آلمان، شهر برلين است و شهرهاي عمده ي آن عبارتند از فرانكفورت، مونشن، هامبورگ، هانووز، دوسلاورف، كلن واشتوتگارت و رايسن.
زبان اكثريت مردم آلمان، آلماني است ولي اقليت كوچك دنماركي تبارها در شمال و صرب ها در شرق آلمان به زبان هاي بومي شان، نيز تكلم مي كنند.
بيشترساكنان آلمان را مسيحيان تشكيل مي دهند كه شامل 38 درصد پروتستانت و 15 درصد كاتوليك مي باشند. 12 درصد نفوس آلمان را مسلمانان به خود اختصاص داده اند كه از كشورهاي مختلف به آنجا كوچيده اند. چهل درصد مردم آلمان اصلاً خود را پايبند ديني نمي دانند.
آلمان با سيستم سياسي جمهوري فدرال اداره مي گردد كه در اصل دموكراسي پارلماني است. رئيس جمهور فعلي آلمان آقاي هورست كلر Horst Kohler مي باشد كه يك مقام كاملاً تشريفاتي است. قدرت اجرايي به دست صدراعظم كه قاعدتاً رهبر حزب (يا جناح) اكثريت در پارلمان است، مي باشد. صدراعظم فعلي آلمان خانم آنجلا مركل Angela Merkel مي باشد. در آلمان 9 حزب سياسي فعاليت دارند كه مهم ترين آنها، حزب سوسيال دموكرات (SPD) و حزب دموكرات مسيحي (CDU)
آلمان اولين قدرت اقتصادي در قاره ي اروپاست و درسطح جهان، بعد از امريكا و جاپان، سومين قدرت اقتصادي و تكنولوژي مي باشد. توليد ناخالص ملي آلمان درسال 2006 بالغ بر 6/2 تريليون يورو بوده است. اوسط درآمد مردم آلمان در سال به 31900 يورو مي رسد. سطح سواد در آلمان بسيار بالاست و 99 درصد مردم اين كشور، باسواد هستند كه رقمي است بسيار رشك برانگيز؛ به ويژه براي كشورهاي جهان سوم..
ملت كهنسال:
آلمان: كشورچند چهره:
از نظر صنعت و اقتصاد، آلمان كشوري پيش تاز بوده و هست؛ به ويژه در صنعت موتر سازي، بعد از قريب به يك قرن، هنوز هم مرسدس بنز آلمان، به عنوان موتر مورد پسند همه، در سطح جهان بي رقيب است. به اضافه صنعت دواسازي و صنايع ديگر. مضاف برآن، همچناني كه در بالا ذكر آن رفت، آلمان يكي از غول هاي اقتصادي دنياي كنوني ما نيز است.
در رابطه با مسائل انساني و بشر دوستانه، به ويژه دراين نيم قرن اخير، كشور آلمان آغوشش را سخاوتمندانه به روي پناهندگان سياسي و اقتصادي جهان بازگذاشته است؛ تا جايي كه اين سرزمين مقصد اوليه ي اكثر رانده شدگان سياسي و آزادي خواهان جهان بوده و هنوز هم است. سالهاست كه آلمان با دست و دل باز، پناهندگان و من جمله افغان ها را درخاك خود پذيرا گشته است.
تنها لكه ي بسيار بزرگ و سياهي كه بر دامان اين ملت نشسته است، برافروختن دو جنگ جهاني اول و دوم؛ به ويژه جنايات هولناكي كه نسبت به اقليت يهودي هاي روا داشته است. در تاريخ بلند و بالاي آلمان، ايجاد كمپ هاي مخوف براي زندانيان در پولند و آلمان و نسل كشي قوم يهود، تاريك ترين و تلخ ترين برهه ي تاريخ اين ملت مغرور و سخت كوش مي باشد.
ظهور حزب نازي در سال 1932 ميلادي و به تعقيب آن به قدرت رسيدن آدولف هيتلر به عنوان دكتاتور آلمان كه با تئوري «جرمن، نژاد برتر» در صحنه ي سياست آلمان ظاهر گرديد، ابلهانه تصور مي كرد كه با زور و خشونت قادر است «امپراطوري يك هزار ساله» را بر روي زمين بر قرار سازد. اين دولت فاشيست، با ويران كردن چند كشور و كشتار ميليون ها انسان بي گناه و بي پناه، بزرگترين جنايت ثبت شده در تاريخ بشريت را به نام نامي آلمان رقم زده است.
بعد از پايان جنگ جهاني دوم، شايد يكي از دلايل قرار گرفتن آلمان به عنوان «مأمن و پناهگاه آزادي خواهان جهان» اين باشد كه اين كشور تلاش مي ورزد تا با پناه دادن به اين گونه كسان، كفاره ي گناهان خود را پس بدهد و از بار سنگين جنايات اين كشور عليه بشريت، اندكي بكاهد و مقداري از ظلم و قساوتي را كه نسبت به آدم هاي بي گناه روا داشته است، جبران نمايد.
پناهنده: برگي سرگردان در باد
از خيل عظيم پناهندگان در آلمان سخن رفت، از بيجا شدگاني سرگردان كه در گردباد تقدير گرفتار آمده اند و در گوشه و كنارآن سرزمين پرت و پلا شده اند. به معناي وسيع كلمه، پناهنده چه افغان باشد، چه يوگسلاويايي، چه عرب و چه افريقايي، در يك چيز مشترك اند و آن داشتن احساس بي ريشگي است؛ درست مثل درختي كنده شده از رستنگاه طبيعي و معلق بين زمين و آسمان.
ولي آنچه بيشتر از همه روح و انديشه يك پناهنده را مي فرسايد؛ به ويژه در كشورهايي كه مهاجر پذير نيستند- مثل آلمان و يا ايران و پاكستان- آن احساس تلخ موجوداتي «اضافي بودن»، «سربار بودن» و يا «مهمان ناخوانده بودن» است كه در زواياي آشكار و پنهان روح هر پناهنده، حضوري هميشگي و آزار دهنده دارد. هرچند در كشورهاي اروپايي، پناهندگان از آسايش هاي نسبي مادي برخور دارند، ولي چه بسا اتفاق افتاده است كه نگاه تحقير آميز يك رهگذر و يا زخم زبان يك همسايه، آن آسايش جسمي را هم زهر مار شان ساخته است..
«كجا دانند حال ما سبكباران ساحل ها»
اولين عارضه ي زندگي كردن در چنين شرايط، احساس شك و ترديد است نسبت به هويت انساني خويش و در اغلب موارد حس حقارت و كهتري نسبت به ديگران،اينجاست كه «حرمت و عزت نفس» آدمي شكننده مي گردد، درز پيدا مي كند، درست مثل درزي نازك روي يك گلدان چيني كه اگر آن وضعيت ادامه پيدا كند، چه بسا كه آن «درز موي مانند» آرام آرام به شكافي بدل گردد و روح و روان پناهنده را بيمار و عليل گرداند ويا در مواردي احساس پوكي و پوچي زندگي را در ذهن او تقويت بخشد.
خيلي دلم مي خواهد، نهادي، مرجعي – چه ملي و چه بين المللي – همتي به خرج دهد و پژوهشي عميق و تخصصي در رابطه با «وضعيت روحي و رواني پناهندگان جهان» انجام دهد. تحقيقي به دور از سود و سياست و عاري از غرض و مرض. تا دنيا بداند اين خيل عظيم و مظلوم و دربدر از روزگار چه مي كشند.
آدن شاعري است آواره و دردمند كه در جريان جنگ جهاني دوم، مصيبت دربدري را عميقاً تجربه كرده است. او شعري دارد به نام «ترانه ي غم انگيز پناهندگان» كه نويسنده ي نامدار، جلال آل احمد، آن را به فارسي برگردانده است، باهم مي خوانيم:
ترانه ي غم انگيز پناهندگان:
گويا دراين شهر، بيست كرور آدم است
كه برخي درخانه هاي زيبا مي زييند و ديگران در دخمه ها
روزي ماهم وطني داشتيم و مهربانش مي پنداشتيم;
به نقشه بنگر، در آن خواهي يافتش
درگورستان دهكده، زادگاه من درختي هميشه بهار است
كه هر بهاران از نو شكوفه مي كند;
قنسول روي ميز كوفت و مرا گفت:
«اگر پاسپورت نداري رسماً در شمار مردگاني»
به كميته ي مهاجران رفتم، چارپايه اي دادند كه بنشينم;
و مؤدبانه خواستند كه سال ديگر سري بزنم
به مجلس سخنراني سركشيدم، سخنران برخاست و گفت:
«مبادا كه وارد مملكت شوند، نان ما را خواهند دزديد»
پنداشتم غرّش رعد است كه در آسمان مي تركد;
اما هيتلر بود كه بر سر اروپا نهيب مي زد: «بميريد!»
يك سگ خانگي مي گذشت لباس پوشيده و قلاده دار;
و گربه از در باز خانه اي به درون رفت
به سوي بندر شتافتم و كنار سكو ايستادم;
ماهيان در آب مي جستند، چه آزاد بودند!
به جنگل پناه بردم، مرغان بر درخت ها مي خواندند..
هرگز سياستمدار نداشته اند كه به هواي دل خويش مي سراييدند.
به خواب مي ديدم آسمانخراشي هزار طبقه پيش رويم است;
با هزاران روزن و هزاران در و پنجره
دربياباني درندشت، زير بارش سرد برف مي گريختم;
ده هزار سرباز از اين سو بدان سو مي شتافتند
در پي من و تو بودند عزيز من، در پي من و تو بودند.
(ادامه دارد)