م. مشعل
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظام تقلید میمونی برده وار نفرت انگیزست!
بسم الله الرحمن الرحیم
من سخن خود را از آیه ی مبارکه ی إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (بهترین شما نزد الله متقی ترین شماست ـ الحجرات ۴۹/۱۳) آغاز می کنم. راستی برای برتری اشیای مختلفه نسب به همدیگر شان معیار های مختلف وجود دارد. مثلا دو پارچه طلا را اگر باهم مقایسه کنید، همانی برتر از دیگرش می باشد، که خالص تر بوده و کمیتر با مواد غیر از طلا مخلوط شده باشد. آن زمردی که کمتر رگه های سنگ دیگری را در خود داشته باشد، نسبت به سایر سنگ های زمرد بهتر می باشد.
حال معیار اینکه برتری یک انسان را نسبت به دیگرش تثبیت نماید، چیست؟ استعمار انگلیس با ترویج خرافات عیسوی مروج در اروپای قرون وسطی بنام اسلام در کشور های اسلامی، معیار برتری انسانها نسبت به همدیگر شان را در نماز بیشتر، عبادت بیشتر، حج بیشتر و ... تبلیغ کرده اند. جهانگشایان بریتانوی در کشور های اسلامی یا خود بنام های نوه ی پیامبر و یا اصحاب کرام و یا هم با خریدن رهبران مذهبی این کشور ها مانند مولانا مودودی، عبدالوهاب و غیره کوشیده اند، تا ضد اسلام را در میان مسلمانان بنام اسلام جا بزنند، تا از آن طریق به بدنامی و نابودی اسلام بپردازند. تجاوزگران انگلیس برای اینکه مسلمانان را از تمام بشریت بریده و تجرید کرده باشند، از طریق مذهبیون نوکر خود تبلیغ می کنند، که بهترین انسانها مسلمان ها بوده و انسانهای پیرو سایر مذاهب و ادیان کافر و در نتیجه انسان های قابل نفرت می باشند. در حالیکه معیار قرآن کریم در برتری انسانها نسبت به همدیگر شان تقوا می باشد. تقوا نیز از دید اسلام پرهیز از اتلاف حق انسان، حیوان و نبات می باشد. به همین خاطر خداوند در قران کریم میفرماید، که بهترین شما در نزد خداوند متقی ترین شما ست. ببینید، خداوند حتی حق خودش را که همانا عبادت است، معیار برتری انسان ها نسبت به همدیگر شان قرار نمیدهد. قران نمی گوید، که بهترین شما مسلمان ترین شماست، قران نمی گوید، که بهترین شما مرد شماست و قران نمی گوید، که بهترین شما عرب شماست. پس قران نه مرد را نسبت به زن و نه عرب را نسبت به عجم و نه هم مسلمان را نسبت به پیروان ادیان دیگر برتر قرار میدهد، بلکه فقط وفقط متقی ترین را نسبت به سایرین ترجیح میدهد. ازینجا نتیجه میشود، که اسلام یک انسان را نسبت به دیگران صرف نظر از جنسیت، زبان، قوم، دین و مذهب به تناسب تقوا برتر می شمارد.
حال در پرتو این مقدمه میکوشم نظرات نفرت انگیز شناس ما، نادرشاه سدوزی، را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم. بد تر و نفرت انگیز تر از همه آنست، که مستر دیموکرات ما علاوه بر تکرار میمون وار اراجیف استعماری و امپریالیستی برای اثبات ترهات استعمارزده اش به خدا و اسلام توصل میجوید، وقتی او مینویسد: "این نعمت ار خدا(ج) برای انسان ها بخشیده تا ..."(۱) نه خیر نادرشاه خان سدوزی! مسلمانان واقعی هرگز کسی را بخاطر داشتن عقیده ای مورد اهانت و سرزنش قرار نمی دهند، زیرا که معیار قرانی مسلمانان برای سرزنش هم عدول از تقوا یعنی اتلاف حق انسان، حیوان و نبات می باشد. ببینید همانطوریکه نه عیسوی، نه یهودی، نه هندو و نه بودایی و نه هم کمونیستی حق دارد، که بخاطر شنیع ترین جنایات ضد بشری ایکه بنیادگرایان ما، سران تنظیم های جهادی مرتکب شده اند، اسلام را مورد اهانت و سرزنش قرار دهند، به همین خاطر یک مسلمان با شرف و وجدان نیز حق ندارد بخاطر جنایات شوروی امپریالیستی، به توهین و تحقیر افکار مارکسیستی و یا کمونیستی دست یازد. ببینید، قران برعکس ادعای مسیو نادرشاه خان سدوزی میفرماید: "ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم; و اگر خدا مى خواست، همه شما را امت واحدى قرارمىداد" (المائده ۵:۴۸). پس خداوند مانند شما و خدایان "دیموکرات" غربی تان تنگ نظر نیست، که همه را امت واحدی قرا میداد. شما هم حق دارید، هذیان گویی های غربی ها را نشخوار کنید، چرا که شما هم بنظر ما آفریده ی خدا هستید و ما به خود حق نمی دهیم، که شما را حتما به پذیرش افکار ملی و مردمی مجبور نمائیم. اما این حق را به خود میدهیم، که مانع فروش یاوه های غربیان جانی بنام اسلام شویم. ببینید مستر سدوزی! مارکس، انگلس، لنین و مائو(البته من با دوستان مارکسیست جامعه ی ما در تائید ستالین بمثابه دانشمند موافق نیستم) انسان های دانشمند بودند و در راه رستگاری بشریت از استثمار و بردگی تلاش ورزیدند. ببین همین مائو اگر جامعه ی چین را از یوغ استعمار جاپان و امریکا نجات نمیداد و مانند شما از چرندیات "دیموکراتیک" سرمایه داری امپریالیستی غلامانه تقلید می کرد، امروز چین هم به سرنوشت کشور ما دچار می بود. شما بخاطر جنایات سوسیال امپریالیسم شوروی و عوامل بی اراده ی آنها به انسانهای متقی ایکه مایه افتخار بشریت اند، اهانت روا میدارید. من هر مارکسیستی را که اگر جرئت کند و بدلیل عقاید مزخرف شما مثلا به اسلام اهانت کند، مورد ملامت و محکومیت قرار میدهم. ببینید! بروید! قران و احادیث و زندگانی پیامبر اسلام را مطالعه کنید. او هیچگاهی به توهین و تحقیر ادیان و دانشمندان نپرداخته است، برعکس آموختن علم را بر زن و مرد مسلمان فرض قرار داده است. او پیروانش را تشویق کرده میفرماید: "علم را بیاموزید، ولو که در چین باشد". او بارها امتش را به دوست داشتن و گرامی داشتن دانشمندان ترغیب کرده است، ولی شما متاسفانه خود را مسلمان میگیرد و به اهانت عقاید غیر خودی دست می زنید. این کار کار مسلمان نه بلکه کار یک فاشیست می باشد. کسی که به یک چیز عقیده داشته و اکت و ادای عقیده مندی به اندیشه ی دیگری را بکند، اسلام به او منافق میگوید. شما متاسفانه پیرو بی چون و چرای افکار منحط بورژوایی امپریالیستی هستید، در حالیکه به اسلام توسل می جوئید. این کار برای یک مسلمان دانشمند عیب بسیار بزرگست. ببینید مستر سدوزی! دانشمند پرافتخار مسلمان ابن الهیتم میگوید: "من آنچه را انجام دادم، که هر فرد در رشته اش انجام میداد: و آن دستاوردهای گذشتگان را با سپاس پذیرفتن، اشتباهات شانرا بیهراس اصلاح کردن و چیزی که قابل نگهداری بنظر آید، آنرا به نسل های آینده انتقال دادن است."(۲) ببینید آقای نفرت انگیز شناس! این دانشمند حدود ۹۵۲ سال قبل از شما به گذشتگان برخورد عالمانه و حلیمانه میکند، در حالیکه شما با یاد گرفتن چند تا شعار کاذب اربابان استعمارگر تان و تکرار طوطی وار آنها به یک اندیشه و دانشمندان اهانت می کنید. فکر نمی کنید، که جای بسا خجالت ننگین است؟ شما اگر مسلمان نیستید، مهم نیست، چرا امر خداوندست: " بگو: «اين حق است از سوى پروردگارتان! هر كس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس ميخواهد كافر گردد!»"(الکهف ۱۸:۲۹)" مگر حق ندارید، بکوشید بنام اسلام به اهانت دانشمندان بپردازید! ابن الهیتم ادامه میدهد: "کسی که در جستجوی حقیقت است، طوری برخورد نمی کند، که آثار گذشتگان را مطالعه کرده و به ساده گی در باره آن چه از آنها می آموزد، خوش باور باشد.(ببینید مستر سدوزی! شما فقط با یادگرفتن چند تا شعار مسموم کننده ایکه از مغز مریض ایدیولوگ های استعمار و امپریالیسم نشئت کرده است، فکر میکنید، که دیگر نعوذبالله به وحی جبرائیل امین رسیده باشید!) جوینده ی حقیقت برعکس به افکار بدست آمده اش شک میکند. (شما آنقدر به مزخرفات سرمایداران استعمارچی باورمندید، که اسلام هم مشکل است چاره ی دگم و خشک مغزی شما را بکند) او فقط به فهمش از متن نوشته ها اتکا کرده، در حالیکه از اساسات منطق کار میگیرد، نه به گفته های نویسندگان، که آنها نیز انسان بوده، که اشتباه و کمبود جز سرشت شان می باشد. (می بینی مستر! در حالیکه الگوهای بورژوازی شما همه بی اشتباه و عیبند!!؟؟) کسی که آثار علمی را مطالعه می کند، مجبورا، اگر بخواهد حقیقت را بیابد، باید خود به منتقد همه چیزی که او میخواند، مبدل شود. (شما کجا و مطالعات انتقادی کجا! همین طور نیست مستر؟) او مجبورا متون و اظهارات مطروحه در آن را دقیقا مورد مداقه قرار داده و آنها را از تمام جوانب و از هر نظر زیر سوال ببرد. او خودش را نیز درین پروسه باید مورد دید انتقادی قرار دهد، تا خود را از حکم سخت گیرانه و یا هم خوشباورانه برهاند. (ولی مستر سدوزی! شما در مورد دانشمندان مانند مارکس و لنین بسیار سختگیر، ولی در رابطه به خدایان اشغالگر خود خوشباورید! موافقید؟) وقتی این راه را تعقیب کند، حقایق خودشان را برویش آشکار می کنند و قسمت های ناروشن و غیر قابل دسترسی آثار گذشتگان برایش آشکار می شود." (۳) ولی سدوزی های ما متاسفانه نمیدانند، که تحقیق ناکرده حق سخن گفتن ندارند، آنها در مورد خود هرگز برخورد نقادانه نداشته و نقد از مرجع تقلید شان را نیز کفر مطلق می پندارند.
ببینید، علمای مسلمان حدود ده قرن پیش انسانها را به مطالعه ی نقادانه ی آثار دانشمندان ترغیب میکند و امروز هم اگر شما به هر مرکز تحقیقات علوم طبیعی بروید، دانشمندان در مطالعه ی آثار قدما از متدهای منطقی کار گرفته و فرضیه ها و نظرات آنها را در تجربه مورد آزمایش قرار میدهند و تمام آن چیزی را که درست است، نگهداری و به نسل های آینده انتقال میدهند و چیزی را که نادرست است، به جرئت بدور می افکنند. منتهی مبتدیان سدوزی مانند ما اولا مستقلانه در واقعیت ها تحقیق نکرده و ثانیا یکجانبه گری میکنند. از زمان برقراری رژیم های سرمایه داری در اروپا این کشورهای "متمدن" و "دیموکرات" بود، که دو جنگ خانمانسوز بشری را براه انداختند، که در نتیجه ی آن میلیونها میلیون انسان به کام نیستی سپرده شد. مگر این رزیم سرمایه داری هیتلر "دیموکرات" نبود که انسانها را جوخه جوخه به گازخانه ها انداخت. مگر همین کشور های سرمایه داری نبود، که از تمام جهان یهودی هایی را که هر کدام در کشور های مختلف زندگی مصالمت آمیز داشتند، جمع آوری نموده خاک اعراب را به زور از آنها غصب کرده و کشور مصنوعی اسرائیل را بنیان نهادند؟ آیا این دولت فاشیست اسرائیل نیست، که به حمایت اربابان "دیموکرات" سدوزی خان فلسطینی های مظلوم را با ضد بشری ترین قصاوت قصابی میکند؟ مگر همین اربابان "دیموکرات" سدوزی خان نبودند، که عراق را که پیشرفته ترین، و مترقی ترین کشور عربی بود، به خاک و خون کشیدند؟ آغازاده ی "دیموکرات"! شما که مدعی هستید، که "در جامعه های متمدن و پیشرفته ارزش مال و جان یک برابر است" و "هرگاه یکی آنرا غصب نمائید دفعتا دیگر آن نیز پی هم از بین میرود." (۴) پس اربابان امریکایی تان بخاطر آنکه جان عراقی ها را از بین ببرند، تمام موزیم ها، بانک ها و دارو ندار آنها را دزدیدند! همین طور نیست، مستر سدوزی؟ یا از نظر شما دزدی ایکه از جانب "دیموکراتها" و استعماریون متمدن صورت گیرد، اولا دزدی نبوده، مصادره ی "بشردوستانه" بوده و در نتیجه ی آن گرچه مال عراقی ها از بین میرود، اما جان شان از بین نمیرود؟ پای حکم "عالمانه" ی شما می بینید، وقتی در برابر منطق واقعیت قرار گیرد، لنگش می کند! همین گونه نیست، مستر متمدن؟ "در نظام دیموکراسی آزادی در جهت حفظ حیات و خوشبختی، گریز از فقر و بدبختی باعث فعالیت و بروز مالکیت میگردد." (۵) آقای "دیموکرات"! مهربانی کرده و بگوئید، که در نظام "دیموکراسی" ایکه مالکین امریکایی شما برای افغانستان به ارمغان آورد اند، باعث حفظ حیات و خوشبختی کدام افغان شده و چند تا افغان را از فقر و بدبختی نجات داده است؟ ببین خدایان امریکایی شما حدود ۴،۷ ملیار دالر سلاح های کهنه و زنگ زده ی شان را به کشور فقیر و دربند ما فروختند، آنها تمام افغانستان را به مزرعه ی کشت مواد مخدره مبدل کرده اند. میدانید، آنها با مزدوران حقیر شان در رژیم پوشالی مشغول چپاول هستی کشور مایند و شما "دیموکرات" خان خجالت نمی کشید، که باز هم از خوشبختی نظام "دیموکراسی" هدیه شده ی بادران تان سخن میزنید؟ شما وقتی میگوئید: "در جامعه مدنی مالکیت توسط قانون حفظ میگردد... خصوصیت این نوع رژیم در آنست، که دولت تضمین کننده مال و جان افراد جامعه می باشد..." (۶)، آیا متعلمین بی گناه را از خواب شرین و از خانه ی شان کشیدن و آنها را به تیر بستن از نظر جناب شما "تضمین جان" افراد جامعه می باشد؟ یا اینکه به ناموس مردم چه، که حتی به مردان و پسران آنها تجاوز کردن را شما میخواهید، رنگ کرده بجای "تضمین کننده مال و جان افراد جامعه" بفروشید؟ بنازم "امنیت و ثباتی" را که اربابان شما "در جامعه برقرار" ساخته اند! شما مگر کورید و نمی بینید، که به برکت "دیموکرات" و "متمدن" بودن اربابان غربی شما بد ترین فاجعه ی انسانی در جامعه ی افغانستان در جریانست؟ نفوس کشور ما بطور روزافزونی رو به ازدیادست، نه تنها کمک های خارجی، بلکه تمام درایی های زیرزمینی کشور ما نیز به تاراج میرود و اربابان شما حتی در فکر بوجود آوردن انفراستروکتور اقتصادی در جامعه ی ما نیستند. ببینید، آقای "دیموکرات" خان سدوزی! مهاجرین مظلوم اطراف، که از بمباران و قصاوت باداران شما به کابل پناهنده شده اند، در سرمای زمستان سالهای قبل صدها تن شان جان دادند و در همین روزها نیز بسیاری از آنها مریض و تلف میشوند، اما جنایکاران "دیموکرات" امریکایی شما همچنان به تجارت مواد مخدر، به فروش سلاح و به پیشبرد ستراتیژی شان می پردازند و ذره ای خجالت هم نمی کشند و شما آقای "متمدن" و "دیموکرات" و "بشردوست" هنوز هم نغمه ی غم انگیز برتری "نظام دیموکراسی" را مینوازید.
شما آنقدر سواد و حوصله دارید، که از "آزاد منشی و آزاد اندیشی" کار گرفته و تاریخ را نقادانه مطالعه نمائید؟ ببینید، آقای "خودمختار" زمانی که آن فرد افغان به عیسویت گرائید، حتی خود سر"دیموکرات" و سر"متمدن" شما بوش فاشیست به دلقکش کرزی دستور داد، تا او را صحت و سالم به اوروپا بفرستد، اما وقتی پرویز کامبخش را به بیست سال زندان محکوم کردند، اربابان "دیموکرات" شما چه شد؟ شما وقتی نمی توانید، واقعیت های تلخ جامعه ی خود و جهان را که مانند آفتاب روشن و درخشانند، ببیند، ما به این نوع "استقلال فکری" تف و لعنت میفرستیم. شما هر مقدار از چتلی غربی را که دل تان میخواهد، بعنوان "دیموکراسی" و "تمدن" نشخوار نمائید. شما آزادید و ماهم به حکم دیموکراسی واقعی جلو شما را نمی گیریم، منتها به این کثافات جویده شکل اسلامی ندهید. من شما را به خاطر افکار استعمار زده ی شما محکوم نمی کنم. شما آزاد هستید و حق تانست، که فکر انقیادطلبانه ی سجده زدن به درگاه امپریالیسم را در خود پرورش دهید. منتها ما شما را به خاطر اهانت به افکار دیگران و توهین دانشمندان محکوم نمودیم. زیرا که اسلام میگوید، وقتی حرف ناحق را بشنوی و سکوت کنی، دلیل سستی ایمانت می باشد. و ما ایمان داریم، که اربابان شما فاشیستند، نه دیموکرات و نه هم متمدن.
و من الله توفیق
یادداشت ها
۱) "چرا نظام کمونیزم نفرت انگیز است؟" نوشته ی سدوزی در "سایت افغان ـ جرمن"۲ و ۳) نقل از جزوه ی "علم و تخنیک در اسلام"
۴ و ۵ و ۶) "چرا نظام کمونیزم نفرت انگیز است؟" نوشته ی سدوزی در "سایت افغان ـ جرمن"