ساعت ۷ و۲۰ دقیقه شامگاهانِ جمعه ۱۴ قوس/آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، نوایی نو در آهنگی از رادیوی کابل برخاست و ۲۰ دقیقه تا زمان پخش اخبار، به سرودن ادامه داد. همان شب، بار دیگر در ساعت ۸ و۴۰ به وقت کابل، همان آواز گوشنواز شد و اینبار سرودن او ۱۵ دقیقه ادامه یافت و پس از آن رادیو، اخبار و در دو دقیقه «سلام پادشاهی» را پخش کرد و رادیو که نشرات ۲۴ ساعته نداشت، به خاموشی شبانگاهی رفت.
او را به نام «محمدحسین خان» معرفی کردند که تازه از هند برگشته بود. پدرش هم در رادیو آواز میخواند و سازی را هم مینواخت که هیچکس پیش ازو ننواخته بود. آن ساز، عجیب و شبیه یک میز کار بود که باید نوازنده در هنگام نواختنش بر روی صندلی/کرسی مینشست. آن ساز را «پیانو» و نوازنده را «استاد» غلامحسین خان میگفتند.
محمدحسین خان، پسر استاد غلامحسین خان، ۲۹ ساله بود که پس از ۱۶ سال آموزش و ریاضت موسیقی نزد استاد عاشق علی خان، بزرگترین استاد سبک «پتیاله» موسیقی کلاسیک، از هند برگشته بود. او از ۱۴ قوس/آذر ۱۳۲۵ تا اول جدی/دی، چهار بار در رادیو آواز خواند و از آن جا که در آن روزگار، ساز و آواز به گونه زنده از ساختمانی در پل باغ عمومی کابل پخش میشد، کسی به خاطر ندارد که آن قطعهها کدام بودند. رادیو که تازه از «کوتیلندنی» در پل هارتن به این ساختمان کوچیده بود، هنوز وسایل و امکانات ضبط برنامه را نداشت.
دو سال پیشتر از آن، اصولنامه رادیو در ۲۷ ماده چاپ شده بود. به اساس آن اصولنامه، کسانی که دستگاه شخصی رادیو داشتند باید مجوز استفاده را در بدل یک افغانی میگرفتند. بهای همان مجوز به هتلها و رستورانها، پنج افغانی بود. به اساس آن اصولنامه، انتقال و فروش دستگاه رادیو هم باید به ثبت میرسید. از اینرو، شنیدن رادیو با امکانات شخصی کار آسانی نبود و بسیاریها در پایان بلندگوهایی که در گوشههایی از شهر نصب بود، میایستادند و رادیو میشنیدند.
در آن سالها، مجله «پشتون ژغ» در آغاز هر ماه در کابل به چاپ میرسید که در آغاز قطع جیبی داشت و برنامههای یک ماهه رادیو را در آن فهرست میکردند. در آغاز فقط نام آوازخوان با زمان و روز آوازخوانی او به چاپ میرسید، اما از اول جدی ۱۳۲۵، روش دیگری هم رواج یافت و به نخستین بار با آهنگی از محمدحسین خان بود که مجله چاپی رادیو، مطلع آهنگ را نیز معرفی کرد که شعرش از سعدی بود:
روزی به زنخدانش گفتم که به سیمینی
گفت ار نظری داری، ما را بِه از این بینی
دومین معرفی مطلع هم در آهنگی ازو و شعری از صایب تبریزی، انجام یافت:
آیینهام ز روشنی آزار میکشد
خاطر به سیر سبزه زنگار میکشد
با آن که عدهای میگویند، محمدحسین خان، پیش از بیدلسرایی، اشعار سُست را در آهنگها میخواند، اما با توجه به آهنگهای نخستینِ او، روشن میشود که واقعیت چنان نبود؛ زیرا شعر سعدی و صایب را نمیتوان اشعار سُست نامید؛ ولی در مقایسه با آنچه او پسانها از بیدل و واقف خواند، شاید اشعار نخستین آهنگهایش از نظر رسیدن به معنا و عمق شعر، کمتر پیچیده بود.
محمدحسین خان که پسانها در ۱۳۲۹ خورشیدی «استاد محمد حسین خان» و بعد در ۱۳۳۳ «استاد محمدحسین سرآهنگ» شد، کارش را با رادیو همین گونه آغاز کرده بود. پیش ازو، از آوازخوانان فقط پدرش استاد غلام حسین خان و استاد قاسم خان، و از نوازندهها، استاد محمود طبلهنواز و استاد معراج الدین مدمنواز، پیشوند «استاد» را در نام خود داشتند و از کریم شوقی که نخستین صدای مردانه در آوازخوانی رادیو بود، تا رحیم گل، نتو خان، صابر خان و شیدا، به همین نامها یاد شده و تا سالهای دیگر هم لقب استادی نگرفته بودند.
لقبی که جای نام را گرفت
میر اسماعیل مسرور نجیمی در جایی نوشته که «شبی در ماه اسد/مرداد ۱۳۲۵ در گذر قاضی شهاب چنداول، استاد (سرآهنگ) در منزل حاجیگل تابش یکی از شاگردانش برنامه داشت و سرور جویا، نجفعلی نباتی، شایق جمال، باقی قایلزاده، شریف پرونتا، جلیل احمد ابوی ویرجن، عزیز احمد پنهان، محمد افضل رسوا، صالحمحمد پرونتا، غلام سرور دهقان، یوسف نظری، علی محمد معلم، آصف آهنگ، داکتر میر علی احمد شامل، حسنجان علاقهدار، و میر اسماعیل نجیمی -راوی آن بزم- نیز حضور داشتند. لقب 'سرآهنگ' گویا همان شب به پیشنهاد باقی قایلزاده و تایید حلقه ادیبان به استاد پیشکش شد».
در این ارتباط، پس از چاپ کتاب «جان خرابات» در پیرامون زندگی و هنر استاد سرآهنگ، با سندی برخوردم که آن را جالب، مستند و در نوع خود، یگانه یافتم. در اول قوس/آذر ۱۳۳۳، مجله پشتونژغ در مطلبی، اعطای همین لقب را از سوی شهرداری کابل خبر داده و نوشته که استاد در سال ۱۳۳۳ خورشیدی به اخذ سه نشان و لقب «سرآهنگی» از سوی شهرداری کابل نایل آمد. دیده میشود که از نقل قول مسرور نجیمی در اسد ۱۳۲۵ خورشیدی تا این سند در رابطه به اعطای لقب «سرآهنگ» یک تفاوت زمانی ۸ ساله وجود دارد. اما در این که لقب «سرآهنگ» پیشنهاد حلقه ادیبان کابل بود، تردیدی وجود ندارد. از سویی، لقب چنان با مسما بود و با هنر و سطح بلند آوازخوانی استاد، همخوانی داشت که به زودی جای نامش را گرفت و همه او را به همین نام شناختند.
در همان شماره «پشتون ژغ» آمده که محمدحسین تا صنف/کلاس پنجم را در مکتب «نجات» درس خوانده و پس از آن مدتی نزد پدر خود استاد غلامحسین خان و ۱۶ سال در ریاست پتیاله نزد استاد عاشقعلی خان به فراگیری موسیقی پرداخت و در ۱۹۴۱میلادی، منتظم موسیقی افغانستان در رادیو دهلی شد که کارش تا ۱۹۴۳ ادامه داشت. در سال ۱۳۲۳ خورشیدی وارد خدمت سربازی شد که در ۱۳۲۶به پایان رساند. در ۲۴ جوزا/خرداد ۱۳۲۹ لقب استادی گرفت و در ۱۳۳۲ منتظم موسیقی رادیوی کابل شد. در همان سند آمده که او بر ۱۵۰ راگ مختلف و بر ۸۴۵ خیال تسلط دارد و گویا در آغاز آوازی زیبای نداشت، اما «پس از دعای خیر حاجی درویش در حقش» صدای موثری یافت.
حاجی محمد اسحاق درویش، از باشنده های بغلان، پیشوای عرفانی بسیاری از شخصیتهای معروف و سخنور، از جمله شایق جمال و محمد انور بسمل بود. او با استاد غلامحسین خان، پدر استاد سرآهنگ، دوستی و رابطه خانقایی و همنوایی در حلقه ذکر و سماع داشت. در آوان کودکی شاید حدود ۵ سالگی بود که به موسیقی علاقه نشان نمیداد، حاجی درویش او را در حلقه ذکر در کنار خود نشانده و پس از دعا دادن به استاد غلامحسین خان گفته بود: «فرزندت نه تنها آوازخوان خوب میشود، بل پرچم ترا نیز بلند خواهد کرد و 'سرهنگ' آوازخوانان خواهد شد.» گفتنی است که مقبره حاجی درویش در جوار آرمگاه موسوم به «شاه دوشمشیره» در کابل موقعیت داشته و شایق جمال نیز به وصیت خودش در همانجا و در کنار پیشوایش دفن است.
سالها بعد، چنان هم شد. محمد حسین کودک که از حاجی درویش و پسانها بسیاری فقرای دیگر دعا گرفته بود، سرامد دوران خود شد. خود استاد نیز در مصاحبهای در سال ۱۳۵۹ به مجله ادبی «ژوندون» گفت که پیرو طریقت است و باور دارد که درس را باید از «استاد» فرا گرفت، اما سوز و احساس از خانقاه و فقرا میآید و او هرچه یافته از برکت خانقاه است.
دریافت لقب استادی
در گذشته در افغانستان یک رسم اداریخدمت عسکری/سربازی به نام «پِشک» وجود داشت. هرگاه سن و موقع مساعد بیشتر ۱۸ سالگی فرا میرسید، فرد مورد نظر یا پِشکی باید به خدمت عسکری یا خدمت زیر پرچم حاضر میشد. استاد با پایان دادن کارش به حیث منتظم موسیقی در رادیو دهلی دوران عسکری خود را در قطعه توپچی کابل سپری کرد و به این ترتیب از ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶ را در عسکری بوده و از مجامع رسمی موسیقی به دور ماند. محمدظاهرشاه، پادشاه افغانستان، میخواست او را از خدمت عسکری معاف کند، اما محمد داوود با این امر موافقت نکرده بود. میگویند محمد داوود، باری به قطعه توپچی کابل رفته و با استاد سرآهنگ، برخورده و از او پرسشهایی در مورد وظایف توپچی داشت و در پایان به شانه استاد سرآهنگ زده و گفته بود: «در موسیقی استاد بودی، در عسکری هم استاد شدی!»
فهرست نشرات رادیو در ۱۸ سنبله/شهریور ۱۳۲۹ نشان میدهد که استاد سرآهنگ دو غزل از قاری عبدالله و حافظ شیرازی را در رادیوی کابل به صورت زنده خوانده است:
یاد روزی که دلم بسته زنجیر نبود
عقده خاطرم آن زلف گرهگیر نبود
-
کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد
خون شد دلم ز درد و به درمان نمی رسد
در آن فهرست از استاد سرآهنگ که دو ماه پیشتر از آن، در ۲۴ جوزا/خرداد ۱۳۲۹ لقب استادی را از ریاست مستقل مطبوعات یا وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت دریافت کرده بود به نام «محمدحسین خان» یاد شده است. به این ترتیب، به نظر میرسد که در استفاده از القاب رسمی هم تاخیر وجود داشته است.
در فهرست ۲ سرطان/تیر ۱۳۳۳ اما دیده میشود که استاد سه پارچه آهنگ از رادیو نشر کرده و نامش را «استاد محمدحسین سرآهنگ» نوشتهاند. این یکی از نخستین کاربردهای لقب «استاد» پیش از نام و «سرآهنگ» پس از نام محمدحسین در اسناد رسمی است و به این گونه بود که او «استاد محمد حسین سرآهنگ» شد و چنان با هنر او گره خورد که فقط به نام «استاد سرآهنگ» مشهور شد.
در موسیقی کلاسیک افغانستان و هند رسم بر این است که شاگرد در خانه و تعلیمخانه استاد خود به چشم فرزند دیده میشود و همان رابطه پدری و فرزندی را با استاد خود داشته و خدمت استاد خود را به جا میآورد. واژه «گهرانه» نیز که به جای سبک و مکتب به کار میرود، در واقع از همان «گهر» یا «خانه» از زبان هندی گرفته شده است. از همان رو بسیاری شاگردان استاد سرآهنگ هم تخلصهایی را برگزیدهاند که واژه «آهنگ» را به صورت ترکیبی در خود داشته و نشان میدهد که با سبک استاد سرآهنگ بستگی داشته و یا ازو پیروی میکنند که هماهنگ، الفت آهنگ، حیرت آهنگ، خوشآهنگ و دلآهنگ از همان جمله هستند.
«محب الفقرا مسکین سرآهنگ!»
با آنکه در کابل به او القاب «استادی» و «سرآهنگ» را دادند، اما او از هند نیز القابی به دست آورد که «سرتاج موسیقی» از کالج الله آباد، عمدهترین لقبش است. مجله ژوندون در ۷ حمل/فروردین۱۳۵۰ تصویری از استاد سرآهنگ را در پشت جلدش چاپ کرد و نوشت: «استاد سرآهنگ به دریافت لقب سرتاج موسیقی کلاسیک موفق گردید».
استاد سرآهنگ در مصاحبهای با همان مجله گفته است که مدت چهارماه را در کنفرانسهای علمی موسیقی در اله آباد، بنارس، جالیندر، دهن، و ناکپور هند سپری کرده، و در بنارس پس از شنیدن پارچههای کلاسیک او گفته بودند که «امروز دریای کابل از گنگا و جمنا استقبال میکند». در همان روزها بود که رئیس کنفرانس علمی موسیقی اله آباد از طرف دانشگاه موسیقی آن شهر که حدود ۳۰ هزار هنرآموز داشت، لقب «سرتاج موسیقی» را با یک مدال طلا به قطر ده سانتیمتر و ضخامت حدود یک سانتیمتر، به استاد سرآهنگ اعطا کرده و گفته بود که تصور میکرد پس از مرگ استادانی چون عاشق علیخان هنر موسیقی کلاسیک از میان رفته؛ اما با شنیدن استاد سرآهنگ، اعتقاد پیدا کرده که این هنر زنده است.
در کنفرانسی به نام «تانسین» موسیقیدان عصر جلالالدین اکبر، در کلکته بنگال، نشان دولتی بنگال را به او اهدا کرده و از سوی اشتراک کنندگان، لقب افتخاری «ماستر، داکتر و پروفیسور موسیقی» را در لوحی با ۱۲ نشان زمرد به او اعطا کردند.
او لقب «کوه بلند موسیقی» را از دانشگاه موسیقی چندیگر هند، به دست آورد. لقب «بابای موسیقی مکتب پتیاله» را در سال ۱۹۷۹ در دهلی که روی یک پتنوس (سینی) نقره حک شده بود به او اعطا کردند. استاد سرآهنگ، آخرین شاگرد زنده استاد عاشق علی خان بود که در آن سال در دهلی برنامه اجرا کرد و از همان رو او را «بابای موسیقی مکتب پتیاله» خواندند.
استاد در ۱۹۸۲ میلادی در پایان آخرین برنامههایش در هند، لقب «شیر موسیقی» را از دانشگاه اله آباد به دست آورد. با اهدای این لقب، مدالی طلا به او اهدا کردند. این همان برنامههایی است که با وجود توصیه پزشکان مبنی بر قطع آوازخوانی پس از حمله قلبی، ادامه یافت. استاد گفته بود که نمیخواهد بدون هیچ ارمغانی از فستیوالهای موسیقی، به کشورش برگردد و همان شد که برنامهها را تا پایان دنبال کرد.
استاد سرآهنگ، اما لقب «محب الفقرا» را به خود برگزیده و بر درب آپارتمانی در طبقه دوم بلاک ۱۲۲ مکروریان که در اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی در بدل کرایه امتیازی به او سپرده بودند، نوشته بود:
«محب الفقرا مسکین سرآهنگ!»
کارنامه
گستردگی کارهای هنری و فرهنگی استاد سرآهنگ، برشمردن کامل کارنامه او را دشوار و حتا ناممکن ساخته است. او برجستهترین آوازخوان آخرین دربار کابل بود. محمدظاهر، آخرین پادشاه افغانستان، که خود به موسیقی و نواختن برخی آلات موسیقی از جمله پیانو آشنایی داشت، گفته بود که از زمان بازگشت پسر استاد غلام حسین خان از هند، هیچ پرسش او در مورد موسیقی بدون پاسخ نمانده است.
پادشاه افغانستان به هنر استاد سرآهنگ، ارج فراوان میگذاشت و از همان رو پیوسته مورد احترامش قرار میداد. میگویند در نشستهای موسیقی در ارگ کابل، رسم چنان بود که شاه به عنوان آخرین فرد به سالن داخل میشد و هنرمندان و مهمانان همه از جا بر میخاستند؛ اما استاد سرآهنگ همیشه در حالت نشسته از زانوی خود میگرفت تا بلند شود، و شاه که از استغنای او آگاه بود با اشاره میفهماند که بلند نشود و میگفت: «استاد خودت تکلیف زانو داری، زحمت نکش!»
«نغمهسرای بیدل»
استاد سرآهنگ، همان گونه که ۱۶ سال را در آموختن موسیقی سپری کرد، پس از بازگشت از هند، ۱۶ سال دیگر را نزد عبدالحمید اسیر، مشهور به «قندی آغا» به مطالعه بیدل وقف کرد و چنان تسلطی بر مکتب هندی در شعر حاصل کرد که او را از بیدلشناسان کابل دانسته و گاه به عنوان استاد مهمان به بحث در مورد بیدل به دانشگاه کابل دعوت میکردند.
استاد سرآهنگ، غزلخوانی افغانستان را که بیترسانی و بدیههخوانی، از ویژگیهای آن بود، متحول ساخت. او بیترسانی را به جای پیجیدن بر کلمات و واژهها و بدیههگویی، مضمونمحور ساخت و همیشه بیتها و رباعیاتی را در میان غزل به بیت اصلی پیوند میزد که از نظر معنا بسیار نزدیک میبود و معنای غزل اصلی را روشن میساخت. در غزلهای بیدل، همیشه ابیات و رباعیاتی از خود بیدل را «بیترسانی» میکرد و باور داشت که پیوند زدن از دیگران به شعر بیدل، مانند وصله ناجور از کیفیت شعر بیدل میکاهد.
با آن که او را «نغمهسرای بیدل» لقب داده و تصور میکنند که فقط غزلیات بیدل را سروده و معرف سبک هندی و شعر کلاسیک در موسیقی بوده است؛ اما واقعیت چنان است که او از شاعران کلاسیک تا معاصر، همه را مطالعه کرده و اشعاری از حافظ، مولانا، سعدی، بیدل، واقف، صایب، کلیم کاشانی، امیرخسرو، هلالی چغتایی، رهی معیری، استاد خلیلی، ضیا قاریزاده، شایق جمال، صوفی عشقری، نوید، اسدالله حبیب، ترین، و چند پارچه از اشعار خود را نیز در قالب آهنگ خوانده است.
استاد سرآهنگ، از محلی تا راگهای پیچیده کلاسیک، در هر قالبی آهنگ سرود و بر همه انواع تسلط داشت. نه تنها کمپوز (آهنگ) ساخت، بلکه بندشهایی را در راگهای کلاسیک ایجاد کرد و حتا ایجادگر دو راگ (گام) به نام های «هزره» و «مینامنی» نیز شناخته میشود که راگ هزره را به اساس موسیقی هزارههای افغانستان ایجاد کرد. به همین گونه، او را نخستین کسی میدانند که قوالیسرایی را در رادیوی افغاسنتان مروج ساخت و نیز نخستین آهنگ مرثیه یا سوگ سرود را از رادیو پخش کرد که آن هم با شعری از خودش به مناسبت حادثه تصادم موتر و مرگ استاد شیدا بود. او در دهه ۱۳۵۰ به درخواست ریاست مستقل مطبوعات وقت، درسهای موسیقی کلاسیک و غزل را از رادیوی کابل پخش کرد که خود، مرتِب برنامه بود و عبدالوهاب مددی، گردانندگی آن را به عهده داشت. پیش از آن، او در هفته یک بار برنامه شبانگاهی «آهنگهای سرآهنگ» را به صورت زنده پخش میکرد.
با آن که بسیاری از پارچههای او در نخستین سالهای آوازخوانی در رادیو به علت ابتدایی بودن سیستم پخش و نشر، ضبط نشده اما تعداد پارچه هایش در کتاب ثبت آرشیف رادیوی کابل به حدود ۴۰۰ پارچه میرسد.
استاد سرآهنگ، به منظور ترویج بیشتر موسیقی کلاسیک، کتاب «قانون طرب» را نوشت که بار اول به سال ۱۳۴۹ به شکل مقالههای دنبالهدار در مجله «پشتون ژغ» به چاپ رسید. ازو رسالهای هم با عنوان «موسیقی راگها» به جا مانده که تا هنوز به چاپ نرسیده است.
استاد سرآهنگ، شاگردانی داشت که بسیاری شان سرآمد آوازخوانان و نوازندههای افغانستان شدند. معروفترین شاگردان او استاد الطاف حسین سرآهنگ، پسرش، استاد عبدالمحمد هماهنگ، استاد شریف غزل، احمد ولی، نعیم نظری، شریف پرونتا، امانی، سخی احمد حاتم و الفت آهنگ هستند. از هندوها و سیکهای افغانستان، پوکرداس، لعلوچند، کرتار سینگ، و اوتار سینگ، شاگردان استاد بودند، استاد سرآهنگ در مصاحبهای از شاگردش شیودیو رای، در هند نیز یاد کرده که در یکی از دانشگاههای هند به تدریس موسیقی میپردازد.
در میان نوازندههای معروف، استاد مجید سپند، ستارنواز، استاد فقیر حسن سارنگ و ویولن نواز، استاد سرور، هارمونیه نواز، استاد سلیم قندهاری، سنتور نواز و استاد غلام فرید، کلارنت نواز، کسانی اند که باریکیها و ظرافت های راگهای کلاسیک را از استاد سرآهنگ آموختند.
با آن که در برخی اسناد و مدارک، سال تولد او را ۱۳۰۲ نوشتهاند، اما خودش در مقدمه کتاب «قانون طرب» مینگارد که به سال ۱۲۹۶ خورشیدی در گذر خواجه خوردک کابل در خانواده استاد غلام حسین خان، به دنیا آمد. استاد سرآهنگ، به دنبال بیماری قلبی، در ۱۶ خرداد/جوزا در سال ۱۳۶۱ در بیمارستان ابن سینای کابل درگذشت و به اساس وصیت خودش، پس از طواف در خرابات کابل، در گورستان شهدای صالحین کابل به خاک سپرده شد. در این اواخر، به مناسبت ۴۱مین سالروز وفاتش، سایت استاد سرآهنگ ایجاد شد و قرار است همه آثارش در آن گذاشته شود.
نويسنده: نویسنده, حمید هامی , دیپلمات پیشین افغانستان
٢٣ جوزا ١٤٠٢ بى بى سى