گویند:خانِ با نوکرش به مهمانی رفت، وقتی سر سفره نشستند، قورمۀ بادنجان را خان دید که به شکل زیبائی تزئین شده بود، طوری که نظرش را جلب کرد.
خان نگاهی به قورمه انداخت و گفت: قورمۀ بادنجان خوش مزه ترین قورمۀ هاست و اصولا بادنجان برای بسیاری از مرض ها مفید است.
نوکر بی معطلی گفت: بلی ارباب صاحب بادنجان خوش مزه ترین قورمه هاست…!
خان پس از اینکه چند لقمۀ از آن خورد، خوشش نیامد و گفت: بادنجان نفخ آور و چیز بدی است.
نوکر بلافاصله گفت: بلی بادنجان نفخ آور و چیز بسیاربسیاربد است!
بعد از این که میهمانی تمام شد و از مجلس خارج شدند در میانۀ راه خان رو به غلامش کرده گفت:
چرا از خودت عقیده مستقل نداری؟
من می گویم بادنجان خوب است می گوئی خوب است، می گویم بادنجان بد است، می گوئی بد است.
نوکر گفت: قربان، برای اینکه من نوکر خان هستم نه نوکر بادنجان…!
نمیدانم چرا واز کجا انسانها مناعت شانرا از دست میدهند وبخاطر چی دنباله رو کسانی میشوند که پایینتر از خودشان قراردارند هم از لحاظ سواد وهم از لحاظ فهم.
در سایت افغان جرمن آنلاین شخصی است که همیشه بر حقایق جهانی و جهان که پژواک بلند واسناد معتبر رحمانی زمانی داشته باشند بخاطر گل روی اربابش از آن چشم پوشی میکند و به حدس وگمانه زنی،ویا شفاهی [ سماعی ] متوسل میشود تا اصالت سند مضمون موثق را با حدس و گمانه زنی کم اعتبار سازد. او با آسمان وریسمان کردن چند جملۀ پریشان فاقد انشاء میخواهد ذهن خوانندگان سایت متذکره را به کژ راهه بکشاند. خوشبختانه خواننده آگاه وچیز فهم از شروع مقاله کم وزنی نگارندۀ آنرا درک کرده نوشته وی را ارزش خواندن نمی دهد. اما کسانیکه با طرز کار این مظلوم (نوکر خان) آشنا نیستند، ارتباط سخنان نا متجانس و بی ارتباط وی را با رمل واصطرلاب و زحمت بسیار در می یابد که این مظلوم بخاطر شخصی نادر نا بینا که آستان بوسی ظاهرسلطانی، را می بیند و جنایات را چون نابینا نمی بیند واز هر سند موثق بنابه سطح دانشش که در محدودۀ قرار دارد آزرده خاطر میشود. پس برای خشنودی وی وشاد ساختن خاطر ظاهر بین سلطانی این نادر نابینا قلمفرسایی میکند. این شخص نه تنها حقایق را احترام نمیکند، و چون داستان متذکره خود را نوکر خان ساخته اربابش را خشنود و از مفاد همه چیز چشم پوشی مینماید. غافل ازینکه با چنین دامن بالازدن ها خود را رسوا میکند نه اینکه کاری به اصطلاح برای جامعه انجام دهد.
ازینکه کار وی را آسمان وریسمان گفتم پاراگراف از این آسمان وریسمان ها را در ذیل نقل میکنم که فاقد مبتدا خبر و در کل فاقد انشاء میباشد توجه تانرا جلب میکنم:
" مکرراً معذرت می خواهم که امید است این نوشته ، آغازی را برای ساختن دروازۀ های «آرشیف های» اسناد بیشترموثق ورهنمود دهندۀ، در کار تحقیقاتی روی تاریخ واقعی کشورما، یاری رساند. درینجابنابر اهمیت اصول ، حصول شناسانی با اسناد تاریخی که چه از جهت «فزیکی» «کیمیایی» وچه از روی « شناخت »رسم الخط وچاپ معمول همان مرحلۀ تاریخی ، مطرح شده میتواند، چندی قبل متوجه ، یک سوال از هم وطنان ما ، بنام «....» که عنوانی محترم ......نوشته شده بود متوجه شدم."
در ذیل تجزیه میکنیم که درین نوشته معمایی چه است :
مکرراً معذرت می خواهم که امید است این نوشته، ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این معذرت خواهی و این امید است یعنی چه وچه ارتباطی به موضوع دارد.
وباز: آغازی را برای ساختن دروازۀ های «آرشیف های»[نه خود آرشیف های ] اسناد بیشترموثق ورهنمود دهندۀ، در کار تحقیقاتی روی تاریخ واقعی کشورما، یاری رساند. ؟؟؟؟؟؟؟ از بیمعنی بودن جملۀ بی سروپا بگذرید منظور وی از دروازه های آرشیف چیست دروازه ها چگونه جواب ده اسناد و خود آرشیف شده میتواند؟؟؟؟؟؟ ما که نفهمیدیم..... بیشتر خود تان تمام پاراگراف های بی مفهوم و پریشان نوشتۀ وی را غور ودقت نماید که چگونه خسن وخسین خرسه دختران جزرت مغاویه است. را به رشتۀ تحریر در آورده است یعنی غلطنامه سراپا معنون به «انقلاب های تاریخی افغانستان ویا انقلابی ساختن تاریخ ؟» را لطفاً خود تان بخوانید وقضاوت شریفانه نمایید. وسلام
باعرض حرمت
الیاس
۲۳/۱۲/۲۰۱۲
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید