افغان موج   

نویسنده: صدیق راهی   

 

قسمت دوم

تهدید ها و سؤقصد ها

خانم بهاء به ادامۀ تهمت سرایئ ها وجعل کاری هایش موضوع " تهدید ها وسؤقصد ها را که از جانب رئیس جمهور نجیب الله علیه اش مطرح بود" عنوان کرده و برچسپ های دور از عقل و داستان های مالیخولیائی را پی ریزی نموده که با خواندنش مرغ پخته را خنده میگیرد؛ برای اینکه خوبتر روشن شده باشد من لازم میدانم تا براتفاقات روشنی اندازم تا درورائ آن بتوانم ثابت نمایم که وی دروغگوئي وهذیان سرائي را به سرحد افراط آن رسانده که میخواهد بوسیلۀ آن هرآنچه در نهاد شیطانی اش وجود دارد بر دیگران تهمت ببندد و خود راعاجزه ای بی گناه و موسیچه ای بی آزار وانمود کند؛ ولی دریغا که خانم بهأ نمی فهمد که عمر و زمان برای کلام دروغ وسفسطه دگر پایان یافته ؛ صداقت و راستی رستگاری میابد.
خلاصه اینک میپردازم به توضیح حقایقی که روشن وعیان است وهیچ کس نمی تواند آنرا بپوشاند. خانم بهأ در صفحات ۶۹۵ و۶۹۶ کتاب اش چنین مینویسد : " نگارش جنایات سیاسی نجیب یک ابزار نبرد سیاسی برای من است. اما دربارۀ روان سادیستی نجیب باید یک روانشناس انگیزه های تمایل جنون آمیز به جنایت رادر وی باز شناسی کند که من این توانائی را ندارم ، زیرا برای اعمال یک جنایت ، فرد باید مجهز به اندیشه ای باشد که ویژگی اصلی آن عدم احترام به حیات انسان ها و به گونۀ خاص به حق حیات مخا لف خود است ، این عدم احترام از شرایط تربیتی وفرهنگی فرد بر میآید که احترام به حق حیات و رعایت حق بقای فزیکی دیگران را نیآموخته است و به خود حق میدهد که مخالف سیاسی، مذهبی وتباری خود را دشمن بنامد و از صحنه حذفش کند."

حالا ببینیم آیا خانم بهأ که خود را دشمن و مخالف سیاسی رئیس جمهور محترم نجیب الله قلمداد میکند آیا از حق حیات و حق بقای فزیکی برخوردار بوده است ؟ و یا اینکه با دروغ گفتن ها هرزه سرائی ها میخواهد حقایق را تحریف و وارونه جلوه دهد.

رویداد اول : خانم بهأ زمانیکه بعد از پناهنده شدن به آلمان دوباره به افغانستان بر گشت و بدون استفسار و بازجوئی به حیث مامور دولت در اداره ای یونسکوی وزارت تعلیم و تربیه در بست رتبه سوم مقرر گردید؛ چه کسی بود که سفارش ویرا به محترم فقیر محمد یعقوبی وزیر تعلیم و تربیه نمود که به حیث مامور در بست رتبه سوم اداره ای یونسکو مقرر گردد؟ باید صادقانه بگویم که این امر را محترم دوکتور نجیب الله انجام داد؛ بعد از انجام محاورۀ تیلفونی با محترم فقیر محمد یعقوبی وزیر تعلیم و تربیه خانم بهأ در اداره ای مذکور مقرر گردید. اینست احترام و دفاع از " حق حیات و رعایت حق بقای فزیکی دیگران " بوسیلۀ محترم دوکتور نجیب الله . ولو اینکه خانم بهأ خویشتن را مخالفش جا میزد.

رویداد دوم : خانم بهأ بار اول در سال 1363 مطابق 1984 بیمار شد؛ دوکتوران معالج ویرا به داشتن تومور در مجرای بولی و ادراری اش تشخیص کردند ، من برای تداوی وی اقدام به گرفتن پاسپورت مریضی برایش کردم ؛ محترم دوکتور نجیب الله با خواهش مستقیم از سفیر کشور مجارستان خواهان موافقۀ عاجل تداوی برای وی گردید و در طی ظرف سه روز موافقۀ تداوی اش را از جانب مقامات مجارستانی دریافت کرد که خانم بهأ رهسپار کشور مذکور گردیده و بعد از سپری نمودن دو ماه کورس تداوی در بهترین شفاخانۀ شهر بوداپست صحتمند گردیده دوباره به وطن برگشت ؛ بدون آنکه "حق بقای فزیکی و حق حیات اش" تهدید گردیده باشد و محترم دوکتور نجیب الله اینبار هم " احترام عمیق به حیات انسانها " و به گونۀ خاص آن " احترام به حق حیات و رعایت حق کامل بقای فزیکی " خانم بهأ که خود را مخالف اش میپنداشت بجا آورد وویرا صحتمند و سالم به خانواده اش بر گرداند.

رویداد سوم : خانم بهأ در سال 1364 مطابق سال 1985 بار دوم مریض شد اینبار دوکتوران معالج اش به داشتن تومور سرطان سینه تشخیص کردند؛ بعد از اکمال معاینات لازم در شفاخانه های معتبر کابل بار دگر محترم دوکتور نجیب الله ویرا در ظرف ده روز در تفاهم وموافقه با مقامات سفارت چکوسلواکیا به پراگ غرض تداوی فرستاد که بعد از اکمال کورس تداوی و معاینات بس پیشرفته تشخیص کابل تردید شدو با تکمیل عملیه ای مموگرافی تشخیص به عمل آوردند که وی سرطان ندارد. خانم بهأ بعد از سپری نمودن دورۀ تداوی ومعاینات دوباره به کابل با صحتمندی بر گشت و" حق حیات وحق بقای فزیکی اش" کاملاً رعایت گردید آنهم از جانب مخالف اش محترم دوکتور نجیب الله رئیس جمهور افغانستان.
حالا بیائید با درنظرداشت این همه رویداد ها قضاوت نمائیم که کی دروغ میگوید وکی صحنه سازی های جعلی افتراآمیز را خلق نموده تا به چشم خوانندگان کتاب مبتذل " رها در باد " خاک پاشیده ؛ حقایق را پنهان و مستور نگهدارد. انسانیکه وجدان نداردو به نحوی ازانحأ برای نابودی وامحای حقایق دست به هر نوع تذویروحیله میزند تا توانسته باشد اذهان عامۀ مردم را اغفال نماید. خانم بهأ نیز از قماش همین نوع انسانها هست ؛ با امحای حقایق میخواهد دروغ مبتذل ورسوای خویشرا بر دیگران با پرروئي و بی حیائي بقبولاند و عنوان میکند که گویا وی " ازجانب رئیس جمهور نجیب الله مورد تهدید وسؤقصد قرارداشت " ؛ داستانهای خنده دار ، مضحک وپیش پا افتاده ای داکتر " فکتهَ" ، " شوربای زهرآلود خانم سفیر کبیر" ، " پرتاب کردن نارنجک از جانب کارمندان خاد " ، " داخل شدن "الکسی" به خانه و آوردن امپول های زهری به قصد تزریق آن " همه وهمه داستانهای تراوش یافتۀ مغز بیمار خانم بهأ است که در عالم خیالات وجنون گمراه کننده به سر میبرده است.

اگر محترم دوکتور نجیب الله می خواست که ویرا از بین ببرد به چنین پلان ها و پروژه های ناشیانه و طفلانه دست نمیزد؛ وی مرد بی نهایت هوشیار و با درایتی بود وی میدانست که چگونه نقشه بیآفریند و چطور به امحای فزیکی دشمنان وطن اش دست بزند؛ با وضاحت باید بگویم که محترم دوکتور نجیب الله هیچگاهی ثریا بهأ را حریف و دشمن سیاسی خویش نمی پنداشت چه مانده به اینکه باز به امحای فزیکی وی دست بزند . اگرمحترم دوکتور نجیب الله به حیث رئیس سازمان ضبط احوالات و امنیت کشور ( خدمات اطلاعات دولتی ) صلاحیت وتوانائي اینرا داشت که درمیان گروه های ضد دولتی با قوت نفوذ کند، اگر محترم دوکتور نجیب الله میتوانست که ارگان نیرومند خدمات دولتی را اداره و رهبری کند، اگر محترم دوکتور نجیب الله میتوانست که جلو دها توطئه ای افغانستان برانداز نیروهای افراطی وواپسگرارا سد نماید ، اگر محترم دوکتور نجیب الله میتوانست در میان سازمان استخبارات نظامی پاکستان نفوذ نموده وافراد ارتباطی داشته باشد وبه سود کشورش از ایشان بهره برداری های معین را انجام دهد ؛ پس با تمام این ظرفیت ها و کاردانی هایش نمیتوانست که چاره ای یک حشره ای بنام ثریا بهأ را بکند تا دگر دست به تخریبات ، دشنام سرائيها ، هتاکی ها وبی حرمتی ها نزند؟ نخیر! وی میتوانست اما نمی خواست برای اینکه وی هیچگاهی خود را مانند خانم بهأ در سطح محقروفروافتاده ای سیاسی نمی کشاند و اخلاق بازاری ولچکانۀ خانم بهأ را نمیخواست پاسخ همسان بدهد، مانند بزرگمردان بزرگ منشانه در سطح بالا می اندیشید و با برخورداری از فرهنگ عالی سیاسی به کارزار مبارزوی خویش ادامه میداد.
خواننده گان عزیزو گرامی! خود کنون قضاوت کنید که خانم بهأ تا چه سرحد سقوط کرده ودر دلدل زار پر تعفن کینه ودروغ های ضد انسانی خویش غرق گردیده که جهان راتاریک وسیاه می بیند و از دیگران میطلبد که با خواندن اراجیف نامه ای تحت عنوان " رها در باد" از وی تائیدو تمجید نموده نابغه ونخبه اش بپندارندو برحریر تخت شهرت ننگین دروغ بافی ها و جعلکاریها جلوس اش دهندو تاج پوشی اش کنند،

مرحبا بر این پندار وبر این کردار

ادامه دارد