محمد عالم افتخار
ادامهِ (ما برای زیستن در عصر مدرن؛ تکامل نیافته ایم!ـ تیکه 3)
· قرار معلوم دشوار فهمی هایی در خطِ فکری اساسی این بحث؛ وجود دارد که تا حد بالایی ناگزیر میباشد.
· جهت تسهیل در فهم از مطالب؛ لطفاً دید را فراخ و جهانی و نوعی و حتی تمام جانوری آنهم طولی ـ زمانی بگیرید نه محدود مثلاً در حدود افغانستان یا کشور های «جهان سومی» امروزی و الآنی.
684-shafie ayar
ارسالی: سلیمان کبیر نوری
بیا که جای تـو را در سرای دل کردم
پـیام عـشق تـو را هـم نـوای دل کردم
سرود عشق زاعماق جان شود بیرون
عجب مـدار که آن را غـنای دل کردم
683-shafie ayar
ارسالی : سلیمان کبیر نوری
محمد عالم افتخار
(پیوست به گذشته ـ تیکه 2)
یاد ایام نوجوانی و جوانی برای همه گان شیرین است ولو که در زمانش قدر دانسته نمیشده یا به راستی چندان تعریفی نداشته است...
در مکتب متوسطه معلمانی داشتیم اکثراً لایق و مهربان. در زمره؛ یکی معلم ادبیات فارسی و اجتماعیات جاودانیاد محمد نصیر بدخشی بود؛ او برای ما بیشتر و بهتر از مندرجات کتاب های مکتب که انصافاً هم خوب و دانایی افزا بودند؛ می آموخت. درین سلسله همیشه از مطالعات آفاقی و بیرون درسی ما و برداشت هایی که از آنها کرده ایم جویا می شد. روزی شاگردی گفت: