افغان موج   
این بار این بهار به تقدیر ما گریست
بر شیشه ای شکسته ای تصویر ما گریست
تا عشق ما به باغ خیال آشیانه بست
هر شاخه ای به فکر دل پیر ما گریست
بودیم درکنار هم اما گسسته تر
بیگانه هم به سستی زنجیر ما گریست
خوردیم همیشه تیر وتبر از دوسه طرف
رنگین به خون به سینه اگر تیر ما گریست
دیدیم خوابهای قشنگ رهایی را
اینگونه در زوال که تعبیر ما گریست
برفصل حاصل همه ای کشت وکار ما
دلبسته را به باغ که انجیر ما گریست
چشمان ابر تا که تماشا نمود به زیر
برحال زار وماندن دلگیر ما گریست
 
شیر رحیم