افغان موج   

گرفته زاغ وزغن جا درآشیانه ی ما

دریغ ودرد که از دست رفت خانه ی ما
فغان وناله ی ما بین کشیده سر به فلک
به زیر بار ستم خم شده است شانه ی ما
به صبح وشام پیاپی خوریم خون جگر
به گوش کس نرسد ناله ی شبانه ی ما
شده هویت ما پایمال جهل وستیز
چو خورده مٔهرتقلب شناسنامه ی ما
زبان فارسی ما مانده است درتبعید
کلام غیر شده هرکجا ترانه ی ما
جهان شده است دگرگون به یمن انترنت
ولی به عصرحجرکرده رو زمانه ی ما
زرشوه خواری ودزدی واختطاف وفساد
پٔراست درهمه جا قصه وفسانه ی ما
اگرادامه بیابد وطن بدین منوال
دگربه روز زمین ننگری نشانه ی ما
 
 
هامبورگ شنبه ۲۳بهمن/جدی۱۳۹۶
عبدلجبار توکل هروی