دیـدار یـار و چـشـم خـمـار آرزو کنم
ابراز عشق ومهر ووفا رو به روکنم
عمری به دردِدوری وآوارگی گذشت
چـاک دلم بـه مـژدۀ وصـلی رفـو کنم
در حلـقه هـای دام بـه دل تیرها زدند
در پیش یار قـصۀ دل مـو بـه مو کنم
جای قـدم بـه دیـده و در دل مقـام یار
قـالـین عـشق فــرش رۀ چـارسـو کنم
آهنگ ساز و بیت وغزل همنوای دل
با لعل شعر با دل و جان گفـتگـو کنم
راگ ومقام ورنگ ملودی نکرد کار
دل را چو هارمونی به آهنگ او کنم
شـیـدای بـزم نغـمـه و آواز گـر شـدم
در پـرده هـای سـاز دلی جستجو کنم
مستم کند به گاه غزل چشم سرمه سا
عطـر نسـیـم سـنـبـلی از دور بـو کنم
غم ار بـه روی نازک دل سـم پراکند
انـدوه دل بـه آب طـرب شستـشو کنم
شعر و سرود تا که بر آیـد ز نای دل
گیتی زشوق وشورپرازهای وهو کنم
با قایقی به دامن دریا سفرخوش است
رویـای عـشـق را پـر پـرواز قـو کنم
بـا خـاطـرات دهکـده و بـاغ دلگـشـاه
در سـایه سـار بید کهن سـیل جـو کنم
در دشـت داغ محو سـرابی نمی شوم
نـیـلـوفـری بـه سـیـنــۀ دریـا نمـو کنم
جنگ بقـاء بـا دل تـنـها صلاح نیست
با هـمدلی بـه شـیـوۀ دوگانـه خـو کنم
رسول پویان
15/8/2020