قلمی که مهر ورزد، به زمین ستاره کارد
زهی آن قلم بدستی، که چنین ستاره کارد
به سما مذاب نفرت، به زمین ضد محبت
نفسم فدای آنی، که در این ستاره کارد
رۀ کعبۀ مقاصد همه تنگ و ظلمت افزاست
چه شود که رهروانش به جبین ستاره کارد
گهی کاش که این طبیبان به سرای قلب خسته
پی دفع خار نفرت چو ثمین ستاره کارد
دل من شکسته چون گل به خدا زدست بلبل
چو زروی عشق خواهد که زکین ستاره کارد
سخن منِ مسلمان همه کشتن است و بستن
کو کجا ملای حاذق، که ز دین ستاره کارد
شیما غفوری
ماربورگ نومبر 2015