افغان موج   

  1. از مرور اینهمه غمنامه از عمرم شدم بیزار
    خسته گشتم از نوشتن روز گم کردن به این دیوار

    تا کجا باید همه این بار سنگین را به خود بردن
    پایبند دلخوشی های زمان بودن از این آثار


    مرگ بر این فصل پائیزی که گلها را همه یخ زد
    باشد هر چند گرگ ها پندارند آنرا مثل یک شهکار

    آن بهاری را نمیخواهم که گلریزان بُود هر جا
    رفتن عشاق باشد سوی باغ و گل ستان دشوار
    ***
    من کجا و دستهای خالی ام از قُمه و شمشیر
    تا شوم با دیو و دد های وطن پیروز این پیکار

    نعمت الله ترکانی
    سوم حمل 13