افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed

رسول پویان

ضروت پیوند فرهنگ مقاومت با مدنیت در میهن

فرهنگ مقاومت بمثابۀ ارزشهای مردم پسند هماره در تاریخ و مدنیت ما جایگاه برازنده یی داشته و در برّشهای زمانی حساس از نابودی فرهنگ و تمدن تاریخی این سرزمین جلوگیری کرده است. زورمندان استیلاگر با اسلوب و روشهای بس متنوع هماره در پی نابودی این فرهنگ بوده اند؛ زیرا با وجود فـرهنگ پایداری و سپس رشـد و اوجگیری مدنیت زمینه برای نفوذ، تـوسعه و تحکیم سلطۀ شان فـراهـم شـده نمی تواند.        
حریت، آزادگی و سلطه ناپذیری و عشق به فرهنگ و تمدن در درازنای تاریخ با زندگی و روانشناسی مردم ما عجین شده و ریشه های درخت گشن بیخ این واژگان ژرفناک از خون ملیونها انسان بی باک و آزاده آب خورده و جانهای زیادی بپای آن فدا شده است. حافظۀ انوشۀ تاریخ هرگز جانبازیهای نیاکان ما (برای حفظ آب و خاک، ننگ و ناموس و فرهنگ و مدنیت پردرازنای این سرزمین آفتاب) را فراموش نمی کند.   
ستبر صخره های این دیار عشق، مهر و خرد، اسکندر کبیر را بهراس انداخت و سربازان فاتح مقدونی در هرات، بلخ و دیگر بلاد، با مقاومت جانانۀ دلاوران روبرو شدند. تطبیق نقشۀ استراتیژیک نظامی اسکندر در اثر این مقاومتهای پراکنده بسی به درازا کشید. بعد از مرگ اسکندر دوران اختلاط فرهنگی و تمدنی در بین مـدنیت تاریخی و ریشـه دار آریایی – زرتشتی دیار مـا و مدنیت یونانی شکل گــرفـت و در هیئت تمـدن مشترک بلـخ و یونـان باستـان ظاهـر شد.
همین درون مایه های تمدنی بود که در امتزاج با فرهنگ بودایی- هندی در عهد کوشانیان شکوه و جلال دیگری آفرید که ما بقایای آن را تاهنوز در بامیـان مشاهـده می کنیم. افسوس که طالبـان به تحریک پاکستان دو یادگار بی نظیر مجسمه های بودا را در مقـابل چشمان بهت زده مـردم افغانستان و مـردم جهـان، بزور باروت منفـجر و تخـریب کردند     
خراسانیان اگرچه ارزشهای آسمانی اسلام و قرآن را سازگار با فرهنگ و مدنیت پردرازنای خود یافتند و بر روی خاکستر مقدس، محراب مسجد ساختند؛ اما در مقابل زورگویی و سلطۀ عرب سخت مقاومت کردند. تا هنوز حافظۀ تاریخ ما مملو از حماسه های مقاومت ابومسلم خراسانی، نیزک بادغیسی، قارن هراتی، استاد سیس، ابن مقنع و غیره آزادگان و دلاوران خراسانی است.        
خلیفگان عباسی در حقیقت تاج و تخت خود را مرحوم همت والا و اندیشه نبوغ آمیز سیاسی و نظامی ابومسلم خراسانی بودند. همین سردار خراسانی بود که بزور شمشیر خراسانیان خلافت را از خاندان اموی به دودمان عباسی انتقال داد؛ لیکن در عوض این خدمت بزرگ، خلیفه ناجوانمرد عرب ابومسلم را با نیرنگ و فریب به مرکز خلافت دعوت کرد و به قتل رسانید؛ چون از قدرت و هوشیاری خراسانیان می ترسید.         
طاهر پوشنجی که تجارب تلخ ابومسلم را بیاد داشت هرگز به خلیفگان عرب اعتماد نکرد. او با زیرکی تمام در کنار مامون پسر هارون الرشید خلیفه عباسی ایستاد و با سپاه معدود و اما جان برکف خراسانی، لشکر بزرگ عرب تبار امین برادر مامون را که دعوای خلافت داشت، شکست سخت داد و خلافت مامون را تضمین کرد. طاهر از میان خراسانیان بیرون نشد؛ تا آنکه با تدبیر و دانایی رایت استقلال خراسان را در فوشنج هرات به احتزاز در آورد و عیار زادۀ خراسانی، یعقوب لیس صفاری آن را تحکیم و ثبات بخشید.    
بعد از آن مقاومتهای حماسه آفرین ما اوج شکوه و عظمت تمدن خراسانیان بومی و ترکان خراسانی را داریم که در عهد دولتهای مستقل و امپراتوری های بزرگ طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان و سلجوقیان در قلمرو وسیع خراسان زمین تجلی یافت. تاهنوز ذخایر پربار فرهنگی، ادبی، هنری، شعر، زبان، عرفان و غیره آن دوران زینت بخش کتابخانه های شرق و غرب است.             
همین خراسانیان بودند که با گوشت و خون جلو سیل خشم و غضب چنگیزی را گرفتند. هرچند به خاک و خاکستر نشستند؛ لیکن یاد و خاطره مقاومت و آزادگی را در اوراق تاریخ نقش بستند. اضافه بر آن دانایان و برزگان علم و فرهنگ این سرزمین، اولاد و بازماندگان چنگیزخان را در اقیانوس پهناور فرهنگ و مدنیت خراسانی چونان غرق کردند که بمرور زمان آنان را با آداب ستوده خراسانی بیاراستند.     
پس از صاعقۀ چنگیز خان دوباره احیا و بازسازی فرهنگ و مدنیت خراسان زمین (در عهد ملوکان کرت) از قلب تپنده آن هرات باستان و دیگر دیار خراسان زمین آغاز شد و در زمان تیموریان به اوج ترقی خود رسید. در زمانی که هنوز اروپائیان در تاریکی قرون وسطی بسر می بردند، در ساحت گسترده آخرین امپراتوری مشترک خراسانیان یعنی امپراتوری تیموریان،
(هرات، بلخ، نیشابور، ماوراءالنهر، قندهار، غرجستان، غـزنه، کابل و غیره) فرهنگ و تمدن موج می زد و نـام و آوازه آن در خـاور و باختر پیچان بود.      
جاذبه و درخشش همین فرهنگ و مدنیت پرریشۀ خراسانی بود که در حوزه های تبریز، اصفهان، ماورءالنهر و هندوستان عهد بابریان (بابریان قوم تیموریان هرات بودند) در اشکال و اسلوب محلی و ملی آن ساحات درهم آمیخت و تمدنهای بزرگ مختلطی را در جامعۀ انسانی پدیدآورد. یکی از دست آوردهای ادبی و هنری آن، سبک هندی می باشد. در خلق و شیرازه بندی این سبک شاعران خراسانی دری گو و فارسی زبان نقش اساسی داشتند. ما شکوه و جلال فرهنگ و مدنیت مختلط هندی-خراسانی را در حوزۀ کابل، جلال آباد و غیره در عهد بابریان هند بروشنی مشاهده کرده می توانیم.        
بعد از فروپاشی امپراتوری تیموریان دوران درازدامن تجزیه و تقسیم خراسان، درگیریهای خونین و تباه کننده دول نوتشکیل صفویان ایران و شیبانیان ماوراءالنهر و اغتشاشات و خانه جنگی های هستی سوز داخلی در وطن آغاز گردید که اثرات ناگوار آن تاهنوز در پیکر نحیف و زخمین میهن جاری بوده و درد و داغ آن دل و جان ما را می آزارد.              
در دوران معاصر مقاومت مردم ما در مقابل استعمار انگلیس بسی مشهور است. بریتانیا با همه تجارب و دانش یورشگری و مستعمره سازی ملتها در سرزمین ما به مشکلات زیادی گرفتار شد. هرچند توانست با سیاست نفاق و تفـرقه اندازی و زر و تزویر تعداد
زیادی از سـران طوایف را شکار کنـد؛ لیکن هرگـز نتوانست افغـانستان را  برای مـدت طـولانی مستعمـره مستقیم خـود سازد.  
در این برهه زمان در کشورهای شرقی موج وسیع مبارزات ضد استعماری، آزادی خواهی و استقلال طلبی براه افتاد و بسیاری از کشورها پس از درهم شکنی زنجیر استعمار راه رشد، ترقی و توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در پیش گرفتند و دولتهای ملی و مستقلی را شکل و شیرازه دادند که مثال آن در بین کشورهای خاور میانه، شرق دور، امریکای لاتین و افریقا فراوان است. کافی است به کشورهای هندوستان و چین کنونی بنگرید و آنان را با عهد استعمار مقایسه کنید.       
اما در میهن ما بعد از سقوط امپراتوری تیموریان هرات مثل اینکه ارتباط بنیادی فرهنگ مقاومت با رشد و احیای مدنیت از هم گسست. ما اگرچه فرهنگ مقاومت را به عنوان میرات تاریخی حفظ کردیم؛ لیکن رابطه آن را (به سبب ضعف فرهنگی و دوری از عقل و خرد) با ضرورت اساسی رشد و احیای مدنیت خودی نگهداشته نتوانستیم.      
به این دلایل (با توصل به تسلسل مقاوت و تخریب، خشونت و خانه جنگی و دلخوشی به تبدیل رنگهای وابستگی، نه حفظ پروسه تکامل یابنده مقاومت و تمدن) روز بـروز در انحطاط فـرهنگی و تاریکی بیشتر گرفتار شدیم؛ زیرا هر تخریبی نیاز به تعمیر، هر جنگ و ستیزی ضروت به صلح، امنيت و ثبات و هر بحرانی نیاز به راه حل منطقی دارد. ارزشهای فرهنگ مقاومت با احیا و بازسازی مدنیت در محیط و فضای صلح و سازندگی، آزادی و امنیت باثبات و دوامدار حفظ شده و تداوم پیداکرده می تواند.         
اقوامی در درازنای تاریخ توانستند بقای تمدن پرورانه و روشنگرانه یابند که پروسۀ زمان فرهنگ مقاومت را بمثابۀ ارزشهای حماسی وارد فضای آزاد، صلح آمیز و سازنده مدنیت و پیشرفت کردند؛ چیزی که طی سده های اخیر در کشور ما فراموش شده است.  
در دورۀ اخیر باز وطنگاه ما مهد مقاومت و پایداری در مقابل تهاجم اردوی شوروی سابق شد. پایداری نخستین، تجلی مقاومت بی باکانه و قیامهای مردمی، جهان غرب و کشورهای عرب را سخت شیفته و جذب خود کرد. آنان بعد از مطالعات اولیه درک نمودند که مردم ما دل و جگر و انرژی مقاومت و پایداری را دارند. همین بود که سیل کمکها با نقشه های استراتیژیک و تاکتیکهای رنگارنگ وارد افغانستان شد.          
         جنبش متنوع و پرفراخنای مقاومت ضد تجاوز شوروی سابق از همان روزهای آغازین با هجوم وسیع داخلی و خارجی شرق و غرب روبرو شد.  پاکستان و ایران به آموزش، تربیه و مسلح نمودن گروهای وابسته به خود آغازیدند. کمکهای اروپا، امریکا و کشورهای عربی (خاصه عربستان سعودی) به افغانستان سرازیـر شـد. این مـداخلات بیرونی و نفوذ خـارجی، جنبش پایداری را از درون و بیـرون هـدف گـرفت.
   
اگرچه روسها در مقابل جنبش وسیع الطیف پایداری ما، تاب مقاومت نیاورده، شکست خوردند؛ لیکن به سبب ضعف و کمبود دانش سیاسی، عقل و خـرد بیدار و انرژی احیا و سازندگی از یکطرف و مـداخلات وسیع خارجی از جانب دیگر نتوانستیم تسلسل بنیادین بین فرهنگ مقـاومت و رشـد، ترقی و احیای مدنیت را بمانند نیاکان حفظ و تداوم بخشیم.   
استعمارگران نوین به کارگزاری استخبارات، اردو و دول پاکستان با طرح و نقشه های استراتیژیک هماره در پی ریشه کن کردن فرهنگ مقامت و ارزشهای اصیل و خصم ستیز آن بوده و در تخریب تسلسل فرهنگ مقاومت با رشد و احیای مدنیت ما مبادرت ورزیده اند. بی سبب نبود که بعد از سقوط دولت دکتور نجیب
جنگ داخلی شدید تر از گذشته شعله ور گردید؛ خشونت، ناامنی و بحران روز بروز وسیع تر شد.         
تشکیل تحریک طلبه ها با طرح پاکستان، منابع مالی عربستان سعودی و غرب و رهبری افراطیون عرب و غیرعرب، پاکستانی و برخی از افراد قبایل پتان دوجانب سرحد، به همین منظور صورت گرفت. طالبان با گسترش جنگ، خشونت، نا امنی، تبعیض و بحران نه تنها عزم تحریف و نابودی فرهنگ مقاومت در افغانستان را داشتند، بلکه برای محو تاریخ، فرهنگ و تمدن دیرین سال این سرزمین تلاش کردند؛ به طور مثال یکی از نتائیج آن را در انهدام مجسمه های بی نظیر بودا در بامیان مشاهده کرده می توانیم.         
تا هنوز طالبان توسط سازمان استخبارات، اردو و دولت پاکستان، حلقات معین عربی، غربی و دولتی در افغانستان، حمایت می شوند. این حلقات با تحریف اصل و بنیان فرهنگ مقاومت و گسست جبری تسلسل بین فرهنگ مقاومت و رشد و احیای مدنیت، می خـواهند حرکت طالبان را جانشین آن سازند و بمرور زمـان آن را به اصطلاح به عـنوان نهضت مقـاومت ضد خـارجی در افغانستان مطـرح کـرده و در دولت ضعیف، آلوده به فساد، علیل کنونی شامل سازند.      
پس از سقوط حکومت طالبان، طرح خلع سلاح عمومی در حوزه های غرب، شمال، مرکزی و اطراف کابل انجام شد و هدف آن بیشتر کمرنگ نمودن فرهنگ مقاومت ضد پاکستانی و تضعیف روحیه اقوام تاجیک، هزاره، ازبک و غیره بود. این طرح نه تنها به حوزه های جنوب و شرق نرفت؛ بلکه طالبان توسط پاکستان و برخی از قوای خارجی بیشتر تقویه و مسلح شدند. این طرح مرموز و جنگ افروزانه نه تنها امنیت، ثبات، بازسازی و احیای کشور را به تعویق انداخت، بلکه جنگ، بحران و نا امنی را در مناطق پشتون نشین جنوب و شرق کشور تشدید و طولانی ساخت و از جریان بازسازی، تعلیم و تربیه و رفاه و آرامش مردم فقیر و بیچارۀ پشتون جلوگیری کرد.          
گذار از مرحله مقاومت به دوره آرامش، صلح، سازندگی و بازسازی که از تلفیق ارزشهای فرهنگ مقاومت با پروسه رشد و احیای مدنیت بحاصل آید، هدف و آروزی قلبی مردم ماست. در این راستا خلع سلاح عمومی و بدون تبعض تمام اقوام، قبایل و اتباع کشور ضروری است. افغانستان امن، آزاد، باثبات و مطمئن فقط و فقط در یک بیلانس متعادل چند قومی در تعادل استراتیژیک قطبین منطقوی و جهانی و حسن همجواری و روابط نیک متقابل با همسایگان بوجود آمده می تواند.   
برای تأمین و حفظ حقوق شهروندی، آزادی و مصئونیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اتباع، توجۀ جدی به حفظ توازن و تعادل قدرت، منافع و امتیازات در بین اقوام و ملیتهای ساکن کشور در مرحلۀ گذار و اعتماد سازی لازم و ضروری می باشد.   
به کمک این بیلانس متوازن و متعادل است که می توان با جلوگیری از هر نوع جنگ، خشونت، نا آرامی و نزاع قومی وارد فضای باز، آزاد، امن و مملو از اعتماد و سازندگی رشد، بازسازی و احیای مدنیت و پیشرفت شد. در این محیط سالم و فضای صلح و سازندگی نه تنها برای تمام شهروندان  میهن جای مناسب و درخور شأن و جلال شان بوجود می آید؛ بلکه حقوق حیوانات، نباتات و دیگر موجودات هستی نیز حفظ می شود. از کینه، دشمنی، نفاق و کشاکشهای هستی سوز قومی چیزی عاید هیچ کس نمی شود؛ این آب در هاون کوفتن است و خاک سیاه بر سر خود باد کشیدن.           
وقتی آدم در کوچه و بازار کابل قدم می زند و با مردم صحبت می کند، در می یابد که چه فضای مسمومی ایجاد کرده اند؛ مجاهد را توسط طالب می کوبند؛ چوب مجاهدین را بر فرق خلقی و پرچمی فرود می آورند؛ در بین تکنوکرات از خارج آمده و کارمندان بومی رقابتها منفی ایجاد می کنند؛ احزاب سیاسی راست و چپ و افراطی و اعتدالی را بجان هم می اندازند؛ اختلافات قومی، مذهبی، زبانی، سمتی و غیره را شعله ور می گردانند، تا از اتحاد همه اقوام، گروه ها، احزاب، سمتها و مواضع مختلفه بر محور یک جنبش وسیع مستقل ملی برای کسب استقلال  و آزادی واقعی وطن جلوگیری کنند. 
در حالی که مردم ما بر مبنای خصایل و فطرت خردورزانه، مهر پرورانه و انساندوستانه فرهنگ و مدنیت این مرز و بوم، از دل و جان مشتاق محیط و فضای آزاد، امن و سازنده، خالی از هرنوع کینه توزی، انتقامجویی، تبعیض و تعصب و خشونت و جنگ می باشند. مشکلات، اختلافات و نابسامانیهای موجود داخلی و منطقوی را فقط و فقط بیاری عقل و خرد، علم و دانش، صبر و تحمل همدیگر، شناخت ماهیت و ریشه های مشکلات، منطق مناظره و انتقاد سازنده و همکاری و هـم آهنگی متداوم حل کرده می توانیم. 
ارزشهای فرهنگ مقاومت و تسلسل آن با رشد و احیای مدنیت در بستر و فضای آزاد و سازنده که با شیرازه گیری سیستم سیاسی و اجتماعی پرظرفیت و قابل گشایش و شکل یابی دولتی پاک، دلسوز، فعال و مورد اعتماد اکثریت قاطع مردم حفظ و تداوم یافته می تواند؛ به این صورت خلای تسلسلی سده های اخیر خاصه دورۀ جاری در بین فرهنگ مقاومت و مدنیت چند هزار ساله وطن پر خواهد شد.  
از امتزاج ارزشهای فرهنگ مقاومت و سره گوهرهای فرهنگ و مدنیت احیا و بازسازی شده ما مطابق به معیارهای پیشرفته عصر حاضر و علم و تکنولوژی جدید است که توان و صلاحیت فرهنگی، مدنیتی، علمی، تخصصی، سیاسی و اقتصادی حضور در عرصه های داخلی، منطقوی و بین المللی را بدست آورده می توانیم. 
با سیاست پخته استراتیژیک و اهداف عالی درازمدت حسن همجواری و روابط متقابل دوستانه با همسایگان و داد و ستد اقتصادی، فرهنگی، کارشناسی، تکنولوژیکی و تمدنی با قدرتهای اقتصادی و صاحب مدنيت و تکنولوژی در منطقه و جهان و کشورهای خرد و بزرگ دیگر است که می توانیم بر روی این کرۀ مشترک زمین از استقلال، آزادی و حق حاکمیت ملی خود دفاع منطقی و قانونی کنیم.    

رسول پویان
24 جوزای 1389 مطابق 14 جون
2010