با توجه به داغشدن بحثهای هویتی و رشد گرایشهای قوممحور ـ که گاه به شکل بیمارگونه بروز میکند ـ ضرورت دارد موضوع هویت و لایههای گوناگون آن بهدور از احساسات، با نگاهی عقلانی و تحلیلی بررسی شود.
۱. هویت چیست؟
هویت مجموعهای از ویژگیها، باورها، ارزشها، تجربهها و نقشهاست که فرد یا گروه را از دیگران متمایز میکند و به انسان پاسخ میدهد که «کیست»، «به چه چیزی تعلق دارد» و «چه جایگاهی در جهان اجتماعی دارد».
به بیان ساده، هویت پاسخ به پرسش «من کی هستم؟» میباشد. این هویت ابعاد و لایه های گوناگونی دارد: فردی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، قومی، زبانی، حرفهای و جنسیتی. نکته مهم آن است که هویت پدیدهای پویا و در حال تحول است؛ نه ثابت و تغییرناپذیر.و چندین لایه یی میباشد.
۲. هویت ملی چیست؟
هویت ملی آن بخش از هویت انسان است که از احساس تعلق به یک ملت شکل میگیرد. این هویت بر پایهی عناصر مشترکی چون سرزمین، تاریخ، خاطرهی جمعی، زبان، فرهنگ، ارزشها و نمادهای ملی بنا میشود.
هویت ملی به پرسش «ما بهعنوان یک ملت چه کسانی هستیم؟» پاسخ میدهد و کارکرد اصلی آن ایجاد انسجام اجتماعی، همبستگی و احساس «ما بودن-مای جمعی" در میان گروههای متنوع یک جامعه است.
۳. نسبت هویتهای خرد با هویت ملی
جامعه انسانی از مجموعهای از هویتهای خرد تشکیل شده است؛ . این هویتها نه در تقابل ذاتی با هویت ملیاند و نه باید حذف یا انکار شوند. هویت ملی زمانی معنا و مشروعیت پیدا میکند که بتواند بهعنوان یک چارچوب فراگیر، این تنوعها را در خود جای دهد و میان آنها هماهنگی ایجاد کند.
۴. چگونه هویتهای خرد در هویت ملی ادغام میشوند؟
ادغام هویتهای خرد در هویت ملی به معنای یکسانسازی یا ذوبکردن تفاوتها نیست، بلکه به معنای ایجاد «وحدت در عین کثرت» است. این فرایند از چند مسیر اصلی تحقق مییابد:
نخست، به رسمیت شناختن تنوع. احترام به زبانها، فرهنگها، سنتها و باورهای مختلف باعث میشود افراد داوطلبانه به هویت ملی احساس تعلق پیدا کنند. هویت ملی تحمیلی، همواره شکننده است.
دوم، ایجاد ارزشها و نمادهای مشترک. پرچم، سرود ملی، تاریخ مشترک، سرزمین واحد و آرمانهایی چون عدالت، آزادی و کرامت انسانی، نقاط اتصال هویتهای متنوعاند و احساس «ما»ی مشترک را تقویت میکنند.
سوم، شهروندی برابر. هویت ملی بدون برابری حقوقی و سیاسی معنا ندارد. زمانی که شهروندان فارغ از قوم، زبان یا مذهب از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند، هویت ملی به یک واقعیت زیسته تبدیل میشود.
چهارم، نظام آموزشی و رسانهای فراگیر. آموزش تاریخ و فرهنگ به شکلی که همه گروهها در آن دیده شوند، و ارائه روایتی مشترک از گذشته و آینده، نقش کلیدی در شکلگیری هویت ملی دارد.
پنجم، گفتگو و تعامل میانفرهنگی. تعامل اجتماعی، همکاری اقتصادی و مناسبات فرهنگی مشترک، فاصلههای هویتی را کاهش داده و زمینه همزیستی را تقویت میکند.
ششم، عدالت اجتماعی و توسعه متوازن. تبعیض و نابرابری، هویتهای خرد را در برابر هویت ملی قرار میدهد؛ در حالی که عدالت اجتماعی زمینه ادغام داوطلبانه و پایدار را فراهم میسازد.
۵. خطر قوممحوری افراطی
قوممحوری افراطی زمانی شکل میگیرد که یک هویت خرد، خود را معیار اصلی هویت ملی بداند و دیگران را طرد یا حاشیهنشین کند. چنین رویکردی نه تنها هویت ملی را تضعیف میکند، بلکه به فروپاشی سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی سیاسی و در نهایت بیثباتی منجر میشود.
هویت ملی زمانی پایدار و کارآمد است که بتواند چارچوبی باز، منعطف و عادلانه برای حضور هویتهای خرد فراهم کند. این هویت نه در نفی تنوع، بلکه در مدیریت خردمندانه آن شکل میگیرد. وحدت مبتنی بر احترام، عدالت و شهروندی برابر، تنها مسیر دستیابی به جامعهای منسجم، پویا و مقاوم است؛ مسیری که برای آینده افغانستان حیاتی به نظر میرسد.
نقد قوممحوری و ضرورت بازسازی یک «ما»ی ملی
در افغانستان، بحث هویت نه یک موضوع صرفاً فرهنگی یا نظری، بلکه مسئلهای عمیقاً سیاسی، تاریخی و سرنوشتساز است. داغشدن گفتمانهای هویتی در سالهای اخیر، بهویژه در قالب قوممحوری افراطی، بیش از آنکه به شناخت متقابل و همزیستی کمک کند، به ابزار رقابت قدرت، حذف متقابل و بازتولید شکافهای اجتماعی بدل شده است. از همینرو، پرداختن به مفهوم هویت و هویت ملی، نیازمند نگاهی صریح، انتقادی و بهدور از احساسات قومی است.
هویت ملی؛ مسئله حلنشده افغانستان
هویت ملی در افغانستان هرگز بهعنوان یک پروژهی فراگیر و عادلانه شکل نگرفته است. در بسیاری از مقاطع تاریخی، آنچه به نام «هویت ملی» معرفی شده، در عمل بازتاب هویت یک قوم، یک زبان یا یک روایت خاص از تاریخ بوده است. همین امر باعث شده که بخش بزرگی از جامعه، هویت ملی را نه بهعنوان «خانه مشترک»، بلکه بهعنوان ابزار حذف و انکار خود تجربه کند.
هویت ملی واقعی باید پاسخگوی پرسش «ما بهعنوان یک ملت چه کسانی هستیم؟» باشد؛ نه اینکه از پیش پاسخ را به نفع یک گروه خاص تعیین کرده باشد.
هویتهای خرد؛ واقعیت انکارناپذیر جامعه افغانستان
افغانستان جامعهای چندقومیتی، چندزبانه و چندفرهنگی است. هویتهای قومی، زبانی و دینی در این کشور واقعیتهای زنده اجتماعیاند، نه اختراع سیاسی. تلاش برای حذف یا ذوبکردن این هویتها در یک قالب مصنوعی، نهتنها ممکن نیست، بلکه به مقاومت، بیاعتمادی و شکافهای عمیقتر میانجامد.
مشکل افغانستان، «وجود هویتهای خرد» نیست؛ مشکل در نحوه مدیریت سیاسی این تنوع است.
قوممحوری؛ از هویت تا ایدئولوژی حذف
قوممحوری زمانی خطرناک میشود که از سطح «احساس تعلق» عبور کرده و به ایدئولوژی سیاسی بدل شود. در این حالت:
• یک قوم خود را معیار هویت ملی میداند؛
• تاریخ را به نفع خود بازنویسی میکند؛
• زبان، فرهنگ و روایت دیگران را حاشیهای یا نامشروع جلوه میدهد؛
• و دولت را به ابزار تثبیت برتری قومی تبدیل میکند.
این روند، نه وحدت میسازد و نه ملت؛ بلکه چرخهای از بیاعتمادی، خشونت نمادین و گاه فیزیکی را بازتولید میکند.
ادغام هویتهای خرد در هویت ملی؛ از شعار تا سیاست
ادغام هویتهای خرد در هویت ملی، یک شعار اخلاقی نیست؛ یک پروژه سیاسی–حقوقی است. این ادغام تنها در صورتی ممکن است که:
نخست، تنوع به رسمیت شناخته شود.
به رسمیت شناختن زبانها، فرهنگها و روایتهای تاریخی مختلف، پیششرط هر نوع وحدت پایدار است.
دوم، شهروندی برابر تضمین گردد.
تا زمانی که حقوق، فرصتها و دسترسی به قدرت نابرابر باشد، هویت ملی صرفاً یک واژه توخالی باقی میماند.
سوم، دولت از قومیت فاصله بگیرد.
دولت ملی نمیتواند نماینده یک قوم باشد. هرگاه دولت در انحصار یک هویت خاص قرار گیرد، بهجای ملتسازی، شکافسازی میکند.
چهارم، روایت ملی بازنویسی شود.
تاریخ رسمی افغانستان باید روایت مشترک همه باشد؛ نه داستان پیروزیهای یک گروه و حذف دیگران. هر گروه باید خود را در گذشته و آینده این سرزمین ببیند.
هویت ملی مدنی؛ بدیلی برای بنبست کنونی
راه برونرفت افغانستان از بحران هویتی، حرکت از هویت ملی قومی بهسوی هویت ملی مدنی است؛ هویتی که محور آن نه خون، قوم یا زبان، بلکه شهروندی، قانون، حقوق برابر و سرنوشت مشترک باشد.
در چنین چارچوبی:
• هیچ هویت خردی بر دیگری برتری ندارد؛
• تنوع فرهنگی تهدید تلقی نمیشود؛
• و «افغان بودن» به معنای شریکبودن در سرنوشت سیاسی یک کشور است، نه تعلق به یک قوم خاص.
جمعبندی
بحران هویت در افغانستان، بیش از آنکه بحران تنوع باشد، بحران عدالت، برابری و مدیریت سیاسی است. هویت ملی زمانی شکل میگیرد که همه شهروندان احساس کنند دیده میشوند، شنیده میشوند و سهم برابر در قدرت و آینده دارند. بدون این احساس، هر پروژه ملتسازی محکوم به شکست است.
افغانستان برای عبور از چرخه بیثباتی، نیازمند بازتعریف شجاعانه هویت ملی است؛ هویتی که نه بر حذف، بلکه بر پذیرش، نه بر انکار، بلکه بر عدالت، و نه بر قوم، بلکه بر شهروندی استوار باشد.
۲۳ قوس ١٤٠٤
نويسنده: راشد رستمى

