بهار
آمد بهار لب به می ای تر نکرده ایم
لختی برای عشرت ما سر نکرده ایم
ما را به سبزه و گل و بلبل چه نسبتی
پروانه ای خزان زده ایم پر نکرده ایم
گفتند هزار شعر ز باران و ابرو باد
حرفی ازین مشاعره از بر نکرده ایم
هر چند فصل سرد به پایان رسید ولی
فکری به انجماد ده و شهر نکرده ایم
بگشوده ایم دفتر مدح و ثنای غیر
فکری برای خویشتن آخر نکرده ایم
ای خاک پاک و ملت افغان خجالتیم
معـذور دار خدمت تو گر نکرده ایم
نعمت الله ترکانی