با ورود دین اسلام به سرزمینهای پارسیزبان، زبان عربی نیز رواج عام یافت و پارسیزبانها بهخاطر باورهای دینی، روابط اجتماعی و نیازهای فرهنگی زمانهیشان با زبان عربی آشنایی یافته و شروع به استفادهی آن کردند و چیزی نگذشته زبان عربی به پل ارتباطی میان جامعهی پارسیزبان و ملل مغربزمین و زبان دانشهای رایج آن روزگار تبدیل شد.
در همین زمان زبان پارسی -که واژگان وامی آن بیشتر هندی، آرامی و عبرانی بودند- بهشدت تحت تأثیر زبان عربی متحول شد و تعداد بیشماری از واژگان عربی طی چند سده وارد حوزهی زبانی مردم پارسیزبان گردید. هرچند در قرون اول هجری تداخل عربی در زبان پارسی به مسائل دینی محدود میشد اما رفته رفته میزان آن بیشتر شد و تا در قرن ششم و هفتم هجری به اوج خود رسید. خط، بلاغت عربی، علم عروض، علوم اسلامی و آثار اندیشمندان یونانی مانند افلاتون، ارستو و دیگران همگی از طریق زبان عربی وارد حوزهی پارسی شدند. این بزرگترین برخورد زبان پارسی با یک زبان بیگانه بود و با اندکی مدارا میتوان گفت که در این دوران پارسی مغلوب عربی شد. برعلاوه، اندیشمندان پارسی برای یادگیری مسائل اسلامی، تعامل با جوامع عرب، فراگیری علوم ملل مغرب مانند فلسفهی یونان، که به اعراب نزدیکتر اند و جامعهی پارسی مستقیما به آن دسترسی ندارد، و سرانجام ترجمهی کتب و نوشتههای عربی به فارسی یا برعکس به یادگیری عربی روی آوردند. برای همین زبان عربی بهمثابهی زبانی فاخر مورد توجه عالمان و دانشمندان پارسیگوی قرار گرفت که به مرور باعث افزایش تأثیرگذاری آن روی زبان فارسی شد. برای مثال، ابو علی سینا که یکی از اندیشمندان بزرگ سدهی چهارم حوزهی تمدنی پارسی بود و کتابهای بسیار در زمینههای متنوع نوشت، غالب تألیفات خود را به زبان عربی به انجام رساند که از میان آنها «رسالهی قانون» معروف است. هرچند که ابن سینا رسالات و شعرهایی به پارسی نیز نوشت، ظاهرا نگارش به زبان عربی برای وی اجتنابناپذیر بوده است.
در عین حال، پارسیزبانان علیه غلبهی فرهنگی اعراب واکنش نشان دادند و کوشیدند تا با نگارش آثار پارسی در زمینههای مختلف از زوال، انحطاط و فروپاشی زبان مادریشان تحت تأثیر عربی جلوگیری نمایند. کسانی چون رودکی، فردوسی، ابو علی سینا، ناصر خسرو و دیگران کوشیدند که با نگارش آثاری در زبان پارسی از غلبهی عربی جلوگیری کنند؛ که از میان آنان ابوالقاسم فردوسی که تقریبا معاصر ابو علی سینا بود، از همه معروفتر است. وی طی سالیانی دراز کوشید که افسانهها و اسطورههای کهن آریانا (ایران کهن) را به زبان سره و پالودهی پارسی به نظم دربیاورد. حاصل تلاشهای فردوسی کتاب سترگی شد که امروزه با عنوان «شاهنامه» میشناسیم. برخلاف تصور عوام، «شاهنامه» کاملا از واژگان بیگانه پالوده نیست و با توجه بهگفتهی پروهشگران، بیش از هفت صد واژهی عربی در آن وجود دارد؛ میزان الفاظ دخیل و واژگان وامی بهکاررفته در آن به اندازهی توجهی اندک و ناچیز اند. به هر روی، «شاهنامه» در واکنش به وضعیت مذکور سروده و تنظیم شد و یکی از نخستین نمونههای سرهگرایی زبانی (linguistic purism) به شمار میرود.
برخورد پارسی با زبانهای دیگر حداقل دو بار دیگر نیز تکرار شد. بار نخست با حملهی چنگیزخان و ارتش مغول، در قرن هفتم هجری به سرزمینهای پارسیزبانی چون خراسان، فارس و ماوراءالنهر (آنسوی آمو) فرهنگ حوزهی تمدن پارسیزبان و از جمله زبانشان عمیقا از فرهنگ مغولی متأثر شد و تعداد زیادی از واژگان مغولی-ترکی وارد زبان پارسی گردیدند. واژگان مغولی و ترکی قبلا در پارسی وجود داشتند اما حملهی مغولان موجب ورود واژگان جدید و گسترش کاربرد وامواژههای قدیمی گردید. بار دوم با شکلگیری و افزایش روابط سیاسی و بازرگانی جوامع پارسیزبان با ملل اروپایی، از قرن دوازدهم به اینسو، واژگان فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و روسی در زبان پارسی گردید که بهدلیل فراگیری ارتباطات جمعی و کاربرد گستردهی فناوری تا امروز کمابیش ادامه یافته است.
وامگیری
پیشاپیش باید دقت کنیم که مثالهای فوق نمونههای درشت، مناقشهبرانگیز و شدید تعامل زبانی پارسی با زبانهای بیگانه است؛ برخورد و تماس زبانها بخشی از ذات زبان و اجتنابناپذیر است و میتواند موجب تحول و تأثیرگذاری بر همدیگر شود و با وامگیری، گرتهبرداری، همسویی/همگرایی و تداخل باعث تغییرات واژگانی، نحوی و واجی زبان گردد. تعامل زبانها پیآمدهای متنوعی روی طرفین تعامل دارد که وامگیری زبانی (lexical borrowing) یکی از آن پیآمدها است. جز زبانهای بدوی هیچ زبانی از تعامل با زبانهای دیگر بینیاز و مصون نیست و تمام زبانهای دنیا عناصر زبانی مورد نیازشان را میسازند یا از زبانهای دیگر وام میگیرند. برخورد زبانها علتهای بیشمار جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، علمی و… طیف وسیعی از علل گوناگون را شامل میشود. به هر روی، همین برخورد موجب تبادل عناصر زبانی و وامگیری زبانی میگردد. برای مثال، بهدلیل روابط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دولتهای مدرن ایران و فرانسه، واژگان فرانسوی در گویش پارسیزبانان ایرانی بیشتر دیده میشود. درحالیکه واژگان فرانسوی در گویش امروز پارسی تاجیکستان و افغانستان بسیار کمتر بوده، بلکه برعکس، واژگان روسی و انگلیسی بسامد بیشتری دارند. با توجه به پیوند ناگسستنی ارتباط انسانی و زبان قدمت وامگیری زبانی و برخورد زبانها به قدمت ارتباط انسانها است. زبانشناسی کلاسیک برخورد زبانها را مهمترین علت تغییر زبان و مشخصا دگرگونیهای واجی و واژگانی زبان میدانست ولی باور داشت که ساخت نحوی زبان به اندازهی قابل توجهی از تغییرات ناشی از برخورد و تماس زبانی مصون و ایمن هست. با اینحال، زبانشناسی متأخر دریافت که تحول واژگانی نخستین، آسانترین و پربسامدترین تحول زبان براثر تماس است اما چنانچه زبانی بهطور پیوسته با زبان دیگری در تعامل باشد ساختهای نحوی نیز توسط زبان غالب متأثر میشوند.
ارتباط و تعامل زبانها همانند تعاملات انسانی دوطرفه، اجتنابناپذیر و برمبنای نیازهای پیشینی است. یعنی دادوستد زبانی امری دو طرفه است. هنگاهی که اسلام به مشرق میرسد و گویشوران پارسی به اسلام گرویده میشود، بخش عظیمی از واژگان و اصطلاحات عربی به علت نداشتن مترادف و جایگزین بومی وارد زبان پارسی شده و رواج عام مییابند. واژگانی چون ذکات، سنت، وحی، قرآن، الله، نبوت، معاد، اذان، حج، احرام، کعبه، قربانی، رمضان و هزاران واژهی دیگر چون هیچ مترادف دقیق و درستی در زبان پارسی برایشان ندارد از عربی به وام گرفته میشوند. جامعهی پارسی، هنگام مواجهه با اسلام از تمام واژگانی که بر مسائل اسلامی دلالت دارند بیبهره است. به همین شکل امروزه هزاران واژه و اصطلاح یونانی، انگلیسی، روسی، فرانسوی و… در زبان پارسی وجود دارد که اغلب مربوط علوم مدرن و تکنولوژی هستند و واژهی بدیل بومی ندارند یا واژهی بومی قادر به انتقال مفهوم کامل و دقیق آن نیست: کامپیوتر، لپتاپ، تلفن، آپارتمان، تاکسی، ماشین و… چنانچه به رابطهی عربی و پارسی -که سدهها دوام داشته- برگردیم متوجه میشویم که هرچند زبان پارسی در دورههایی عمیقا از عربی متأثر شده و ضعیف عمل میکند اما کاملا خنثا و منفعل نیست. تعداد زیادی از واژگان پارسی وارد عربی میشوند که برخی هنوز مورد کاربرد اعراب هستند. برای مثال واژگانی چون بست، ناهید، بندر، خیار، دیجور که در عربی به ترتیب به شکلهای ذیل نوشته و خوانده میشوند: اَلبَست، أناهیذ، اَلبَندَر، اَلخِیار، الدَّیجُور. برخی از واژگان زبان پارسی عربی میشوند و نگارش یا تلفظ پیدا میکنند. هرچند اغلب پنداشته میشود که واژگان عربیشده تماما تحت تأثیر زبان عربی دگرگون شدهاند، اما برخی از واژههای عربیشده واژههایی اند که وارد عربی شده و دوباره به زبان پارسی برمیگردند و به قول واژهشناسان، معرب میشوند. به بیان دقیقتر، گویشوران پارسی واژگان پارسی را به شیوهی اعراب مینویسند یا ادا میکنند. برای نمونه، واژگان پارسی که حروف پ/ چ/ گ/ ژ دارند، چون اعراب حروف مذکور را تلفظ نمیکنند، هنگام ورود به زبان عربی متحول شده معرب پیدا میکنند و بعدا پس به پارسی وارد میشوند.
این همان بحثی است که در زبانشناسی دگرگونی واجی (phonetic alternation) خوانده میشود. دگرگونی واجی زمانی رخ میدهد که یک تکواژ دارای حالات و مصداقهای واجی و آوایی متنوعی است: مانند پیل-فیل، پارسی-فارسی، فراموشْت-فراموش و غیره. دگرگونی واجی بخشی از فرآیند تحول زبان است و دارای علل بسیار پیچیده و متنوعی هستند و فرض زبانشناسان این است که طی یک دورهی بسیار طولانی بخش اعظم یک زبان دگرگونی واجی را تجربه میکند، چون زبانی که قادر به تجربهی تحول واجی نباشد به مرور میمیرد. یکی از علتهای مهم دگرگونی واجی، وامگیری زبانی است. هرگاه زبانی در برخورد با زبانی دیگر واژه یا تکواژی را به عاریت میگیرد برای آنکه بتواند از آن واژهی مذکور بهره بگیرد میباید که آن را با ساخت آوایی و دستوری خود تطابق دهد. یعنی زبان میزبان باید وامواژه را از آن خود نماید تا بتواند بدون دشواری تلفظی، نگارشی و دستوری از آن استفاده کند؛ لذا ساختواژههایی که با ساخت زبان میزبان مشکل دارند وام گرفته نمیشوند و در صورت وامگیری به لحاظ واژگانی و آوایی متحول میگردند. برای مثال پارسیزبانان آواهای عربی ذ/ ض/ ظ/ ز را یکسان تلفظ میکنند و برای همین تمام واژگانی را که از عربی میگیرند، گرچه صورت نگارشی و حروف آن را تغییر نمیدهند اما تمام آنها را «ز» تلفظ میکنند. در مثال واضحتر، واج شَن (tion) در زبان انگلیسی است که در پارسی به دو شکل «شَن» و «سِیُون» تلفظ میشود که حالت «سیون» در پارسی ایران معمولتر است: کمیسیون، اکسیون، اپوزیسیون، کنوانسیون و… همینطور واج ژَن (sion) در واژههای انگلیسی مانند television و occasion که ما آنها را بهصورت تلویزیون و اوکازیون تلفظ میکنیم.
وامگیری اما صورت پنهانتر و پوشیدهتری هم دارد و آن گرتهبرداری (calque/ loan translation) است. گرتهبرداری زمانی است که واژهی آمیخته، عبارت، اصطلاح یا ساخت نحوی با حفظ اجزای آن و بهصورت تحتالفظی از زبان وامدهنده به زبان وامگیرنده ترجمه میشود و در حقیقت امر، نوعی ترجمهی جزء به جزء است که گاهی«ترجمهی قرضی» هم خوانده میشود. این نوع وامگیری کاربرد فراوانی در عرصهی ترجمه دارد و در زبان پارسی بیشتر اصطلاحات و عبارات علوم معاصر و فناوری مورد گرتهبرداری قرار میگیرند. واژههای آمیختهی آسمانخراش (skycraper)، صفحهکلید (keyboard)، بازار سیاه (black-market)، نقطهضعف (weak point)، راهآهن (railroad) و… نمونههای پرکاربرد گرتهبرداری هستند که همگی از زبانهای دیگر بهصورت تحتالفظی ترجمه شدهاند. گرتهبرداری از روشهای کارآمد غنامندی زبان بهشمار میرود اما بهدلیل پیچیدگیهایی که دارد شناخت و استفادهی آن با دشواریهایی همراه است.
سرهگرایی زبان
همانطور که میدانیم سرهنویسی یا سرهگرایی زبان بینیشی است که بر مبنای آن -به هر دلیلی- روی کاربرد خالص، ستره و پالودهی یک زبان و پرهیز از بهکارگیری عناصر زبانی بیگانه توصیه، تأکید و تلاش میشود. همانگونه در بخش آغازین متن حاضر ذکر شد، واکنشی که علیه زبان عربی و آمیزش آن پارسی صورت گرفت در حقیقت نخستین تلاشها برای سرهنویسی و پالایش زبان پارسی از عناصر زبانی بیگانه بود. با اینحال، در آن زمان، سرهنویسی کسانی چون فردوسی ماحصل دو احساس موازیِ تازیستیزی و ملیگرایی بود؛ واکنشی بود علیه تهاجم و سلطهی اعراب بر سرزمین و مردم پارسیزبان. در جهان کنونی نیز، سرهگرایی بخشی از سیاست فرهنگی دولتهای ملیگرا است که معمولا توسط سازمانهایی مانند فرهنگستان یا وزارت فرهنگ به اجرا درمیآید و در این میان، اندیشمندان ملیگرا نیز علاقهی خاصی به سرهگرایی نشان میدهند.
پس از رسالهها و سخنرانیهای ویلیام جونز دربارهی خویشاوندی زبانها، در اواخر قرن هجدهم میلادی، و سپس شکلگیری و تکوین زبانشناسی مدرن دانشهایی چون آواشناسی، واژهشناسی و نحو به مرور صورت مدون و رویهی علمی یافتند که باعث پیچیدگی هرچه بیشتر بحث برخورد زبانها و وامگیری زبانی شد. زبانشناسی مدرن دریافت که کاربرد عناصر زبانی بیگانه امری اجتنابناپذیر اما در صورت جهتدهی سودمند است. با توجه به دانش زبانشناسی، جلوگیری از ورود واژههای بیگانه در زبان ناممکن است و هرگونه تلاشی در راستای آن به بنبست میرسد؛ برای همین ملتها میبایست بهجای ستیزه با زبانهای دیگر در جستوجوی تعامل درست و سودمند باشند. چرا که برخورد و تعامل زبان فیالواقع همان تعامل انسانها است. برعلاوه، تعامل زبانی یک فرآیند دو جانبه است که میتواند کمک بسیاری به رشد و بالندگی زبانها داشته باشند. زبان خالص تنگ است. به بیان دقیقتر، بر مبنای دانش زبانشناسی تعامل و وامگیری زبانی میتواند موجب تقویت، رشد و غنامندی زبانها شود، اما درصورتیکه با دو شرط قوام یابد: نخست، تعامل زبانها بهصورت طبیعی اتفاق بیفتد و با سلطهی سیاسی (تهاجم فرهنگی، نسلکشی، کینهورزی، فاشیسم و…) همراه نبوده و توسط حاکمیت سیاسی روی زبان تحمیل نشود و دوم، فرآیند تعامل زبانی رصد گردد تا مطمئن شویم که آنچه میستانیم نیازمندی زبان ما را برطرف میکند. به این معنا، در عین حال که با زبانی دیگر وارد تعامل میشویم میبایست از زبان خود نیز مراقبت به عمل بیاوریم تا بتوانیم از ظرفیت واقعی زبان خویش به درستی بهره گیریم.
سرهگرایی نیز میبایست بر مبنای دانش زبانشناسی و رویههای علمی صورت بگیرد و هدفی جز غنامندی زبان نداشته باشد. یعنی سرهگرایی ناشی از تعصبات زبانی، بیگانههراسی و برتریطلبی نژادی، مذهبی و غیره نباشد. چون هیچ چیزی همچون پاکسازی سهلانگارانه به زبان آسیب نمیرساند. گرتهبرداری، واژهپردازی، ترکیبسازی، جایگزینسازی و احیای عناصر مردهی زبان بخشی از امکاناتی است که سرهگرایان در اختیار دارند، اما استفاده از امکانها و ظرفیت زبان نیازمند دقت و شناخت علمی است. بدون دانش کافی و عدم اتخاذ روشهای دقیق علمی سرهگرایی و فرهنگسازی چیزی جز مناقشه بر سر خارجی بودن واژهی «دانشگاه» نخواهد بود. زبان پارسی به یاری زبانهای بسیاری به رشد و بالندگی رسیده و -درست یا غلط- عناصر زبانی بیگانه در پارسی رواج پیدا کرده، لذا پاکسازی بیشازحد از ناممکن و حتا مخاطرهآمیز خواهد بود. در عوض، میتوان با نگاهی علمی و پرهیز از احساسهایی چون برتری نژادی و ستیزهجویی به شیوایی، سترگی و غنامندیاش افزوده و از محدودیت زبان و جهان خویش بکاهیم.
منابع:
بارتلمه، کریستین، (۱۷۸۴)، تاریخچهی واجهای ایرانی، ترجمهی واهه دومانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ نخست.
تراسک، رابرت لارنس، (۱۳۸۲)، تحول زبان، ترجمهی ارسلان گلفام، تهران: دانشگاه تهران، چاپ نخست.
روبینز، رابرت، (۱۳۸۷)، تاریخ مختصر زبانشناسی، ترجمهی علیمحمد حقشناس، تهران: مرکز، چاپ هشتم.
مهری، باقری، (۱۳۸۰)، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، تهران: قطره، چاپ نخست.
ادّی شیر، السیّد، (۱۳۸۶)، واژههای فارسی عربیشده، ترجمهی سید حبیب طبیبان، تهران: امیر کبیر، چاپ سوم.
آرلاتو، آنتونی، (۱۳۸۴)، درآمد بر زبانشناسی تاریخی، ترجمهی یحیی مدرسی، تهارن: پروهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم.- ٤ قوس ١٤٠٣ اطلاعات روز
نويسنده: عبدالکریم ارزگانی