در حاشیه نظرات نکنه دان و نکته سج پیرامون قیام 24 هرات
من قبلن خاطرات و چشم دیده های خود را از قیام بسیت و چهارم حوت هرات هر چند مختصربود؛ نوشته ام. اما اخیرا نقد گونه ای از آقای نکته سنج ظاهرا به جواب کس دیگری بنام نکته دادن در سایت آریایی به نشر رسیده است که مقداری از نظرات ایشان خلاف واقعیت و به اصطلاح من در آمد است. من تا حال به نوشته نکته دان بر نخورده ام اما از اینکه میدانم هر دو نوشته از نکات نظرهر دوی ایشان سرچشمه گرفته است. میخواهم بنا بر آنچه من به حیث شاهد عینی دیده ام بدون دخل و تصرف و جهت گیری به نفع این و آن بیان کنم.
اول: هیچکس نمیتواند قیام مردم هرات را یک حرکت غیر عادلانه و یا به دستور ورهنمایی بیگانگان ارزیابی کند.
دوم: جای شک نیست که در امار و ارقام کشته شدکان مبالغه ای در کار نباشد.
سوم: اینکه رفتار و اعمال اشتباه آمیز اعضای ح.د.خ.ا علت اصلی قیام مردم بود صد در صد درست و منطقی است.
چهارم: بدون مبالغه هسته های مقاومت علیه حزب ودولت از همان اوان کودتای ثور نه تنها در هرات بلکه در اقصی نقاط افغانستان گذاشته شده بود.
من در نیمه سال 1357 از کابل به حیث معلم لیسۀ زراعت هرات آمدم. فضای سیاسی خیلی گرم بود و تقریبا هفتۀ یکبار به بهانه های مختلف پشتیبانی از فلان فرمان انقلابی و بمناسبت هسته گذاری فلان سازمان انقلابی تظاهرات به راه انداخته میشد. نطاقان به نام فیودالان و ملا ها هر بد و ردی که میخواستند از طریق بلند گوی ها حواله میکردند. دوکانداران را مجبور میساختند که درب دوکان های خود را با تکه های سرخ که روی آن با خط سفید نان، لباس و خانه نوشته باشد تزیین کنند. شاگردان مکتب چه از ذکور و اناث را به وعده های فریبنده به سازمان های اولیۀ حزبی میکشاندند. برای معلمین ابلاغ میگردید که نباید کسی ناکام شود و به اینترتیب غبی ترین شاگردان به سازمان های اولیه جلب میشدند. سازمان های حزبی هرکس را که میخواستند در درون سازمان اولیه محبوس میکردند. استنطاق میکردند مجازات میکردند. اعضای سازمان های اولیه به حیث مخبرین اوضاع مکتب و محل بود وباش خود هرکس را میخواستند به محکمۀ انقلابی میکشاندند. در همین وضع بیرق ملی سیاه سرخ و سبز به رنگ سرخ تبدیل شد که روی آن عوض چکش نشان کارگر اتحاد شوروی وقت چرخ دندانه دار و عوض داس خوشۀ گندم و نام خلق رسم شده بود. نشان محراب و منبر از میان رفته و در همین روز حفیظالله امین تمام مسلمان افغانستان در مقابل حزب ایستادگی میکردند به مبارزه طلبید. فرمان اصلاحات اراضی بدون در نظرداشت جنبه های ضد دینی وفرهنگی اش تطبیق عجولانه میگردید و مالکیت برزگر را بر زمین ملاک تثبیت میکرد. حتی من شاهد بودم که یکی از شاگردان صنف ده را در سازمان اولیه چنان شکنجه کرده بودند که روی مچ دستهایش در اثر فشار دستبد کبود شده بود. در زمان آقاگل باعث که منشی کمیته ولایتی حزب بود قرار گفته ای مردم در مسجد جامع بزرگ شهربه نمازگذاران گفته شده بود که دنبال نماز را رها کنند. آقای نظیف الله نهضت و بعدا عبدالحی یتیم عده ای از دوستانش بعضی از زنان را مورد استفاده های شهوانی قرار میدادند. با آمدن نظیف الله نهضت تقریبا تمام مقامات حزبی و دولتی به کسانی سپرده شد که نه از هرات بودند. نه سواد کافی داشتند و نه تجربه برای اداره و برخورد انسانی با مردم. در ولسوالی ها مسجد ها را کورس سوادآموزی ساخته و زنان و دختران مردم را به زور وتهدید به آن کورس ها فرامیخواندند. روزیکه نظیف الله نهضت به حیث والی هرات به مردم معرفی میشد. در صحن مکتب متوسطۀ موفق همه مامورین و معلمین و متعلمین را جمع نموده بودند و درست بیاد دارم که او بعد از دادن چند اخطار به کسانیکه راه انقلاب ثور!! را تعقیب نمیکنند و یا ضدیت خود را با آن ابلاغ میکنند. یکباره فریاد زد زنده باد قومندان انقلاب ثور خفیظ الله امین.
هرات یکی از شهر های مذهبی افغانستان بوده و مردم آن تا زمانیکه کارد به استخوان نرسد آرزو ندارند دست به شمشیر برده و یا سر به شورش بر دارند.
در اخیر سنبله من به خانه ای یکی از دوستانم رفتم که تازه از محبس فرقۀ هرات رها شده بود. او میگفت حد اقل هفتصد نفر زندانی تنها در فرقۀ هرات بوده و این بر علاوه محبس عمومی هرات، و زندان های دیگری بود.
اعضای حزب و سازمان های اولیه با جرئت و بدون ترس تبلیغات ضد دینی را اشاعه میدادند. و به علمای دینی اشعار کنایه آلود و مقالات تند در روزنامه اتفاق اسلام نشر میشد.
در مورد گفتۀ آقای نکته سنج که گویا ایران در بی ثباتی اوضاع هرات نقش داشته است همیقدر باید بگویم اگر ایشان این موضوع را از زاویه دیگری میدیدند خیلی بهتر بود ولی خنده دار است که بگوییم تیلویزیون ایران بخاطر متشنج ساختن اوضاع امنیتی کوشش میکردند. مبالغه است. زیرا در فاصلۀ یک ماهی که از پیروزی اسلامیون در ایران میگذشت قیام مردم هرات به وقوع پیوست و ظبیعتا درین مقطع تاریخی مشکلات آخند های ایران به اندازۀ بود که نه هنوز به شعار صدور انقلاب اسلامی فکر میکردند و نه حوصلۀ مداخله به همسایگان را داشتند. تیلویزیون ایران که من شاهد اش بودم مصروف تبلیغ در جهت استحکام پایه های سیاسی نظام آخندی بود و کشمکش میان جناح های مختلف در ایران جریان داشت. آقای نکته سنج میگویند بعضی از خوانین هرات با استفاده ازکانال های تیلویزیونی ایران مردم را به شورش دعوت میکردند و اگر چه حفیظ الله امین در آنوقت شورشیان را همه ابرانی خطاب مینمود و شاگرد اش نظیف الله نهضت سردسته های شورشیان و سلاح های آنان را از ایران میداند و بعدا آقای نکته سنج تبلیغات را برای شورش هرات از ایرانیها میداند.
در ماه دلو سال 1357 زمانیکه شاه ایران را ترک و گروه های شورشی ایران را زیر کنترول خود در آوردند اعضای حزب خلق در افغانستان دست از پا نمیشناختند و برای پیروزی حزب توده ای ایران به همدیگر تبریک میگفتند. اما دیری نگذشت و این گمان شان به یأس تبدیل شد زیرا خمینی قدرت دولتی به اصرع وقت غصب نموده و اعضای حزب توده را یکی پی دیگر بازداشت نمود. گذشته ازین ها چنانکه گفته آمدم قبل از پیروزی خمینی در هرات و در دیگر ولایات نظم سیاسی وجود نداشت که بنا بر گفتۀ آقای نکته سنج ایران باعث اخلال آن شده باشد. زیرا از نظر سیاسی دولت و حزب برسراقتدار پیوسته در حالت اظمحلال ارزیابی میشد. در اوایل ماه جوزا تعدادی از بلند پایترین اعضای حزب تبعید و تعدا زیادی به زندان ها انداخته شدند. در نورستان و کنر قیام مردم علیه دولت و حزب خلق به وقوع پیوست که طی آن هزاران انسان به قتل رسید. در اسد همانسال جنرال قادر رهبر کودتای نظامی با سلطانعلی کشتمند و شاپور احمدزی درستیزوال قوای مسلح بنام کودتا چیان بازداشت و روانۀ محبس ها شدند. تقریبا اکثریت روشنفکران و تحصیلکرد گان به بهانه های مختلف دستگیر کشته و یا در سلول های زندان ها بودند. حزب خلق یکه تاز میدان بوده و هر نوع اندیشه ای غیر از صلح و سوسیالیزم را سرکوب مینمود. عایدات دولت بنا بر اخلال سیستم های زیربنایی قوس نزولی را طی میکرد.
آقای نکته سنج مینویسد: «... متاسفانه يک تعداد از شهريان هرات که توانائي فکري و قدرت مادي سازماندهي حرکات سياسي ضد دولتي را داشتند، نظام سياسي انوقت افغانستان را صرفا از چشم و نظر مطبوعات ايران مي ديدند...» البته چنین یک تحلیلی میتواند عوامفریبانه باشد و برای آنانیکه در صحنه قرار نداشتند به زحمت مورد قبول قرار گیرد. اما واقعیت امر آنست که بر خلاف ادعای نکته سنج قیام هرات نه از شهر ها بلکه از روستا های پنجاه تا صد کیلو متری شهر هرات یعنی غوریان، و پشتون زرغون آغاز شده بود جایکه در آن نه تیلویزیون و نه هم مطبوعاتی بود. هر نوع حرکت سازماندهی برای قیام را مردم خیلی عادی و معتقد به اسلام در دست داشتند. چنانکه از شهریان هرات غیر از پهلوان فضل احمد مشهور به گادیوان تا امروز نامی برده نشده و اشخاص مورد نظر آقای نکته سنج قرار آتی معرفی میشوند:
1ــ گل احمد تیزانی ( قریه تیزان ولسوالی گذره)
2 ــ داود جوان ( قریۀ زیارت جا ولسوالی گذره)
3 ــ شیرآقا چونگر، تورن غلام رسول ( ولسوالی انجیل )
4 ــ کریم صغیر( کرخ)
5 ــ پهلوان جمعه گل ،عارف و آصف، (انجیل)
6 ــ حاجی رحیم کبابیان( انجیل)
7 ــ علیخان ( انجیل)
8 ــ تورن اسماعیل صاحب منصب. ولی رهیری قیام را در فرقه هفده بعهده داشت.
9 ــ صفی الله افضلی ( ولسوالی انجیل)
لازم به یادآوری است که قوماندان عارف، آصف، داود جوان در قیام هرات نقش تعیین کننده نداشتند و آنان بعد از قیام هرات در چوکات ملیشای دولتی از میان مجاهدین سر بلند کردند. تقریبا بعد از پیروزی کودتای ثورحنبش های مقاومت در تمام افغانستان و از آنجمله هرات به رهبری روحانیون هسته گذاری شد. موضوع دیگری را که آقای نکته سنج علت قیام مردم هرات میدانند چنین است«... در آوان رياست جمهوري مرحوم و مغفور سردارمحمد داود خان، تعداد زيادي از مردم از افغانستان بخصوص از هرات براي کار و غريبي به ايران مي رفتند تا با فروش نيروي کار خويش بتوانند فاميل هاي خود را اعاشه نموده و مشکلات اقتصادي خود را رفع نمايند. درين ميان يک تعداد افرديکه سوابق جرمي ازقبيل دزدي و قتل هاي مکرر داشتند و مورد تعقيب قانوني قرار داشتند به ايران فرار نموده بودند و جرات بازگشت را بوطن نداشتند...» این گفته انسان را بیاد همان طرز بیان حفیظ الله امین میاندازد که در مصاحبه اش با خبرنگار رویتر میگفت: هزاران ایرانی با سلاح داخل هرات شده شورش به راه انداختند با یک تفاوت جزئی که آقای نکته سنج اینبار به کشف عجیبی دست یافته و همان رهبرانی را که روزی به دولت خلقی پیوسته بودند دزد و قاتل دوران داود خان معرفی میکند. ولی هرگز نمیگوید که مثلن کدام رهبر قیام هرات دزد و یا مجرم به قاتل در زمان داود خان بود.
آقای نکته سنج عزیر سنجش شما شکر که بر محور یک نکته میچرخد و گرخدای ناخواسته به دور یک جمله و یا پرگراف میچرخید شاید تجاوزات شوروی، امریکا و انگلیس را هم به دوش آخند های ایران انداخته وحتی تعدادی از صفوف حزب خلق را که در زمان امین به محبس افتاد را هم به دوش آخند های ایران میانداخته و رد جنایات وطنفروشان را گم میکردند. اگر من به نیروی دشمن ستیز این مردم باور نمیداشتم شاید از آخند های ایران زیادتر از شوروی ها، امریکایی ها و انگلیس و المان میترسیدم . ولی باید به خاطر داشته باشید که با به میان کشیدن قدرت کذایی آخند های ابران نمیشود رد جنایات شوروی ها و امریکا انگلیس را پایمال و گم کرد. دشمن این آب و خاک کسانی اند که در طول تاریخ به هجوم نظامی و فرهنگی دست زده اند.
با عرض حرمت
نعمت الله ترکانی