افغان موج   

هــوای مـوج شــادی در دل ابحـار می رقصد
هزاران موج برهم می‏خورد بسیار می رقصد
نـوای آبـی خـودجــوش اقـیـانـوس می خـیــزد
در آغـوش فضا نجـوای دل بی تار می رقصد

ز جـنگ صخــرگان پیلـتن با خیــزش امــواج
چکاچک ها به هم دربستر اعصار می رقصد
سـکـوت جنگل آرامش دهـد بـر خاطـر ناشـاد
نــه تـنـهـا آدم ســالــم تـن بـیــمـار می رقصد
درخـتـان کهـن آغـوش بگـشـایــنـد بـر انـسان
زعطرخاک وباران سبزه واشجار می رقصد
طـلـوع صبحــدم آرام بـر جنگل فـشـانـد نـور
غروب ازترس تاریکی درون نار می رقصد
در میخـانـه ها بـر روی انسـان باز می باشـد
طبیعت مست می گـردد دل افگار می رقصد
ســرود دخـتـران رز بـه جـام بـاده می پیچـد
خُـم و خمخـانـه و سـاقی میان بار می رقصد
بنازم مسـتی و دیـوانگی را با می و مطـرب
به بزم باده نوشان عاقل و هشیار می رقصد
خط فـقـر و غنا گـرچـه بـود بـسـیار طولانی
فقیروخان اینجا دل‏خوش وسرشارمی رقصد
به ظاهـر بین ناداران و دارایان نباشـد فـرق
غریب ازمفلسی سرمایه دربازار می رقصد
درین دنیای فانی هـرکه دارد همـدم و یاری
دل دیـوانـه ام بی همدم و بی یار می رقصد
زهی روزی که یابـم دلبر گـم گشتۀ خود را
ز شـادی تا ابـد دل در بر دلـدار می رقصد

رسول پویان
19/3/2017