به استقبال از غزل «سهراب سیرت»
مکتب عشق
دلم خواهــد که اتش در دلت یکــباره بل سازم
به گیسوی تو حلقاویز خود ضرب الاجل سازم
دلم مــیخواهد امشب بر مـدار ماه پــر گـــیرم
تمـــام صفحــۀ قلب تــرا پـر از زَحـــل ســـازم
دلم بسیار غــمگین است بیا ای آفــتاب مــــن
که غـم را با قـدم هایت به شادی ها بدل سازم
تو معــلول تمــام درد بی درمـــان مــن گشتی
بیا تا بــود وهــستم را بـــرای تو علل سازم
نمیدانم کجای شعــر تـو پـرواز احساس است
کجــا امکان میسر شـد که آنــرا مستدل سازم
به فتوای تومیخوانم غـزل از چشم شهــلایش
بنای مکتــب عشق تـرا در هــــر محــل سازم
بـه ملک بیدلان فریاد مـن چـون بی اثـر افتاد
زبـان خامــه ام را بعد ازیـن بین الملل ســازم
نعمت الله ترکانی
23.11.2007