سلیمان کبیر نوری
در «تاریخ بلخ» آمده است که قتیبه باهلی سردار لشکر اعراب که عزم فتح خراسان داشت؛ چنان با مقاومت سرسختانه مردمان این خطه مواجه گردید که از فرط عصبانیت سوگند مهیبی خورد.
چون مردمان خراسان بیچاره شدند و لشکر هار و ددمنش غنیمت جوی و چپاولگر قتیبه بر ایشان چیره گردید؛ این جلاد وحشی ترین تاریخ؛ طبق سوگند اهریمنانه اش آنقدر جوانان و نوجوانان دارای خون روشن خراسانی را گرد آورده و گردن زد که از خون شان؛ رودبار خروشنده به وجود آمده به آسیاب سرازیر گردید و در آن آسیاب گندم؛ آرد شد.
سردار قتیبه سرجلاد؛ از آن آرد؛ نان پُخت و طبق سوگندش از آن نان؛ خود و لشکریانش؛ سیر سیر تناول کردند.
وقتی در "امتداد رود بار خون" می نویسم؛ این و سایر رود بار های خونی که قتیبه باهلی سردار متجاوز عرب و چنگیزیان در خراسان راه انداخته و نیز دجله و فرات که توسط کشتار های مشابه خالد بن ولید "سیف الاسلام!"؛ از اهالی عراق و فارس؛ به رود بار های مشابهی مبدل گردانیده شدند؛ هم تداعی میگردد.
مگر من اینک در امتداد سیرِ پر فراز و فرود رودبار هم اکنون جاری از خون آدمیان میهنم روانم.
و مینگرم که این رودبار خونین، افق آسمان خدا را سرخ و آتشین ساخته است و من هم بی محابا در مسیر رودبار و در زیر این آسمان خونین خدا در حرکت؛ و به ناگزیر هم در شناستم.
میبینم که موج های سرکش و غریونده ی خون، غضبناک و خشمگین در مسیر بی پایانی در حرکت اند. میلودی خون و ماتم درهم آمیخته و فضا را پر کرده است. ومن هم سرود میخوانم. سرود خون و خون؛ خون انسانان را، که چنین قتیبه وار و چنگیز وار از گلو و قلب و سینه هم میهنان بزرگ و کوچک و زن و مرد و حتی نوباوگان هنوز به دنیا نیامده مان ریختانده میشود.
بلی... سرود خون و درد و ماتم... درد سهمگین و ماتم بیکرانه... سرود ضجه های خفه در گلوی هزاران هزار نفسگیر شده و از رمق افتاده که "بازماندگان" آنانی خوانده می شوند که خون گرم شان درین رود بار جاری شده است تا نوبت تیغ و تیر و خمپاره جلاد به سایران برسد.
این رودبار بیشتر از سه دهه است که بدون درنگ، پیوسته و خشمگین درین آب و خاک جاریست. و با این امواج خون، کویر نفس های پر طمع و آزمند ددان آدمواره خونخوار آبیاری میشود و در آن چیز هایی مانند بوته های افیون با سود صد ها میلیارد دالری اش برای مافیای سرمایداری فراملیتی به ثمر میرسد.
این قصابان انسان و اهریمنان تاریخ جنایات بشری کی ها اند؟
سیما های آنانی که درین بالاتر از سه دهه شنیعترین جنایات را در کشور مان آغاز نموده اند و ادامه میدهند گوناگون بوده و غالباً پنهان و بزک شده و نقاب کشیده است؛ لذا شناخت دقیق آنها برای ما و مردمان مان با دشواری ها و پیچیده گی های فراوان همراه میباشد و معلوم میشود که قسمن نامیسر هم بوده و نامیسر هم باقی خواهد ماند؛ چرا که انسانها مجموعه ای از باور ها(یعنی عقاید) میباشند و این ددان و دیوان روزگار از همان ابتدا با باور ها و عقیده های معصومانه مردمان خود را تلبیس نموده اند و کماکان تلبیس مینمایند.
بر علاوه اصلن دنیای امروز بشری؛ دیگر دنیای ساده یا نسبتاً ساده 100 ـ 200 ـ 400 سال پیش نیست. گویی دنیای بشری، خواص دنیای کوانتومی در فیزیک را گرفته است که در آن جَرم و فضا و زمان و مکان درهم و برهم بوده همه چیز جز اجزای غیر ثابت یک سلسله ابر های خروشان و توفانی نمیباشد. ابرهای ذرات بیقرار زیر اتومی و انرژی ها.
مثلاً در همین زمان مورد نظر؛ امریکا و انگلیس و همقطاران شان؛ جهادی ها، طالبان و بنیاد گرا های افراطی را به وجود آورده سازماندهی و تسلیح و تربیت و آماده میکنند و علیه مردم افغانستان و گویا یک سلسله اهداف خاص شان که بازهم افغانستانسوز است؛ بسیج مینمایند و درین امر میلیارد ها دالر پول مالیه دهندگان کشور های خود و ثروت های پطروـ دالر نوکران عربی خود را به مصرف میرسانند.
اما درست 13 سال پیش، به بهانه ی مبارزه بر ضد تروریزم بن لادنی و ملا عمری یا طالبان و القاعده؛ خودشان به لشکر کشی ها پرداخته این کشور را اشغال نموده ادا های دلسوزی به مردم افغانستان در آوردند. ولی طی این زمان همه ادعا ها دروغ ثابت میگردد و حتی الامکان روشن میگردد که کماکان در پرده دین اسلام؛ سیاست های مزیدی پنهان دارند – تروریست های وحشی اسلامیست بمثابه ابزار و سلاح مرگبار کماکان در دست شان قرار دارد. این سلاح تنها در جاهایی مانند سوریه به کار نمی رود بلکه در همین افغانستانی که گویا از آنان نجات داده شده؛ هم اقلاً در آنسوی «خط جنگ»، همچنان کاربرد دارد.
بدون اینکه کمونیست و مارکسیست و حتی اگزیستانسیالیست باشیم مانند جناب عتیق الله مولوی زاده در می یابیم که از فرش تا عرش منافقت و دروغ و ریا گسترده است. آخر الامر این نظام امپریالیزم غارتگر است که در دنیای بشری همه ارزش ها و معیار ها را درهم و برهم کرده امروز ملت های ده ها کشور را با شعار های تامین و حمایه و توسعه دموکراسی و حقوق بشر...، که قبل از همه خود ناقض اصلی این ارزش هاست، بصورت مستقیم یا غیر مستقیم مورد تجاوز و تعرض قرار داده به خاک و خون و فلاکت میکشاند، از آسیا تا شرق میانه و از افریقا تا شرق اروپا، و اخیرن هم در کشور های لاتین به تاخت و تاز و جولانگری ابلیسی پرداخته نتیجتن رودبار های خون را در آنها جاری ساخته است.
این چنین رودبار ها را شوربختانه بیشترینه از نام اسلام به وسیله ی ناسیونالیست های افراطی ی قومی و مذهبی محلی، مزدوران اجیر داخلی و خارجی؛ ملا ها و چلییان مدرسه های سلفی و وهابی و دیوبندی پاکستان، تا عمامه سالاران افراطی آخوندی مکتب قمی بر ضد مردم ما به جریان انداخته اند.
در کشور مان روباتک های دو پا بنام طالب و القاعده و حقانی ... تولید دستگاه های استخباراتی برونمرزی و پرورش یافته در" سنگران جهل " استعمار پیر ( دو طرف خط تحمیلی دیورند) هی مییآیند و خون میریزند، تا این رودبار جاری بماند، و مالامال از مایه حیاتی مظلومان و معصومان این سرزمین فلکزده؛ کویر های ترور و تریاک و تذلیل و تحمیق جهانخوران کنونی را سیراب نگهدارد.
درین میان نقش ملا حامد کرزی که گویا رئیس دولت افغانستان پساتروریزم طالبانی است؛ خیلی ها تماشایی ولی سخت درد انگیز تر میباشد. نقش به طور روز افزون رسوا شونده او؛ در ایجاد زمینه های گوناگون برای بقا و امتداد تحجر و بربریت قرون وسطایی که خونریزی بی پایان در کشور به آن مربوط است؛ حتی با ترویج رسوم وعنعنات غیر انسانی در ادارات دولتی و مؤسسات تعلیمی و تحصیلی و "اکادمیک" میباشد. او بمثابه گوش به فرمانترین نوکر و سنگدلترین قصاب در قرن بیست و یک با پایبوسی پدر طالبان وحشی یعنی انگلیس و آستانبوسانش عمل نموده هی به جلادان مردم افغانستان روحیه میدهد و حیثیت سیاسی و اخلاقی ملی و بین المللی برایشان تدارک مینماید؛ از بند و زندان و به مشکل افتادن هایشان جلوگیری میکند و به بهانه واهی «صلح» نقشه های باز گرداندن تمام و کمال ملا عمر و «سازمان» ش را توجیه و تبلیغ میدارد.
به هرحال؛ همانسان که دیدیم غالب اسلامیست ها امروزه در خدمت امپریالیست های خونخوار آماده همه انواع جنایات ضدبشری قرار دارند و این خود در قرن بیست و یک تاریخ بشریت به مثابه شوم ترین تراژیدی رقم خورده است.
و از سوی دگر؛ تخنیک های بسیار مخوف نیز در خدمت و در تصرف این دشمنان بشریت است . مخصوصاً هوا پیما های بی سرنشین به همکاری و رهنمایی جواسیس محلی، به بهانه ی مبارزه بر ضد تروریزم، همه روزه جان ده ها تن از مردم بیگناه و مظلوم ملکی ما را میگیرند و خون شان را درین رودبار خون جاری میسازند.
آخر طالب تروریست در کجاست؟
کس نمیداند؟
در پاکستان!
عملیات غرب در کجاست؟
در دهات و کوی و پسکوچه های افغانستان.
و حاکم افغان نوکر سر سپرده ی بیگانگان.
برنامه غرب با پاکستان یکیست.
و "تروریزم" تحمیلی است بر گرده مردم افغانستان!
انترناسیونالیزم تروریستی دارد در سراسر جهان توسعه مییابد.
پس مرگ بر تروریزم وحامیان تروریزم!
هموطنان! جوانان !
این چنین نیست که دیگران هرکاره و قدر قدرت اند و ما هیچ امکان و قدرت و استعداد نداریم. بیشتر از همه این خون و مشارفت و بدبختی ناشی از غفلت و نادانی و بی اتفاقی خود ماست!
شما ناگزیرید که برخیزید و به پیشقراولان رزم و پیکار آگاهانه و فیصله کن مبدل گردید! خودتان را بشناسید؛ دشمن تانرا بشناسید؛ آنگاه در هرجنگی ـ چه جبهه ای و چه تروریستی و استخباراتی ـ پیروز میشوید!
در برابر تروریزم و حامیان تروریزم به پا خیزید!
بیش از این نگذارید که سرنوشت تان را به معامله گیرند! وشما بالاخره باید سرچشمه ی این رودبار خون را از بنیاد بخشکانید!
نگذارید تا نسل اندر نسل، حلقه های زنجیر بردگی وغلامی و نادانی را در گردن داشته و پیوسته مانند گاو و گوسفند قصابی شده برویم!
نگذارید!
نگذارید! ...