به این سو و به آن سو، فرو فِتَد برگها
ببین که زیر پای تُست گهی بلند مقامها
کِی میرود، کِی میشود نشسته در مقام او
چه محشری به پا شود
چه سرخی غروب ها
چه شاخه ها بِشکند
چه پر فشان مرغکان
چه شیشه ها پُر غبار
چه در شکست سنگها
چه ابر ها قیرگون
چه ژاله ها سَر شکن
چه نور ها ناپدید
زدیده ای چراغ ها
******
ویا پی خزان ما
بهار آیدم زِ راه
که هر کِی در زمین گُلی
بشاند از ضمیرِ خود
نه یک، نه دو، هزار ها
و هر نهال بی ثمر
ز فرط عشق باغبان
شود رسا و سبزِ سبز
پُر از شگوفۀ طرب
وباغ عیش ما بهشت
زرنگ و بویی بار ها
از: پوهندوی شیما غفوری
ماربورگ 28.10.13