افغان موج   

 

 

سید رحمن غوربندی                                                                            20/10/2013                                                                                                                  

محترم حصین صاحب عرض سلام وادب!

من برخلاف شما نوشته های شما را چند بار خواندم زیرا در مورد توانایی قلمی تان چیزهای شنیده بودم. من میخواستم شما را از این خواب غفلت بیدار کنمومتوجه بسازم.

گاندی راست گفته است:

(کسی که خواب باشـد میتـوانــی بیدارش کنی ولـی کسی که نخـواهــد بـیـدار شـود بـیـدار کردنـش مشکل است.)

فهمیده میشود که شما نمی خواهید بیدار شوید. راستی هم من نا آشنا استم برای اینکه نه نویسنده هستم، ونه هم فن نویسندگی را بلد، ادعاییهم در این مورد ندارم.وقتی من به گرافیک شهداء نظر انداختم در همین لیست کوچک فعلی که شمه ای از جنایات حزب جنایت گستر خلق و پرچم است، در کمتر از دوسال اضافه از هزار معلم و متعلم بدون محکمهو بارپرس، بی گناه و معصوم قتل عامشده در کشوری که قلت معلم بود کشته شدن این تعداد معلم فاجعهٔ قرن است پس من و امثال من از کجا سواد میداشتیم.

تعداد شهدا در کمتر از  دو سال:

استاد...................................35   

محصل................................399

معلم .................................260

متعلم..................................252

بنده چند صباحی پوهنتون رفته ام ولی به آن افتخار نمی کنم روزی پوهاند سید سعدالدین هاشمی در صنف ما گفت غیر سیدرحمن هرکسی مجموع الجزایر را درست نوشته کند از طرف من کامیاب است.این بود وضع پوهنتون در زمان حکومت جناب شما.من کوتاه، سریع و روشن پیام خود را انتقال میدهم با جملات بازی نمی کنم نتیجه اش هم همین است که شما خواسته یا نا خواسته جواب نوشتید. ولی وقتی توانایی قلم شما را می بینم بار بارافسوس می کنم که چطور این انرژی بیکران در راه گُمراه کردن بکار میرود. آنهاییکه دیروز برجسم زخمی و نیم جان مردم قههقههمی خندیدند امروز از برکت قلم تان بهقربانیانآنها می خندندکه مثال زندۀآن نوشته ایاز آقای بصیر دهزاد میباشد.

حصین صاحب عزیز! وقتی در سطر اول نوشتهٔ تان کلمهٔ ګستاخی را دیدم تعجب کردم. از ظواهر معلوم می شود که هنوز هم نشۀ قدرت در مخیلۀ رنجور شما در پرواز است،  زیرا من هرگز مادون شمانبوده ام تا چنین گستاخانه حکم بفرمائید که گویا من گستاخم، و من هم انتظار چنین جمله ایرا از شما نداشتم،واقعاً خیلی عصبانی شدم.ولی وقتی به ایناظهاریۀ شما رسیدم که (من شاګرد تأریخ وطنم هستم وبرای تأریخ ونسلهایی مینویسم که هنوز درراه اند وشایددیوانګان مثل من وتو درآن کمترباشند.) دوباره به آرامش رسیدم.میخواهم منی دیوانه که زبان یک دیگر را به خوبی میدانیم خدمت تان عرض کنم بهتر است که جناب شما با وجدان بیدار و دور از هر نوع دغدغه و جانب داری تأریخ آن جنایاتی را بنویسید که حزب شما طی حاکمیت خونین خویش انجام داده و چنگیز وار دود از دمار ملت بیرون آورد و گور های دسته جمعی که امروز کشف می شوند نمونه های بارزی از جنایاتی است که حاکمیت شما و سردمداران جنگی بعد از شما که در حقیقت مولود ناخلف سیاسی شما بودند مرتکب شده اند.

حصین صاحب گرامی!  اولاً من به هیچ حزب و سازمان سیاسی و تنظیمی تعلق نداشتم و ندارم و چون شما پیرو ایدیولوژی های منحط وارد شده از بیرون که چون لباس لیلامی به تن ملت جور نمی آمد، نیستم. منفرق بین دوره قصابی ها و کشتار ملتم از حاکمیت نامیمون حزب شما گرفته تا به امروز قایل نیستم زیرا خون هموطن من و تو که آینده سازان این وطن بودند ریخته شده و هیهات که تا کنون این سلسله ادامه دارد. صرف من طرفدار عدالت استم و عدالت از همان جایی باید شروع شود که جنایات آغاز شده است.

آقای محترم ش،حصین!  من درد شما را در مقاله ایکه در بارۀقربانیاننشر کرده اید میدانم، این همه اگر و مگربه خاطر تعداد و چگونگی لیست قربانیاننیست، در این لیست یک مقطع خاص زمانی تحریر شده که به سازمان یا حزب بخش شما ارتباط میگیرد جانب مقابل شما خاموشی اختیار کرده است ولی از نظر مردم مسؤولیت هر دو جناح حزب مساویانه است.اگرچی شما در ظاهر امر میخواهید این لیست اصلاح شود، من به آنعده از فامیل ها که اولاد های شان و یا خانم های شان به خاطر کار های غیر انسانی پدران و شوهران اگر کرده باشند؟متأسف استم وبا آنها قلباً خود را شریک میدانم،ولی شما فامیل های آنقربانیانیرا در نظر بگیرید که اروپا نیامده اند و با چی سختی زندگی می نمایند.من با شما کاملاً هم عقیده استم که بعد از شش جدی،در زمان احزاب اخوانی، طالبان و حتی کرزی جنایات نابخشیدنی صورت گرفته که هر کدامشباید تحقیق شود وعاملین آن به سزای اعمال شان برسند. بنابر گفتهٔ شما جنایت جنایت است از طرف هرکی که باشد.

محترم حصین صاحب می نویسند:

(من در نوشته هایم از څارنوالی هالند بګونه ایخواسته ام که با مراجعۀدوباره به لیست ارائه شده وبازدودن تناقضات،تکرار ها واشتباهاتی که زنده ها را درجمع مرده ها آورده اند این سندرا پاکسازی و اعتبار لازم حقوقی ببخشند؟)

حصین صاحب عزیز!  گیریم که څارنوالی هالند به نوشتهٔ جناب شما علاقه گرفته یک بار دیگر این لیست را دوباره بنویسد صد نفر تکراری!!؟؟اصلاح شود، صد نفرزنده !!؟؟ حذف شود یک صدو پنجا نفر !!؟؟ جاسوس پاکستانی، ایرانی پاک شود آیا در ماهیت لیست کدام اثر دارد؟

فرض کنید این لیست از ۵ هزار به ۴ هزار تصحیح شود باز چی؟  یا فکر می کنید که کشتن ۴هزار نفر جنایت نمی باشد. باید گفت پولیس و څارنوالیهالیند،  څارنوالی اختصاصی انقلابی زمان شما نیست، که در میزان سیاسی تعیین تکلیف کند.در این کشور ها تا اسناد قوی نباشد آنرا رسمی اعلان نمی کنند.

محترم حصین صاحب! در مورد میدیا آنچه نوشته اید کاملاً درست و بجاست من شخصاً این فرمودهٔ تان را در بعضی از رسانه ها به چشم سرمی بینم ولی برای انسان خدا عقل داده تا هنوز مغزها به آن حدی نرسیده که خوب و بد راتشخیص داده نتوانند واینکه څارنوالی هالند تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته باشد، شاید تراوش ذهن شما باشد.

این نوع حدس و گمان ها یک نوع مریضی است که بنام(دیپرشن) یا مریضی دقییت یاد میشود.انسان فکر می کند همه چیز دروغ است، همه کس در بارهٔ وی صحبت می کند ویا به اصطلاح غیبت او را می کند.یا گناهان اورا می بینند او به خود می خورد. این مرض کاملاً قابل تداوی است مگر آنکه مریض خود را کمک کند و قبول کند که مریض است.بلی آنچه شما فرمودید نیچه گفته است،  نیچه نیز گفته است هر کی نمی داند جاهل است ولی کسی که میداند عمل نمی کند جنایت کار است.

من زندانی نبوده ام ولی خویشاوندان، دوستان نزدیک این ها را گفته اند.اگر نه مدیا و رادیو و تلویزیون،ولی خدمت تان عرض شود که همهٔ مدیا آنطوری که فکر می کنید هنوز آلوده نیست اگر شما چنین فکر می کنید پس لزومی نداشت شما مقالهٔ تان را نشر کنید، و لیست قربانیانرا مورد سؤال قرار دهید.

ښاغلی محترم حصین صاحب! از اینکه شما را فرشته های سرخ از زندان رها ساختندو از مرگ حتمی نجات دادندکار خوبی شد.سرنوشت ما در یک قسمت باهم یکی است شما را بیکار کردند. من هم به این سرنوشت دچار شدم، شما با وجود آنکه در چند قدمی مرگ قرار داشتید و چندین هم رزم شما را اعدام کردند به عوض اینکه شما بیل و کلند بردارید ریشه های رژیم را از بیخ و بُن بکنید باز هم بعد ازبر طرفی «مردانه وار»! داوطلبانه به عسکری رفتید و سلاح بدوش گرفته از انقلاب برگشت ناپذیر ثور به دفاع بر خواستید!!  من که شهامت و مردانگی شما را نداشتم! شاگرد یک دوکاندار شدم.از این راه فامیل را اعاشه می کردم. کار من زیاد تفصیل هم نمی خواهد. ولی کار شما قابل دقت است عقل سالم حُکم می کند و احتمال قوی وجود دارد که قرار معلوم جناب شما باید به وزارت داخله تشریف برده باشید. در وزارت داخله نیز دو امکان وجود داشت یا به قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب در یکی از کندک های محاربوی آن در جبهات به ضد مردم جنگ کرده اید که لیست کشته های آن بعداً خواهد آمد. یهاحتمال دوم که در وزارت داخله مربی داشتید مربا نوش جان می کردید به غیر از داکتر فاروق رئیس عمومی سیاسی، نورمحمد سرحوضه وال معین امنیتی، معشوق وهاب معین لوژستیکی دیگران همه به شما سلامی می زدند.بدین ترتیب هم شهید شدید هم غازی و هم سلامت خانه آمدید. اما برخلاف شما کسانی دیگر را به زور عسکری می بردند و چند روز بعد جنازهٔ شان می آمد.

جناب حصین صاحب! من چی که اکثر مردم به این عقیده اند که انقلاب ثور سبب این همه بدبختی های وطن عزیز ما شده است، انقلاب ثور یک حکومتی را که آهسته بعد از جنگها و جنجال ها بسوی انکشاف و ترقی و پیش رفت قدم گذاشته بود آنرا ساقط ساخته زمینه را برای ویرانی و جنگ های دایمی آماده ساخته است، چی جناب شما قبول کنید یا نکنید.

یار زنده و صحبت باقی!!