طرح گشایش ظرفیتها در انجمن فرهنگی ناظم هروی
با تحلیل و بررسی اوضاع عمومی در می یابیم که جنگ و بحران هستی سوز وطن به سبب شاخ به شاخ شدن قدرتهای جهانی و منطقوی بر سر منابع انرژی منطقۀ ما به درازا کشیده است. این زورآزمایی آشکار و پنهان جهانی که مرکز ثقل آن در افغانستان قرار گرفته، همسایه های ما را به طمع خام انداخته است. فشارهای طاقت فرسای وارده شیرازۀ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور ما را بسی سست و پاشان کرده است. برای دفاع از موجودیت تاریخی، فرهنگی و تمدنی خود ضرورت به جنبش پرفراخنای فرهنگی و تمدنی یی می داشته باشیم که از تاریخ چند هزار سالۀ میهن مایه می گیرد.
در طرح گشایش ظرفیتها در انجمن فرهنگی ناظم هروی این دورنمای اساسی و این استراتیژی بنیادین روشن شده است. اگر زورمندان و زرپرستان بی خبر از ریشه های اصلی تاریخ، فرهنگ و مدنیت این سرزمین سرگرم مبارزۀ بی نتیجۀ قدرت، حیف و میل دارایی عامه، فساد تباه کنند و پاره پاره سازی قلب میهن اند، بیایید ما و شما به همت دانش و قلم رایت فرهنگ و مدنیت این آب و خاک را برافرازیم و عاشقانه در این راه فداکاری کنیم. ما اعضای انجمن فرهنگی ناظم هروی دست همکاری و همیاری به تمام قلم بدستان، شاعران، هنرمندان، عالمان، فرهنگیان و دیگر هموطنان دلسوز داخل و خارج دراز می نماییم و همکاری و همدلی همگان را تمنا داریم. در اینجا یادآوری و مرام فشردۀ انجمن را می خوانید.
یادآوری:
وطنگاه ما که روزگاری آریانا، زمانی خراسان و اکنون افغانستانش گویند، ریشه در ژرفنای تاریخ و تمدن آدمیزادگان دارد. فرهنگ و مدنیت اوستایی، یونانی، هندی و خراسانی در این مرز و بوم شکل و شکوفندگی داشته و براساس آن امپراتوریهای بزرگی شیرازه بندی شده است. این فرهنگ پردرازنای تاریخی از تمدنهای پرآوازه خاور و باختر تغذیه نموده و بطور استادانه شخصیت حقیقی و مستقل خود را پرورانیده است.
درخت تنومند فرهنگ و مدنیت تاریخی ما در دورۀ اسلامی بار دیگر در پروتو آئین اسلام شکوفه باران شد و در شکل دهی و حیاتمندی تمدن اسلامی نقش اساسی ایفا کرد که مدنیت خراسان کبیر محصول بارز آن بود. برمبنای فرهنگ و تمدن خراسانی دولتهای قدرتمند و امپراتوریهای پهناوری در سرزمین ما ایجاد شد که می توان به دول طاهری، صفاری، سامانی، غزنوی، غوری و تیموری اشارت نمود.
پس از فروپاشی امپراتوری تیموریان هرات، قلمرو مشترک و وسیع خراسان زمین در میان دولتهای نو بنیاد تجزیه و تقسیم شد و فرهنگ و مدنیت خراسان دچار رکود، انحطاط و میرندگی گردید. در این جریان افغانستان بیش از همه از ریشه های اصلی خود دور و در آتش عصبیتهای گوناگون سوزید؛ خطه ای که روزگاری مرکز اصلی و قلب تپندۀ مدنیت خراسان بزرگ نامیده می شد.
درسده های اخیر کشور ما را بسان گندم در زیر سنگهای گران آسیای رقابتهای کشندۀ مذهبی، قومی و قبایلی، خانه جنگیهای تباه کننده، فرهنگزدایی و تاریخ کشی آرد کردند و گرد آنرا برگورستانهای خاموش و فراموش شدۀ فرهنگ و مدنیت اجدادی ما پاشیدند، که دورۀ خونین جنگهای درازدامن و بحران فراگیر کشور نتیجۀ واقعی آن است.
افغانستان کنونی به کودک نوسالی می ماند که از مادر و پدر حقیقی خود دور افتاده و بطور فطری در برابر لالایی های بیگانه تندخویی می کند و احساس نیاز شدید به مادر تاریخی و پدر فرهنگی و تمدنی خویشتن در عصر علم، تکنولوژی، ارتباطات و پیشرفتهای شگفت آور بشری می نماید؛ تا شاید با شناخت، گزینش و بازیافت مجدد این مربیان مهربان بتواند در مسیر غبار کمرنگ شدۀ کاروان ترقی و پیشرفت امروزین چندگامی بردارد و خرابی های ناشی از جنگهای هستی سوز و بلاهای وارده را با دیدگان باز، آگاهی زلال، عقل سالم و تلاش شبانه روزی بازسازی و نوسازی کند.
احیای مجدد وطن و ساختن کشوری آزاد و آباد بدون کار درازمدت، عمیق و خستگی ناپذیر فرهنگی و مدنیتی هرگز امکان پذیر شده نمی تواند. برای پیدا نمودن ریشه های اصلی خود و یافتن توان و استعداد بهره وری از ارزشهای خوب و گزیدۀ تمدن نوین جهان مدرن نخست از همه می بایست جامعۀ فقیر، عقب مانده و تشنه کام افغانستان را به سرچشمه های حقیقی تاریخ و مدنیت این مرز و بوم رهنمائی و دامنۀ مطالعه و پژوهش را در این عرصه گاه پهناور بگسترانیم؛ زیرا با داشتن هویت تاریخی، فرهنگی و مدنیتی می توان در کنار ملل دیگر اظهار وجود کرد و در عرصه گاه گسترده، پرکشاکش و پیچیدۀ داد و ستد رایج و روابط منطقوی و بین المللی حاضر شد.
در وطن ویران شدۀ ما دستان مخرب بسیاری در کار است؛ هنوز انگشتان ناپاک از ماشۀ تفنگ دور نشده و هوای قدرت و زراندوزی، شیوع فساد، ارتشاء و حیف و میل دارایی عامه دلهای لطیف و مهربان زیادی را پر از کینه و انتقام ساخته و خالی از عشق و دوستی به مردم و زادگاه کرده است؛ وظیفۀ منورین، پژوهشگران راستین و فرهنگیان دلسوز کشور از جمله هراتیان بسیار سنگین و سرنوشت ساز گردیده و زمان رسالت بس بزرگی را بردوش قلم و قلمبدستان نهاده است.
انجمن فرهنگی ناظم هروی که میراثدار واقعی انجمن دوستداران سخن و انجمن شعرای مهاجر افغانستان است، با درک رسالت انسانی، ملی و فرهنگی بر آن شده تا بیاری سایر فرهنگیان، پژوهشگران، شاعران و خامه بدستان کشور خاصه هراتیان فعالیتهای خود را مطابق به نیازهای زمان در جامعه توسعه بخشد و با طرح گشایش ظرفیتها به میدان آید. از فرهنگیان، روشنفکران، شاعران، هنرمندان، قلم بدستان، کارشناسان و همه مردم وطن خاصه هراتیان تمنا داریم تا در این امر خطیر ما را تنها نگذارند.مرام ما
مطالعه و تحقیقات پیوسته در فرهنگ و تمدن ریشه دار میهن جهت شناخت و دریافت هویت تاریخی، فرهنگی و ملی.
پژوهش ژرف در فرهنگ و آداب اقوام و ملیتهای ساکن کشور بویژه هرات به منظور شناخت، پرورش، شیرازه بندی و غنامندی فرهنگ ملی و معیاری وطن.
حفاظت و نگهداری از گنجینه های پربار زبان و ادب دری(فارسی).
تلاش در زمینۀ ایجاد همکاری متقابل محققان، هنرمندان و فرهنگیان در راه اعتلای فرهنگ و مدنیت افغانستان.
مطالعه و تحقیق در نظامهای آموزشی جهان بخاطر اصلاح و بالندگی نظام تعلیم و تربیۀ مملکت.
کوشش در راه رشد استعدادها و یاری به جوانان و نوجوانان وطن بمنظور فراگیری ادب، فرهنگ، هنر، تکنولوژی، صنایع اصیل تاریخی و معماری عنعنوی.
نگاه ژرف به ریشه های مشکلات زنان در کشور جهت گسترش فرهنگ مساوات و تعادل در بین جامعۀ زنانه و مردانه.
یاد و بزرگداشت پیشینیان و معاصران فرهنگ و ادب میهن.
تشکیل و برگزاری محافل، گنگره ها و نمایشگاههای فرهنگی و هنری.
جستجوی منابع کمک به فرهنگیان جامعه و دفاع از حقوق مادی و معنوی آنان.
تأسیس انتشارات ناظم هروی و جستجوی منابع و امکانات چاپ و نشر مجلات، کتب و دیگر آثار قلمی، هنری و ارائه فرآورده های تزئینی و مستظرفه اعم از داشته های معاصران و گذشتگان.
تلاش در راه رشد، توسعه و تأمین زمینه های آزادگی، خودسازی و پرورش روحیۀ علمی و انتقادی، نقد و تحلیل و تحمل و درک همدیگر در همه ابعاد فرهنگی، هنری و اجتماعی.
ایجاد روابط فعال با مراکز پژوهشی، فرهنگی و هنری منطقه و جهان به ویژه همسایگان.
بیان فواید و اضرار اخذ و تحصیل ارزشهای گزیدۀ تمدن نوین جهانی و ملل دیگر و دفاع از ارزشهای فرهنگ و تمدن خودی در مقابل تهاجم منفی فرهنگ استعماری.
باعرض حرمت
20 سرطان 1390 مطابق به 11 ژوئیۀ 2011