مهاجرین در ایران با دستانی خالی از دادخواهی
محسن العجیلی [این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید]
مسئله مهاجرین از آن جمله مسائلی هست که هر دولتی بسته به وضعیت سیاسی و فرهنگی و به خصوص اقتصادی خود در مواجهه با آن سیاست های گوناگونی رادر پیش می گیرد ولی مسئله ای که خیلی به ندرت پیش می آید این است که کشوری با نیروی مهاجری که در بازار کارش چندین سال حضور فعال داشته، برخورد داشته باشد، ولی متاسفانه در این چند سال اخیر ما انواع برخوردها و فشار ها را به خصوص از طرف مسئولین و رسانه های جمعی کشورمان بر علیه مهاجرین شاهد بودیم و در بعضی از مواقع این فشار ها تا جایی پیش رفت که هزاران مهاجر که بعد از چندین سال حضور در ایران و ازدواج با زوجه ی ایرانی صاحب منزل شده بودن با ترک همسر خود از ایران رفتند و در پی گسترش روز افزون این موضوع سخت گیری ها و شفاف سازی هایی در زمینه ی ازدواج با مهاجرین خارجی صورت گرفت، ولی در واقع دلیل چنین عکس العملی از طرف مهاجرین چه بوده؟ از طرفی هم قوانین تابعیتی ایران خود جای بحثی جداگانه دارد که در برخی موارد با حضوری نزدیک به سه دهه این مهاجرین در خاک ایران هنوز گرفتن تابعیت شان با تردید همراه است، در حال حاضر طبق آمارهای رسمی بیش از 1.5میلیون نفر از اتباع خارجی و عموما افاغنه در بازار کار ایران به صورت غیررسمی فعالیت دارند ولی آمار کلی اتباع بیگانه در ایران تا مرز 3 میلیون نفر نیز برآورد و اعلام شده است. این آمار اهمیت مسئله ی مهاجرین را در ایران نشان می دهد.
بعد از حمله ی شوروی در دی 1358 به افغانستان هزاران آواره ی افغانی به مناطق مرزی ایران سرازیر می شوند و در فاصله ی کوتاهی هم صدام حدود 26000 ایرنی مقیم عراق را اخراج می کند که عمدتاٌ هم جزو قشر تحصیل کرده و شهرنشین جامعه ی عراق بودند و در پی آن هم جنگ 8 ساله در شهریور 1359 شروع می شود و پس از پایان جنگ نه تنها از تعداد این آوارگان کاسته نشد، بلکه هزاران آواره ی مرزنشین عراقی بعلاوه صدها هزار آواره ی افغان هم به آن اضافه شده بود ولی جامعه ی ایران به این موج نیروی کار نیاز داشت چون ساختار جمعیتی و نیروی کار ایران به گونه ای نبود که بتواند صدمات ناشی از جنگ و همچنین توسعه را به تنهایی به دوش بکشد در نتیجه مهاجرین به خصوص افغان ها که به دلیل شرایط شان جزو نیروی کار ارزان محسوب می شدند جای خود را پیش کارفرمایان پیدا می کنند، به طوری که حتی بسیاری از پیمانکاران که تحت نظارت دولت کار می کردند نیروی کارگر افغان را به دلیل پویا بودن در کار به نیروی کار ایرانی ترجیح می دادند. بعد از گذشت چندین سال و جا افتادن نیروی افغان در بازار کار ایران، در سال 1381دولت مرکزی افغانستان تشکیل می شود، طبق گفته رئیس اتباع و مهاجرین بعد از مدت کوتاهی از تشکیل دولت مرکزی افغانستان دولت ایران اقدام به خروج 2 میلیون افغانی می کند، ولی این سیاست با شکست همراه می شود، بعد از ناکام ماندن در این مسئله، دولت اقدام به تحت فشار قرار دادن آنها می کند تا به بازگشت ترغیب بشوند که از جمله ی این اقدامات می توان به لزوم پرداخت پول برای هزینه تحصیل فرزندان افغان ها، عدم اجازه برای بیمه درمانی، تنظیم قرارداد اجاره خانه تنها با اجازه و تائید دولت و عدم اجازه برای افتتاح حساب بانکی، شرایط دشوار گرفتن پروانه ی کار یا نداشتن حق کار، فشارهای اجتماعی از طریق برجسته کردن جرائم انجام شده توسط این افراد و جلوگیری از ازدواج مهاجرین خارجی با اتباع ایرانی، محدود کردن شهرهای مجاز برای اسکان، سخت گیری در تردد و گرفتن جواز های مدت دار برای تردد بین شهرهای مجاز، صدور روادید به صورت محدود و گرفتن وثیقه و داشتن کفیل در هنگام ورود، وبالاخره هم دستگیری های خیابانی.
تنها مسئله ای که کاملاٌ مشهود است سراسیمه عمل کردن دولت ایران در برخورد با این مسئله است که عواقب سنگینی را هم برای دولت ایران و بیشتر از آن برای مهاجرین افغان در پی داشت، وصحبت های مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس در این ضمینه جالب است که ضمن تأیید نظر یکی از خبرنگاران مبنی بر نیاز مبرم کارفرمایان ایرانی به نیروی کار افاغنه گفت: فیزیک بدنی، نیروی کار قوی و دستمزد پایین کارگران افغانی موجبات تشویق، کارفرمایان ایرانی را جهت استفاده از افراد افغانی فراهم می آورد و به هر میزان که از کارگران ایرانی استفاده نشد، راحت طلبی در کارگران ما نهادینه شد بنابراین اگر بدون برنامه ریزی اقدام به خارج کردن کارگران افعانی از چرخه کار کنیم قطعاً کارفرمایان ما دچار مشکلاتی خواهند شد. حرکت منطقی آن است که با برنامه ریزی صحیح، فضای کار را در یک پروسه زمانی تعریف شده برگردانیم تا تبعات منفی این کار را به حداقل برسانیم.
در حال حاضر طبق آمارهای رسمی بیش از 1.5میلیون نفر از اتباع خارجی و عموما افاغنه در بازار کار ایران به صورت غیررسمی فعالیت دارند ولی آمار کلی اتباع بیگانه در ایران تا مرز 3 میلیون نفر نیز برآورد و اعلام شده است واز طرفی هم موج جوان جمعیت ایران از راه رسید و در شرایطی که تغییر تعریف بیکاری هم به داد آمار بیکاری نرسیده دولت ایران اقدام به خروج نیروی کار افغان می زند تا این فرصت شغلی عظیم را در اختیار جمعیت جوان خود قرار دهد، ولی این فرصت های شغلی که الان داریم از آن صحبت می کنیم بیش از یک دهه از ایجاد آن می گذرد پس آن آمار بالای توسعه ی ما در صنعت در این چند سال اخیر کجاست تا جوانان ما را مشغول به خود کند البته در مورد این مسئله دولت های قبلی سهم بیشتری دارند تا دولت کنونی و بحث در مورد این مسئله خود موضوعی جداگانه است، و حالا دولت ایران به این نتیجه رسیده که اتباع افغانی را نمی توان با سیاست های کنونی ترغیب به اخراج کند و تصمیم به اجرای طرح سامان اتیاع افغانی کرده که بر اساس برنامه ریزی انجام شده، باید در سه سال حضور اتباع بیگانه به ویژه اتباع افغانستان در ایران ساماندهی شود. خوب به این جمله دقت کنید که به جای کلمه خروج ساماندهی جایگزین شده است.
خوشبختانه مسئولان از مواضع قبلی خود عقب نشینی کردند چون طرحی در حال اجراست که مسئله ی مهاجرین را به طور خودکار حل می کند و آن طرح هدفمند کردن یارانه هاست که در این طرح مهاجرین هیچ جایگاهی ندارند جامعه ای که در تمام مدت حضورشان در ایران بخش مهمی از توسعه ی ایران را به دوش کشید و حال با وجود بی مهری های انجام شده و از روی ناچاری با حقوقی ناچیز باید در مقابل هزینه های سنگینی که پیش رو دارد روی پا بایستد و دیری نمی انجامد که این ایستادگی به زانو زدن تبدیل شود پس با این تفاسیر موضع گیری جدید مسئولان قابل درک می شود در انتها کلام آخر من این است، اگر میبینیم که وضعیت مهاجران در ایران حالا بدین شکل در آمده است این نتیجه ی چندین سال به کار گیری سیاست های ضعیف و در بیشتر موارد اشتباه در قبال این پناهجویان بوده است این مسئله مختص به چند سال اخیر نیست، اگر از همان ابتدا در مقابل وضعیت پناهجویان در بازار کار و همچنین مسائل اقامتی سیاست های محکم تری را در پیش می گرفتیم الان با مهاجر همانند یک مشکل برخورد نمی کردیم، حضور این پناهجویان که حالا به آنها در مقابل نیروی کار ایرانی لقب بی سواد و بدون تخصص می دهیم در اوایل و بخصوص بعد از 8 سال جنگ مانند بارانی بود که بر کویر خشک ایران بارید ولی حالا با جو سازی های انجام شده حضورشان برای ما که روزی نعمتی برای کار فرمایان ما بودند و در گردش چرخ توسعه ی نوپایه ما سهم بسزایی داشتند تبدیل شده به یک معزل حالا واژه ی افغانی تبدیل شده به ناسزا و حالا که دیگر نیازی به آنها نداریم ارزششان را زیر پا می گذاریم و رسانه هایمان به راحتی به آنها توهین می کنند، این مسائل با هویت ما ایرانی ها در تناقض است، اگر زودتر سیاست هایمان را در برخورد با این پناهجویان سامان ندهیم این مسئله ی انسانی عمیق تر خواهد شد، ما کشور مسلمانی هستیم پس حتماٌ به ارزش مهاجر و جایگاهی که در دینمان دارد آگاه هستیم. امیدوارم روزی فرا برسد که مهاجرین، جایگاه درستی در جامعه ی ایران پیدا کنند.