افغان موج   

      ۲۰۱۰/۱۲/۱۷م       زاهد متقی

 

تناسب معکوس در مناسبات جرم و قانون

 

در دفتر لوی څارنوالی نشسته بودم و بخاطر کار یکی از دوستانم، که سر نمی گرفت احساس ناراحتی برایم دست داده بود. افرادی که در دور و بر جمع شده بودند، هر کس بروی موضوعی، که طبیعیتن به بی کفایتی رژیم رابطه میگرفت، صحبت می نمود. بعنوان نمونه یکی میگفت: "بدترین میهن فروشان تجزیه طلب را در پارلمان کامیاب کردند و امریکایی ها پس از جنگ های تنظیمی میخواهند باز یک بار دیگر زمینه را برای بجان هم انداختن اقوام برادر کشورما مساعد ساخته تا کار تجزیه منطقه را به جلو بکشند". یکی دیگر شکایت داشت، که مجبورش نموده اند، تا برای کار کاملن قانونی اش مبلغ هنگفتی رشوه بپردازد. هر کس از دفتر و دفترداری سرشکنی میکرد و هر افغان بیچاره ای داستانی از ستم دستگاه فاسد برای دیگری قصه میکرد.

دراین میان یک صاحب منصب پولیس را کشان کشان از دفاتر څارنوالی بیرون کردند. همه متحیر شدند، که شاید معجزه ای رخ داده است و یا شاید هم امروز آفتاب از مغرب فراز آمده، که دولت بلاخره صاحب منصبان را نیز به بند و زندان می کشند. حس کنجاوی ام تحریک شد و به فردی که همراه صاحب منصب بود و رفیقش را در موتر پولیس از وی جدا نمودند، نزدیک شدم و آهسته پرسیدم، برادر این دوست صاحب منصب شما چه چیزی را شکسته و یا ریخته بود، که دستگیرش کرده و او را بکجا می کشانند. فرد مذکور گفت: "برادر قصه اش دراز است، چه سرت را به درد می آوری". گفتم: "مهم نیست، برایم جالب است، اگر لطف نمایی و مرا از جریان باخبر سازی". آن مرد شریف حوصله کرده و مرا از جریان مطلع کرده گفت که صاحب منصب را به زندان ولایت کابل بردند. داستان دستگیری فرد مذکور ازینقرارست:

صاحب منصب یاد شده قوماندان سگ های مربوط پولیس دولتی بود. یکی از روزها که وی بر سر کار خود حضور نداشت، یکی از کارمندان مربوطه نزد نگهبان سگان رفته می پرسد، که سگهای مذکور خیلی زرنگ و زیبا هستند و او سگ ماده ای دارد، که اگر نگهبان اجازه دهد، وی سگش را آورده و با این سگان جوره کرده و جنس گیری نماید. نگهبان اجازه میدهد و این کار صورت میگرد. از بخت بد این صاحب منصب امریکایی ها از جریان نسل گیری اطلاع بدست می آورند و بجای صاحب سگ ماده و نگهبان قوماندان سگان پولیس یعنی این صاحب منصب بی خبر را به څارنوالی معرفی میکنند و خواستار زندانی شدنش میشوند. من از دوست قوماندان پرسیدم: "برادر من تصادفن مواد قوانین جزایی کشور را مرور کرده ام، من که اصلن نه قانونی، نه ماده ای و نه هم مقرره ای در این رابطه دیده ام. این دوست شما را به اساس کدام ماده ی قانون زندانی می کنند؟" آن مرد خدا گفت: "برادر این دولت برای تعدی و مجازات انسانهای بیگناه به هیچ ماده ی قانون نیاز ندارند".

هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که به فرد دیگری برخوردم، که برای دوستانش از بیعدالتی در حقش سخن میگفت. آن فرد حکایت می کرد، که پس از خرج و مصرف فراوان بلاخره از طریقی موفق شد، سمیر نام و ډگروال حسین را که با جعل و تزویر پول او را زده و حق او را تلف کرده بودند، دستگیر نماید. در جریان تحقیق این افراد نه تنها به جرمشان اعتراف کرده بودند، بلکه اسناد دیگر جعل کاری آنها نیز از نزد شان بدست آمده  بود، یعنی این دزدان با پشتاره گیر آمده بودند. اما از دو دزد یاد شده سمیرنامش، که پول و امکات داشت، بشکل اسرارآمیزی رها می شود، اما ډگروال حسین هزاره علاوه از جرم جعل و تزویر به جرم بی پولی زندانی باقی میماند. مصاحب مظلومم حال نمیدانست، که چه کند و به کجا برود و از چه طریقی حقش را بدست آورد. در این میان فردی که صاحب معلومات و باخبر معلوم میشد و در کنار ما ایستاده بود و به حرفهای ما گوش میداد، اجازه ی حرف زدن گرفته و پس از سوالهایی از مصاحب من به این ترتیب شروع به صحبت کرد:

"برادر! مجرم جعل کاری که شما با او طرف هستید، به ساحه ی تحت نفوذ حوزه ی پنج مربوط می شود. درین ساحه صبور سبز، طلا و زورمندان دیگری که مافیای زمین، اختطافگران پولداران و تجاران مواد مخدره را تشکیل میدهند، با سردمداران حوزه ی پنج همکارند. مجرمین مذکور را هیچ کس هرگز درین ساحه دستگیر کرده نمیتواند. من خودم بارها از سردمداران حوزه ی پنج شنیده ام، که گفته اند، که څارنوالان و قضات چه کسانی اند، که ما احکام شان را عملی نمائیم. آنها به شیوه ی خود از جیب مردم اسباب تمول و عیاشی شان را بدست می آورند و خرج ما را این باندهایی که مربوط به ساحه ی خودما هستند، می پردازند. مدتی قبل به امر کرزی آمر این حوزه را به آمریت حوزه چهار، که مربوط به زورگویان پنچشیری می باشد و آمر حوزه ی چهار را به آمریت حوزه ی پنج تبدیل نمودند، که در نتیجه هردو آمر حوزه به عنوان اعتراض از کار دست کشیدند. اما دیری نگذشت، که در هردو حوزه افراد دیگر مربوط به زورمندان مذکور تقرر یافت. در ساحه ی نفوذ هر دو حوزه جنایات بیشماری رخ میدهد، اما قدرتی وجود ندارد، که جلو آنرا بگیرد."

من که سرم دیگر از شنیدن داستان های ضد عدالت، ضد قانون و ضد بشری گیج شده بود، از حاضرین پرسیدم: "برادران! آن صاحب منصب، یعنی قوماندان سگان پولیس را به اساس کدام ماده ی قانون بندی نگه خواهند داشت و این جعلکاران مربوط به حوزه ی پنج را مطابق کدام ماده ی قانون آزاد میگذارند". واقعن درین کشور برای اسیر نگهداشتن بیگناهان به هیچ قانونی ضروروت ندارند و جنایتکاران را با وجود مواد بیشمار قانون جزا آزاد میگذارند. ازینجاست که جرم و قانون در کشور ما تناسب معکوس دارد.