فلسفه وجودی زمان عبارت از درهم پیچیدگی هستی است. یعنی کیفیت لامنتهی وجود٬ ذهنیت جاودانگی خلق می کند. که معرفت هستی و انرژی و یا جوهر و تاثیر پذیری جاودانگی از حال بسوی عمق کیفیت هدف میشود.
و بسوی هدف٬ برنامه که هر جزء یا هر قدم برنامه تا هدف٬ خود هستی است. که زمان را وجود هستی یا پدیداری هستی می تواند گفت. که در باب زمان در نوشته های قبلی نیز موارد بیرون داده ایم.
اما فقه در امور توحید و عبادت از خیر القرون بالای همه ادوار تاریخی به اساس قرآن و حدیث تقلیدی برای امت دانسته شده است. که امور دنیا یا زمان یا حال در هر مقطع زمانی٬ یا پدیداری هستی و شناخت هستی منوط از گذشته پوچ گرایی می باشد. اصلاً منوط کردن دنیا داری به گذشته ناکامی و تنازل معرفتی است نه عشق و دوستی یا صداقت باوری یا ایمانی... که در حقیقت اعمال مکر و حیله با ظواهر دینی در ذیل روانشناسی سیاسی قابل هضم می باشد.
مبحث مفسر زمانی بودن قرآن اثبات بر فقه٬ برای دولتداری در همه ادوار تاریخی نیست. هر زمان رجال یا مفسرین و یا حکمای دارد تا نظم امور را٬ برای توسعه بستر سازی کند.
از همه مهمتر اینکه سیاست بین دولی عصر حاضر و مشروعیت قدرت ها و در حیطه آن٬ پدیده های مدرنیته که در ذیل اعمال تصدی دولت چون: صحت عامه و سازمان جهانی٬ ترانسپورت و هوانوردی ملکی و حقوق بین المللی آن٬ معارف و تحصیلات و مدیریت معیار سازی بین المللی آن٬ سایبر و انترنت و رویکرد تولید انرژی و برق و غیره ... که در فقه سلف در مورد آنها اشاره نشده و مراکز فتوا و مجتهدین امروزی چون: دیوبند٬ الازهر٬ زاهدان ایران و غیره ... مراکز فتوای اهل سنت و جعفری فقط جایگاه تثبیت حلال و حرام بودن پدیده ها را٬ بیان می کند نه قانون آنها را٬ قوانین دولتداری عصر کنونی تخصص و رویکرد علمی دانشگاهی خودرا٬ در هر بخش و رشته دارد.
در نتیجه:
افغانستان٬ پسا ۷ و ۸ ثور و به خصوص پسا ۱۹۹۲ در سیر عقب ماندگی و تنازل قرار داشت. که افغانستان در ۲۰۲۱ به بعد٬ اثبات برای این تنازل و عقب ماندگی می شود.
راه حل برای بیرون رفت٬ قطعاً استدلال و منطق یا رهبری فکر و تفکر نه فرد و اسطوره سازی٬ بسوی خلق کردن رخنه های مردم سالاری و حاکمیت قانون است. تا ثبات سیاسی و بستر توسعه را٬ برای چندین نسل به گونه مقتدر یا در هر نسل اقتدار بیشتر محصول کردن٬ استنتاج کرد.
مطلب فوق از اثر تازه نوشته شده: روان درمانی تا بلوغ سیاسی
محمدآصف فقیری