گردآوری : بهرام نورمحمدی
«در دو سده اخیر، تغییر و دستکاری در نامهای جغرافیایی با انگیزههای سیاسی بیش از گذشته رایج شده است. هر سلسله یا حکومت تازهای کوشیده است تا نامهای بازمانده از حکومت پیشین را محو کند و گزندی دیگر به هویت تاریخی و زبانشناسی تاریخی نامها وارد سازد. چنین تغییرات و دستکاریها که بخصوص در نامهای جغرافیایی متداولتر است، موجب آشفتگیهای گسترده تاریخی و نافهما شدن و اختلاط دادههای تاریخی خواهد شد. اینگونه تغییرات بخصوص در زمان رضاشاه به اوج خود رسید و آسیبهای جدی و گسترده به جغرافیای تاریخی ایران وارد کرد. »( مرادی غیاث آبادی، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱)
«سیاست تغییر اسامی صرفاً به اماکن جغرافیایی محدود نشد و طیف وسیعی از بخشهای کشور را دربرگرفت، به نحوی که به صورت دستوری برخی از اصطلاحات علمی، صنعتی و اداری، نام ایستگاههای راه آهن، نام واحد پول، خیابانها، معابر و میدانهای شهری و نام مدارس تغییر یافت. برای نمونه در راستای انتخاب نام فامیل (خانوادگی) دستور داده شده بود تا افراد نام فامیل خود را با دقت بیشتری انتخاب کنند و القاب کلاً حذف شود.» (محمودپور، ارجاع به روزنامه ایران، ۱۸/۴/۱۳۰۴، ص ۱).
«در پروژة هویتسازی ملی رضاشاه، تجددگرایان، زبان فارسی را رکن اصلی ملیت ایرانی میدانستند. زبان مشترک، عامل اصلی ایجاد وحدت برای ملتسازی شد و فردوسی در کانون توجه قرار گرفت. دستگاه غیریتسازی همة زبانهای غیرفارسی را، زبان غیر ملی ایرانی نامید.» (اکبری، ،1384ص .252)
«درتقابل با هر آنچه «انیرانی» بود، اسامی خیابانها، مغازهها، نام خانوادگی افراد، نام قبایل، و حتی نام کشور تغییر کرد تا طرحی نو برای ملتی نو در افکنده شود…دولت مطلقة مدرن پهلوی، خواستار اعمال حاکمیت و قدرت دولت مرکزی در سراسر ایران شد، تا هیچ قوم، زبان، و فرهنگی نتواند این حاکمیت را تضعیف کند. مبنای این حاکمیت، یکسانسازی قوانین، و اعمال قوانین نیز نیازمند وجود یک دولت ملی بود.» (جلال پور،1391 زمستان)
« در سالهای نخست تثبیت قدرت رضاشاه آمیزه ای از عوامل و انگیزه های گوناگون در کار تبدیل و تغییر اسامی جغرافیایی دخالت داشته است؛ ولی به تدریج - چنانکه نشانه هایی از این تحول در ماجرای تغيير اسامی پاره ای از آبادیهای اطراف ماکو در ۱۳۰۸ ملاحظه شد. نقش عامل ملاحظات «ملی» اهمیت چشمگیری می یابد، به نحوی که پس از تشکیل فرهنگستان این امر تحت عنوان «تبدیل اسامی بیگانه اماکن ایرانی به لغت فارسی» تا مدتی به خط مشی اصلی فرهنگستان در تغییر و تبدیل اسامی جغرافیایی مبدل می شود.» (بیات، فروردین و اردیبهشت 1370 ص23)
« اما هرچه پیش رفت بر اثر سرعت ٬عدم دقت و نیز اصرار و فشار شخص رضاشاه به فرهنگستان ٬نوعی افراط در جایگزینی لغات و عدم زمان کافی برای پذیرش اجتماعی و تعدد واژه های نامأنوس حاصل شد تاجایی که فرهنگستان در نتیجه کنار کشیدن بعضی از اعضای کارآمد آن تعطیل شد. »( کیانی، زمستان ۱۳۸۳)
« در این رویکرد، بسیاری از نامهای جغرافیایی کهن ایران با مصوبههای هیات وزیران تغییر داده شدند و تلاش بر آن بود که نامهای ایرانی یا فارسی جانشین نامهای به زعم آنان غیر ایرانی یا غیرفارسی شود. چنین عملی علاوه بر اینکه به اختلافها و حساسیتهای قومیتی دامن زد و موجب صدمه به همبستگی مردم و هویت تاریخی آنان شد، صدمههای فراوانی را نیز به جغرافیای تاریخی ایران و مفاهیم آن وارد آورد.» (رضا مرادی غیاث آبادی، 12/11/1392 )
« بسیاری از نام های جغرافیایی به خصوص نام های محلی موجود در مناطق غیرفارس نشین در راستای سیاست فارسیزه کردن و از بین بردن فرهنگهای غیرفارس با نام های فارسی که هیچ گونه سنخیتی با گذشته ی تاریخی مناطق ندارند جایگزین شده است. »(آیسودا تبریزلی، فوریه 13, 2017)
بنابر عللی نامعلوم منطقه ما مملو از نامهایی با تلفظ هایی مهجور اند. نام های خاص از جمله اسامی بسیاری از آبادیها به لحاظ تلفظ دشوار و لحاظ معنی پیچیده و دور از فهم میباشند با زبان امروزی جامعه، اعم ازمدعیان و ساکنان فعلی این مکانها همخوانی ندارد.
در صورتیکه در مراکز و مناطق فارس نشین تعداد زیادی از آبادی و مکانها، ریشه و معنای فارسی ندارند و نمیتوان آنها را با قواعد زبان فارسی معناگذاری کرد تلاشهای فراوانی برای ریشه یایی با معیارهای لغوی و دستوری زبان فارسی در مناطق غیر فارس انجام یافته است.
تغییرات رسمی و سیستماتیک اسامی در ایران زیر نظرهیئت وزیران و فرهنگستان با گرایش ملیگرایانه و تکیه اصلی آن بر تغییر نام های جغرافیایی ترکی و عربی بود. «سیاست (گرایش به ناسیونالیسم) توسط استعمارگران غربی خصوصا انگلیس در سراسر جهان و به ویژه در کشورهای مسلمان منطقه خاورمیانه به اجرا در آمد. به عنوان مثال در ترکیه این راهبرد توسط کمال آتاترک به کار گرفته شد.» (شيرازي و يونسي، تابستان 1390) و برای نام های مناطق غیر ترک، شناسنامه ترکی صادر شد.
تغییر اسامی مناطق با روشهای مختلف انجام شده است. معنایابی و ترجمه فارسی نام مکانها و آبادیها اولین روش بود که آجی چای به تلخه رود و قراچمن به سیاه چمن و ... تبدیل شدند. روش دیگر انتخاب نزدیکترین تلفظ فارسی نامها بوده و اینگونه عبادان به آبادان، بساتين به بستان آخماقایا به احمقیه و مین آخور به مینا خور و همینطور سایین قالا به شاهین دژ تغییر کرد. در شق سوم انتخاب نام جدید هیچ ارتباط لفظی یا معنایی بین نام جدید و قدیم وجود ندارد «در ۱۲ آذر ۱۳۰۹ نام شهرهای دزدآب، نَصرَتآباد و استراباد رسما به زاهدان، زابل و گرگان تغییر کرد.» (محمد محمودپور) لیکن بیشتر نامهای بی معنی با اعتبار ایرانی و کهن بودنشان از گزند تبدیل و تغییرنام در امان ماندند.
«دانشمندان ایرانی علاوه بر اینکه سکوت کردند، حتی برای حذف و جایگزینی نامها دست همکاری و مشارکت دراز کردند و برای تکمیل پروژه آسیمیلاسیون و یکدستسازی فرهنگی، در متون کهن به جستجوی نامهای متروک ایرانی پرداختند تا آنها را به شکلی ساختگی بر روی مصداقهای جدید و جعلی بگذارند؟» (مرادی غیاث آبادی، جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲)
محافل علمی و مراکز دانشگاهی به خاطر «کسب موقعیتها و فرصتهای بیشتر برای منافع افزونتر» در جهت تایید تاریخ سازی های مد نظر سیستم سیاسی_عقیدتی آماده بوده اند. این محققین حتی برای نامهایی که طبق دستورات و بخشنامه های دولتی در چند دهه اخیر تغییر کرده اند ریشه و پیشنه چند هزار ساله ارائه میدهند. تغییر نامهای جغرافیایی «پرشیا» به نام ایران یک مثال عینی در این باره میباشد که در دی ماه 1313 خورشیدی بخشنامه ای از طرف وزارت خارجه به کلیه سفارتخانه های ایران در خارج و سفارتخانه های خارجی در ایران صادر گردید
تغییر غیررسمی تبدیلات اسامی جغرافیایی برعکس تغییرات رسمی و سیستمی، با رویکرد ملیگرایی یا جریان سره نویسی همراهی نداشت. مغرانسان بطور طبیعی در ثبت و بازیابی آسان اسامی بی معنی را دستکاری کرده و شبیه به واژه ای شناخته شده و معنادار برای شخص تبدیل مینماید. این نوع از تبدیلات اسامی به وسیله مأموران اعزامی سازمان ثبت انجام یافت بدین گونه که اسامی جغرافیایی شهرها و روستاها با تلفظهایی محجور به معنای روشنی در زبان معیار تبدیل می شدند. حوزه عملکردی آن در سطح مراکز جمعیتی کوچکتر بود اما تعداد اینگونه تغییرنامها بیشتر و خارج از کنترل یا دستورات حکومتی بود به همین دلیل در تغییرات نام مکانها نیز به ثبت نرسیدند.
« نمونه ای از چنین دستکاری هایی عبارت بود از: تغییر نام روستاهای مشلکو به مشهد الکویه، پرمن به فرمهین ، انگرون به آهنگران ، بیزووی به ابوزیدآباد و سئل آباد به سهل آباد. »( مرادی غیاث آبادی، پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)
یکی از این نوع تغییرنامها، روستاهای متعددی با نام شاهنشین است که در اقصی نقاط ایران پراکنده شده اند. روستایی در استان تهران و دیگری روستايي كوچك در ده كيلومتري جنوب غربي خسروشيرين در کرمانشاه است. دو روستای شاه نشین علیا و سفلی در خراسان رضوی واقع شده اند که شاهنشین(امام قلعه علیا) براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸۴ نفر (۶۵خانوار) بوده است. روستای شاهنشینی در ۲۰ کیلومتری شرق شهرستان هفتکل در استان خوزستان واقع شده به صورت ثابت بیش از 10 خانوار دارد.
روستاهای شاه نشین استانهای کهگیلویه و بویراحمد، یزد و خوزستان (شهرستان لالی ) براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵درمجموع بیش از 63 نفر جمعیت ندارند
پرجمعیت ترین روستاهای شاه نشین در خطه آذربایجان واقع شده اند. که جمعیت هر کدام بیش از هزار نفر میباشد. روستایی با نام شاهنشین استان اردبیل بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۵۶۷ نفر با ۱۱۰ خانوار بودهاست، روستاي دهبهار معروف به شاهنشين در استان زنجان که در سال 1385 به حدود 1000 نفر جمعیت داشته است و روستای اسلام آباد(شاهنشین) بزرگترین روستای بخش کرانی باجمعیتی بالغ برنهصد نفردرفاصله 85کیلومتری شهرستان بیجارکه زادگاه راقم میباشد.
لفظ کهن اسم رمزی برای فرار از تحقیق و بررسی واژگان بی معنی است. ریشه یابی عامیانه واژگان دساتیری(در مفهوم عام کلمه) به یک قاعده عمومی در بین محافل علمی تبدیل شده، محافل دانشگاهی عادت کرده اند که معنی هر آنچه را نمیدانند کهن و باستانی معرفی کرده و مسله فیصله میدهند این شیوه شامل لغات بی معنی در اشعار که شاعران برای تکمیل عروض و قافیه در شعر خود گنجانده اند تا نام آبادیهای بی نهایت کوچک وحتی روستاهای تازه ساز نیز میشود.
معنایابی کلمات بی معنی قدیمی و ریشه بافی برای نامها جدید براساس حدس و گمان و اکثرا ارتباطی با مصداق آنها ندارد درمورد وجه تسمیه وعلت نام گذاری این روستا به شاه نشین حکایات فراوانی برسر زبانهاست عده ای معتقد اند این واژه هیچ ارتباطی جای نشستن شاه ندارد و آن را اصطلاح جغرافیایی برای مکانهای مرتفع میدانند و یا آن را مکانی که از سه طرف کوهها آن را در برگرفته معرفی میکنند.!! که برای لفظ شاهنشین معقول به نظر نمیرسند، حکایات مربوط به مقرواقامتگاه شاهی بودن نیز مرزهای افسانه و توهم را درنوردیده است
انتخاب یک مکان به عنوان مقر حکومتی یا اقامتگاهی یک ارباب کوچک نیز می بایست دارای ویژگیهایی مثل جمعیت متناسب موقعیت دسترسی و راه ارتباطی و ... باشد. حداقل جمعتی قبل از انتخاب دارباشد یا دستکم بعد از وقوع باعث جذب جمعیتی دیگرشود. روستاهای بسته و محدود شاهنشین فاقد این ویژگی هستند حتی روستای پرجمعیت ما به تازگی دارای جمعیت نزدیک به یکهزار نفرشده است .
تمام راه ارتباطی این روستا به یک پل آجری مربوط به دوره پهلوی و راه خاکی که همین چند سال اخیر بهسازی و قسمتهایی از آن آسفالت شده است خلاصه میشود. به همین دلیل افسانه های راههای مواصلاتی زیرزمینی ساخته شده که بی شباهت به داستانهای مادربزرگ ایمان پور درباره نحوه به آتش کشیده شدن تخت جمشید نیست. بجز همین صحنه های شهر فرنگی و نمایش رو حوضی شاه روستای ما هیچ نشانه سند و یا آثاری ندارد.
اساسا وجود مقرحکومتی یا اقامتی با وجود دربار حکومتی همراه است و باعث ایجاد و احداث ابنیه از محل سکونت ارباب و خدم و حشم و غیر نیز میشود. در این روستا آثاری که نشان از اقامتگاه یک ارباب کوچک هم وجود ندارد. میتوان گفت روی مبارک یک خان کوچک را هم به خود ندیده است.بجای قلعه سلطنتی یک قله طبیعی میبینیم که گویا به خاطر آب و هوای مطبوع آن شاه ما اوغات فراغت خود را در این کوه شاهنشین سپری میکرد. شاه خیالی این روستا نه ارگ سلطنتی و قصر یا یک کلبه و طویله و حتی مستراحی برای اجابت مزاج شاه خود ندارد و یا مانند برخی کاخهای پادشاهان باستانی اثری از یک کاخ نیمه تمام با ستونهای با اثر ماشین سنگتراشی و بدون شفته ریزی برای پی درآن نیست.
با انقلاب سال 57 و تغییر رژیم سلطنتی دودمان پهلوی به نظام اسلامی اکثر اسامی جعلی دوره قبل باقی ماند و بیشتر اسامی با پسوند و پیشوند شاه، پهلوی و امثال آن تغییر کرد و این روستای فکستنی نیز از این قاعده مستثنی نماند و از نام پرطمطراق شاهنشینی به اسم مبارک اسلام آباد مزین شد.
جمهوری اسلامی به دورهء گذار و مشوعیت بخشی به جعلیات دوران پهلوی بدل گشت. یعنی با این تعییر نام بعد از انقلاب اسلامی سال پنجاه هفت، تلفظ اصلی و املای تاریخی آن به فراموشی سپرده شد. اثر روانی آن پاک شدن جعلی بودن نام پیشین از خاطرات بود و اینگونه نام جعلی شاهنشین با عنوان نام قدیم روستا در اذهان عمومی ثبت شد.
پژوهشهای سفارشی تاریخ با نتیجهگیریهای از قبل مشخص بر اساس مقاصد سیاسی و ایدلوژیک انجام میشود. ما به انتخاب آزادانه از بین هرکدام از دروغهای دوگانه ملیگرایانه یا مذهبی با بُنمایهء جعلیات تاریخی و دروغهای عقیدتی که برای منطقه اسلامی ما فراهم آورده اند مختار و مخیرهستیم
منبع اصلی:
سلسله کتابهای "تاملی در بنیان تاریخ ایران،" ،ناصر پورپیرار، انتشارات کارنگ، ، 1379 تا 1394
سایر منابع
نگاهی به چند معضل متداول در زمینه نامهای خاص و اسامی جغرافیایی، رضا مرادی غیاث آبادی، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱
تغییر نام های تاریخی و زوال هویت، رضا مرادی غیاث آبادی، روزنامه ی دنیای اقتصاد، شماره ی 2847، تاریخ: 12/11/1392
هویتزدایی از انسانها با تصفیه و تحریف نامهای جغرافیایی در ایران، رضا مرادی غیاث آبادی، جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲
رضا مرادی غیاث آبادی نگاهی به «دستورالعمل زبانی» رضاشاه تغییر نام های تاریخی و زوال هویت پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱، شماره ۲۸۴۷ تاریخ و اقتصاد ۳۱
هویتزدایی از انسانها با تصفیه و تحریف نامهای جغرافیایی در ایران، رضا مرادی غیاث آبادی، جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲
نگاهی به چند معضل متداول در زمینه نامهای خاص و اسامی جغرافیایی، رضا مرادی غیاث آبادی، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱
آیسودا تبریزلی هویت زدایی ترکی در قالب تغییر نامهای جغرافیایی مرکز مطالعاتی تبریز” فوریه 13, 2017
اکبری، محمد علی (.)1384تبار شناسی هویت جدید ایران، عصر قاجار و پهلوی اول. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
تأثیرات باستانگرایی بر معماری دوره پهلوی اول دکتر مصطفی کیانی فصلنامه تاریخ معاصر ایران، پیاپی ۳۲ (زمستان ۱۳۸۳)
تاثیر ملّی گرایی بر معماری بناهای حکومتی دورة پهلوی اوّل علي اصغر شيرازي، ميلاد يونسي مطالعات شهر ايراني اسلامي : تابستان 1390 , دوره 1 , شماره 4 ; از صفحه 59 تا صفحه 69 .
فرهنگستان و تغییر اسامی جغرافیایی در ایران، کاوه بیات، نشر دانش فروردین و اردیبهشت 1370 شماره 63 (13 صفحه - از 12 تا 24)
شهره جلال پور تحلیل تغییر اسامی شهرهای ایران در دورۀ پهلوی اول و نقش فرهنگستان ایران، فصلنامۀگنجینۀ اسناد: سال بيستم و دوم، دفتر چهارم، 1391 زمستان(44-63 ،
اهداف پهلوی اول از تغییر اسامی شهرهای ایران مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی محمد محمودپور و ویکی پدیا