افغان موج   

فاضلی رسانۀ عقل مدرن نوعی رسانۀ ارتباطی مکتوب است. عقل مدرن، عقل خوانا و نویساست؛ ازاین‌رو، خواندن و نوشتن ارزشی بیش از تکنیک و مهارت در فرهنگ مدرن دارد. انسان عاقل در فرهنگ مدرن کسی است که می‌خواند و می‌نویسد؛ ازاین‌رو، خواندن و نوشتن که به آن سواد می‌گویند از مؤلفه‌های ساختاری انسان و جامعۀ مدرن است.

خواندن پدیده‌ای معاصر و مدرن

خواندن یکی از پدیده‌های معاصر و مدرن در جامعۀ انسانی و از جمله جامعۀ ما است، اگرچه تاریخ خواندن به زمانی حتی پیش از اختراع خط می‌رسد و در تمام دورۀ تمدن و تاریخ زندگی اجتماعی انسان همواره متناسب با تحولات اجتماعی و اقتصادی و ظهور شکل‌های تازۀ فناوری شکل گرفته و گسترش یافته است. خواندن را اگر عبارت از تلاش انسان برای رمزگشایی از نظام‌های گوناگون نشانه‌ای بدانیم و آن را بخشی از تلاش انسان برای تفسیر و معنادار کردن زندگی و خود و هستی بپنداریم، در آن صورت خواندن امری زیستی است که هم‌زمان با شکل‌گیری و گسترش جوامع انسانی ظاهر شده است. خواندن به معنای تلاش برای معنادار کردن تجربه‌ها و نشانه‌ها در زندگی انسان و درعین‌حال همچون شکلی از تعامل و ارتباط، یکی از مؤلفه‌های وجودی انسان‌هاست؛ از این دیدگاه خواندن تنها محدود به متون مکتوب نیست، خواندن کنش ارتباطی انسان برای خلق معناست، معناهایی که بتوانند ارتباط میان انسان‌ها را ممکن و تسهیل کنند.

خواندن به‌مثابه تلاش انسان برای رمزگشایی از نوشته‌ها

اما خواندن در بیان عمومی آن معنایی محدودتر از تفسیر کردن یا فهمیدن دارد؛ در این معنای خاص‌تر، خواندن عبارت است از تلاش انسان برای رمزگشایی از نوشته‌ها؛ در این شکل از خواندن ما با خط و الفبا، سواد و مهارت‌های خاصی سروکار داریم؛ در این معنا از خواندن، ما خواندن را تنها محدود به گروه باسوادان می‌کنیم نه همۀ انسان‌ها. خواندن در این معنای خاص یکی از ارزش‌های فرهنگی جامعۀ مدرن یا معاصر بوده است. اگرچه از لحاظ تاریخی همۀ ادیان و تمدن‌ها برای خواندن و نوشتن شکلی از ارزش و تقدس را قائل بوده‌اند، و این واقعیت که خداوند از طریق کتاب با ما ارتباط برقرار کرده است خود گواهی بر قداست خواندن و نوشتن در فرهنگ انسانی است؛ و این واقعیت تاریخی که همۀ تمدن‌ها و جوامع توسعه‌یافته تلاش کرده‌اند تا هویت خود را با سندهای مکتوب و در قالب کتاب‌هایی چون دیوان‌های شعر و کتاب‌های تاریخی و اسناد مکتوب عینیت بخشیده و رؤیت‌پذیر سازند و همچنین بخش مهمی از ساحت زیبایی‌شناختی جوامع و فرهنگ‎ها به‌صورت مکتوب شکل گرفته است، همه بیانگر جایگاه یا حرمت و قداست خواندن و نوشتن در همۀ جوامع و فرهنگ‌ها از جمله فرهنگ ایران است.

وضعیت خواندن در جامعۀ مدرن

اما با وجود این واقعیت‌ها باید گفت که خواندن و نوشتن در گفتمان جامعۀ مدرن یا معاصر معنای تازه‌ای دارد که آن را از معانی پیشامعاصر آن متمایز می‌کند، یکی از این تمایزها عبارت است از تلاش فرهنگ مدرن بر خوانا و نویسا کردن همگان؛ به این معنا که برای فرهنگ مدرن، خواندن و نوشتن باید به‌مثابه الگوی ارتباطی غالب در جامعه درآید. از آرمان‌های عصر روشنگری این بود که عقل راهبر جامعه شود، یعنی ما بتوانیم از طریق نیروی عقل انسانی و تأمل و تفکر، تاریخ، طبیعت و انسان را بشناسیم و بر محدودیت‌های آن چیره شویم و امکان آزادی انسان از انواع محدودیت‌های طبیعی و تاریخی را فراهم آوریم.

رسانۀ عقل مدرن نوعی رسانۀ ارتباطی مکتوب است. عقل مدرن، عقل خوانا و نویساست؛ ازاین‌رو، خواندن و نوشتن ارزشی بیش از تکنیک و مهارت در فرهنگ مدرن دارد. انسان عاقل در فرهنگ مدرن کسی است که می‌خواند و می‌نویسد؛ ازاین‌رو، خواندن و نوشتن (که به آن سواد می‌گویند) از مؤلفه‌های ساختاری انسان و جامعۀ مدرن است. تمایزی که فرهنگ مدرن به معنای خواندن و نوشتن می‌دهد و آن را از معناهای پیشین جدا می‌سازد، تکیه بر خواندن و نوشتن انبوه است؛ اینکه همه باید آمادگی و توانایی خواندن و نوشتن و کاربردهای آن را پیدا کنند. کاربردهای سواد برای جامعۀ مدرن به همان اندازه اهمیت دارد که داشتن سواد مهم است.

ساختارهای سازمان اجتماعی در جامعۀ مدرن به گونه‌ای است که بر سواد استوار شده ‌است. بوروکراسی یا دیوان‌سالاری به‌عنوان شکل غالب سازمان اجتماعی مبتنی بر خواندن و نوشتن است. امروز هر انسانی که بخواهد در جامعۀ شهری‌شده، زندگی متعارفی شکل دهد، لاجرم باید بتواند نوعی ارتباط مکتوب با جامعه برقرار کند. علاوه بر این، خواندن و نوشتن، نه تنها در نظام بوروکراسی و سازمان جامعه تعبیه شده است، بلکه ما برای تربیت و پرورش خود نیازمند خواندن و نوشتن هستیم.

انسان امروز اگر بخواهد نفس و شخصیت خود را متناسب با ارزش‌ها، انتظارات و ضرورت‌های جامعۀ امروزی تعالی بخشد و خویشتن را توانمند سازد، لاجرم باید بتواند متن‌های فلسفی، علمی، هنری و ادبی گوناگون را که در قالب کتاب، مقاله، یا متن‌های بصری تولید می‌شوند و از طریق اشکال گوناگون رسانه اشاعه و انتشار می‌یابند، بخواند یا حتی توانایی تولید این‌گونه متن‌ها را نیز به دست آورد؛ اگر از این دیدگاه به خواندن و نوشتن نگاه کنیم، می‌بینیم که خواندن و نوشتن چیزی شبیه به تکنیک‌های بدن و فناوری‌های نفس هستند، یعنی همان‌طور که لازم است ما شیوۀ معینی از راه رفتن و استفاده از دست‌ها را بدانیم و همان‌طور که لازم است آگاهی‌ها و راهبردهای گوناگونی برای متمدن‌سازی خویشتن و برساختن شخصیت را بدانیم، به همان نسبت، لازمۀ تمام زندگی ما آگاهی و اشراف و تسلط بر خواندن و نوشتن و کاربردها و ارزش‌های گوناگون آن در زندگی است.

سیطرۀ سواد و یا همان خواندن و نوشتن در دنیای مدرن موجب شکل‌گیری مجموعۀ وسیعی از تحولات در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شده است. شکل‌گیری نظام آموزش همگانی و آموزش عالی انبوه، شکل‌گیری صنعت نشر به‌عنوان یکی از صنایع فرهنگی بزرگ، شکل‌گیری و گسترش کتابخانه‌ها، کتاب‌فروشی‌ها، قرائت‌خانه‌ها و ظهور نهادهای اجتماعی جدید مانند اجتماع منتقدان، ظهور و گسترش مطبوعات به‌عنوان رسانۀ مکتوب، مجلات، همگانی شدن ارتباطات مکتوب، گسترش و همگانی شدن نفوذ ارتباطات مکتوب در نظام‌های اداری، نظام‌های شهرسازی، نظام‌های برنامه‌ریزی اداری و ...همگی بیانگر این واقعیت هستند که خواندن و نوشتن در جامعۀ جدید حتی محدود به مطالعه در معنای خاص آن نیست.

اغلب وقتی از مطالعه صحبت می‌کنیم، منظورمان خواندن فراغتی و فارغ‌البال از هدف‌های تجاری یا حرفه‌ای و به منظور لذت یا یادگیری‌های عمومی است، مانند مطالعۀ رمان یا خواندن کتاب‌های لذت‌بخش تاریخی، سیاسی و...اما خواندن را به‌عنوان نوعی مؤلفۀ فرهنگی جامعۀ معاصر باید امری فراتر از مطالعه دانست؛ خواندن برای انسان امروز چیزی شبیه تنفس کردن است، حتی افراد بی‌سواد و کم‌سواد نیز ناگزیر باید بخوانند، آن‌ها لاجرم باید با کمک دیگران هر روز متن‌های گوناگونی را رمزگشایی کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند بدون خواندن، زیستن اجتماعی و یا انسانی خود را تضمین کند. همین ضرورت خواندن در جامعۀ امروزی و معاصر موجب شده است تا راهبردهای فرهنگی گوناگونی برای توسعه و تقویت خواندن شکل گیرد؛ مطالعۀ فراغتی را می‌توان یکی از همین راهبردها دانست.

ما برای اینکه بتوانیم بخوانیم و بنویسیم، یعنی برای اینکه بتوانیم از مجموعۀ متن‌های وسیعی که در زندگی روزمره با آن سروکار داریم رمزگشایی کنیم و از دقت و توجه کافی برای آگاه شدن از این متن‌ها برخوردار شویم، باید اشکال گوناگونی از خواندن را تمرین کنیم؛ مطالعۀ رمان یا مطالعۀ شعر یا دیگر اشکال مطالعۀ فراغتی، نوعی تمرین برای خواندن است. آن‌ها که اهل مطالعه هستند، حوصله و آمادگی لازم برای خواندن نامه‌های اداری، اسناد و اشکال گوناگون متن‌ها را دارند. زندگی روزمرۀ امروزی به همان میزان که با بهداشت و تغذیه سروکار دارد، با خواندن و نوشتن نیز آمیخته شده است. زندگی روزمرۀ ما با زندگی انسان پیشامعاصر حداقل از این نظر کاملاً متفاوت است که ما در زندگی روزمره خوانا و نویسا هستیم؛ مطالعۀ کتاب نوعی آمادگی است برای داشتن زندگی خوانا و نویسای موفق.

برای فهم وضعیت خواندن در جامعۀ امروز ما لازم است قبل از هر چیز معنای خواندن در جامعۀ معاصر را توضیح دهیم. در سال‌های اخیر بحث‌های گسترده‌ای دربارۀ مطالعه و سرانۀ مطالعه و مدیریت نشر، صنعت چاپ و بحث‌های گوناگون در حوزۀ کتاب انجام شده است، اما به یکی از مفاهیم بنیادینی که به این حوزه اختصاص دارد، یعنی خواندن، توجه نمی‌شود. اغلب ما معنا و جایگاه خواندن را بدیهی و مفروض می‌انگاریم، ازاین‌رو، نسبت به خواندن آگاهی اندکی داریم. پرسش‌های بنیادینی دربارۀ این مفهوم وجود دارد که لازم است آن‌ها را وارسی کنیم، برای مثال، خواندن چیست یا میان خواندن و مطالعه چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟ جایگاه خواندن در زندگی فردی و اجتماعی ما کجاست؟ چرا و چگونه ما به خواندن نیازمند شده‌ایم؟ بین خواندن در جامعۀ مدرن و خواندن در جامعۀ پیشامدرن چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟ این پرسش‌هایی است که تاکنون کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. به نظر من برای گسترش مطالعه و رونق دادن به ارتباطات مکتوب و همچنین توجه بیشتر به مسئلۀ کتاب در جامعۀ امروز، باید پرسش‌های مذکور در زمینۀ خواندن را جدی گرفته و دربارۀ آن‌ها نوعی گفت‌وگوی اجتماعی و همگانی را شکل دهیم.

سه معنای متفاوت خواندن در جهان امروز

خواندن در جهان امروز سه معنای متفاوت دارد: ۱- خواندن به‌مثابه سواد یا توانایی و مهارت وجودی و انسانی که آن را برای ایجاد ارتباط استفاده می‌کنیم. ۲- خوانش: خواندن به‌مثابه شکلی از نقد و فهم متن (امروزه در نظریه‌های نقد هنری و ادبی خواندن را در این معنا به کار می‌بریم) ۳- خواندن به معنای مطالعه کردن (ما در مباحث مربوط به سیاست‌گذاری فرهنگی وقتی که از میزان مطالعه یا خواندن صحبت می‌کنیم منظورمان از خواندن، مطالعه کردن است).

چهار وجه مسئله‌مند خواندن همگانی

از میان ۳ مفهوم مذکور، در گفت‌وگوهای اجتماعی که تاکنون داشتیم، عمدتاً دربارۀ خواندن به‌مثابه مطالعه، تأمل و گفت‌وگو کرده‌ایم. در دانشگاه‌ها نیز خواندن را به معنای خوانش بررسی کرده‌اند؛ اما خواندن به معنای عمومی آن با نوعی غفلت همگانی مواجه بوده است. به گمان من هم خوانش و هم مطالعه نیازمند آن است که خواندن در معنای عمومی آن دقیقاً فهمیده شود. تا زمانی که خواندن در معنای عمومی آن به‌درستی در جامعۀ معاصر فهم‌پذیر نشود، ما در زمینۀ خوانش و در حوزۀ مطالعه نمی‌توانیم موفقیتی چشمگیر به دست آوریم؛ ازاین‌رو، در اینجا می‌کوشم تا معنای خواندن به‌مثابه کنش عمومی را مورد توجه قرار دهم. در زمینۀ خواندن به‌مثابه کنش عمومی نیز شاید کلیدی‌ترین بحث، توضیح وجوه مسئله‌مند کنش خواندن یا خواندن همگانی است که در این زمینه باید رابطۀ میان تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعۀ جدید و کنش خواندن را مورد توجه قرار دهیم. من در اینجا تلاش می‌کنم تا نکات چهارگانه‌ای که می‌توانند خواندن همگانی را به‌صورت نوعی مسئله درآورند، توضیح دهم.

۱- در یک قرن گذشته سرمایه‌گذاری بزرگی در زمینۀ خوانا و نویسا کردن مردم و شکل دادن جامعۀ باسواد انجام داده‌ایم، اما علی‌رغم یک قرن سرمایه‌گذاری مادی و انسانی، هم‌اکنون بیش از ۲۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی جمعیت کشورمان کم‌سواد یا بی‌سواد هستند.

۲- مسئلۀ خواندن زمانی آشکارتر می‌شود که بدانیم حتی بخش قابل توجهی از جمعیت باسواد کشور نیز با حداقلی از کاربردهای سواد آشنا هستند و یا از آن‌ها استفاده می‌کنند. آمار مشخصی دربارۀ میزان و نوع کاربردهای سواد در جامعه‌مان وجود ندارد تا به آن‌ها استناد کنیم و وضعیت کاربردهای سواد را در جامعۀ امروز توضیح دهیم. ما حداقل‌های کاربرد سواد را در جامعه داریم و آن هم به این دلیل است که ضرورت‌های زندگی امروزی اجازه نمی‌دهد حداقل‌های کاربرد سواد شکل نگیرد. واقعیت این است که میزان بهره‌وری ما در زمینۀ سواد و سرمایه‌گذاری‌های عظیمی که در آن صورت گرفته بسیار اندک است. در شرایطی که هزاران میلیارد هزینه برای گسترش سواد می‌کنیم و میلیون‌ها نفر درگیر آن هستند، انتظار می‌رود که بتوانیم از سرمایه‌گذاری‌های سواد حداکثر بهره‌وری را به دست آوریم.

۳- مسئلۀ خواندن را نباید تنها در معنای خاص آن یعنی مطالعۀ آثار ادبی، هنری یا حتی سروکار داشتن با کتاب یا مجله فهم کرد. به دلایل گوناگونی معنای خواندن به مطالعه تقلیل یافته است، این موضوع خود می‌تواند پیامدهای مخربی برای جامعه ایجاد کند. اینکه ما گمان می‌کنیم خواندن یعنی سروکار داشتن با متون ادبی و فلسفی، به معنای آن است که یکی از مؤلفه‌های ساختاری جامعۀ معاصر را به کمترین و پایین‌ترین سطح بهره‌وری آن تنزل دهیم. ما اکنون نیازمند آن هستیم که خواندن را در معنای عام فرهنگی آن مجدداً معنا و فهم کنیم. خواندن و نوشتن شکل غالب کاربردهای زبان در جامعۀ مدرن و معاصر است. باید این آگاهی جمعی را در جامعۀ ایران گسترش دهیم که خواندن و نوشتن ضرورت اجتناب‌ناپذیر موفقیت و تعالی فردی و اجتماعی می‌باشند.

۴- شاید یکی از مهم‌ترین واقعیت‌هایی که خواندن و نوشتن را در جامعۀ ما به‌ویژه در سال‌های اخیر مسئله‌مند می‌کند، گسترش رسانه‌های تصویری است. برخی از نظریه‌پردازهای اجتماعی مثل نیل پستمن در کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» توضیح داده‌اند که با ظهور تلویزیون و اینترنت، ما با نوعی بحران در زمینۀ خواندن و نوشتن مواجه می‌شویم. من در کتاب تاریخ فرهنگی ایران مدرن، در فصلی مستقل به موضوع تحول الگوی ارتباطی در ایران معاصر از الگوی مکتوب به الگوی ارتباط بصری و چالش‌هایی که ممکن است با آن مواجه شویم، پرداخته‌ام. بصری شدن فرایند اندیشه و ارتباط در جامعۀ ما می‌تواند کاربردهای سواد از جمله خواندن را تهدید کند.

با توجه به این نکات، به نظر من برای رسیدن به نوعی آگاهی جمعی دقیق، عمیق و اثربخش دربارۀ جایگاه خواندن در جامعۀ جدید باید مطالعات گسترده‌ای دربارۀ تجربه‌های خواندن در جامعۀ معاصر یا تاریخ خواندن در ایران یا جایگاه و نقش خواندن در روابط اجتماعی و صورت‌بندی جامعۀ معاصرمان انجام دهیم. امروزه نظریه‌پردازان اجتماعی از این صحبت می‌کنند که سواد و خواندن و نوشتن نقش کلیدی در نابرابری‌های اجتماعی دارند. خواندن و نوشتن پیوند وثیقی با قدرت در جامعۀ جدید دارد. فرودستان در جامعۀ امروز فقط افراد کم‌درآمد یا فقیر نیستند، کم‌سوادان یا بی‌سوادان بخش مهمی از گروه‌های فرودست جامعه را تشکیل می‌دهند؛ از این دیدگاه، سواد بخش مهمی از فناوری‌های قدرت در جامعۀ جدید است.

مسئلۀ خواندن عمومی و بحران وجودی در جامعه

خواندن، مؤلفۀ وجودی جامعۀ جدید است. حال و روز امروز جامعۀ ما در رابطه با مسئلۀ خواندن مثل آن است که مردم شهری با مشکل تنفس روبه‌رو هستند، ولی مدام راجع به این بحث می‌کنند که فلان ورزش برای آب کردن چربی‌های پهلو مفید است؛ این جامعه مشکل اکسیژن دارد،اما از ورزش صحبت می‌کند. امروزه خواندن با بحران مواجه شده است و ما داریم راجع به مطالعه و خوانش و نقد صحبت می‌کنیم! ما داریم به طرف یک جامعۀ ناخوانا می‌رویم. مسئلۀ خواندن عمومی باید حل شود، چون مطالعه و خوانش وقتی امکان‌پذیر است که خواندن همگانی در بحران نباشد. امروزه نسل جدید ما عکس می‌گیرد ولی نمی‌تواند دو خط دربارۀ این عکس مطلب بنویسد. خواندن نوعی آمادگی عاطفی نیز هست، خواندن حوصله می‌خواهد؛ ما با نسل جوانی مواجه هستیم که حوصلۀ خواندن ندارد؛ اصلاً مسئله این نیست که مطالعه نمی‌کند! به قول دکتر فرهادی، استاد مردم‌شناس دانشگاه علامه، امروزه نسل جوان حوصلۀ خواندن وصیت‌نامۀ پدرش را ندارد که در آن ممکن است اموال زیادی را به آن‌ها بخشیده باشد؛ یا در مکاتبات اداری، اسناد ضروری زندگی را مطالعه نمی‌کند، دقت و تمرکز لازم را ندارد و در نتیجه در زندگی دچار مشکل می‌شود. چنین فردی که آمادگی‌های عاطفی و شناختی و رفتاری لازم برای خواندن عمومی را ندارد، طبیعتاً نمی‌تواند کار خوانش یا مطالعه را انجام دهد. ما برای مسئلۀ مطالعه و همچنین خوانش، لازم است که دقت بیشتری به مسئلۀ خواندن به‌مثابه نوعی کنش فرهنگی داشته باشیم که لازمۀ زندگی جدید است. من نمی‌خواهم تصویری بدبینانه از جامعه به‌عنوان جامعه‌ای ناخوانا ارائه کنم، یا یک قلم به فهرست بحران‌های کشور اضافه کنم، این شیوۀ بحث کمکی به فهم جامعه نمی‌کند، اما می‌خواهم بگویم که اهمیت خواندن به‌مثابه کنش عمومی را فراموش نکنیم، چراکه خواندن به‌مثابه کنش عمومی نوعی زیرساخت و زیربنای فرهنگی برای خوانش و مطالعه است.


فرهنگ امروز/ نعمت‌الله فاضلی:

منبع: آینده نگر