تبر در دست نامردان دنیا
زنند بر قامت و بر ریشه ای ما
ز وحشت هر که می نالد به شهر ام
صدای معصیت بالاست هرجا
ز دست این همه سگهای پنجاب
نمی آید به چشم هیچکس خواب
همه غو غو کنند و پاچه گیر اند
نمایند هر که را غمبار و بیتاب
به خر توهین بُود با نام طالب
که او بر بار سنگین است غالب
ولی طالب جهالت میکشد چون
ز شیطان آورد صد ها مطالب
عجب رسمی به این دنیای ما شد
که خرغوله گل زیبای ما شد
نشد که از رنگ و بویش دل بگیریم
بیابان محفل و ماوای ما شد
نعمت الله ترکانی.