قحط الرجالی
شده عمری که مسجد گشته خالی
موذن هم شده یک لاآبالی
ملائیک پیش الله می نمایند
فغان از دست این قحط الرجالی
آئینه
همه آئینه ها وارونه بین شد
بساط کینه بر روی زمین شد
همه بیزار اند از نام خداوند
چو شیطان ها امیرالمومنین شد
گلم جمع
گلم را جمع کنم هم دستک بام
به دالر سجده آرم هر صبح و شام
نگو که بیسوادی خرچرانی
احمد زایی شده در دست من رام
ماضی و مضارع
من و ماضی و دردی خانمانسوز
مضارع بود هم یک درد جانسوز
به حال خویش یکسر گریه کردم
تمام عمرخود را من شب و روز
نعمت الله تُرکانی