افغان موج   

دین ملامت است یا دین‌دار؟

شمارش دیرینه‌ی دین را نه می‌شود به دیرینه‌‌گی اسلامی پیوند داد که یزدان به بنده‌ی خود محمد (ص) آموختاند تا بنده‌‌گان خدا را در دوران خودش و پسا خودش به خداشناسی و یک‌تا پرستی دعوت کند.

پیشینه‌نگری دین‌باوری به آگاهی قرآن‌ِ‌کریم از آدم تا خاتم، ما را به اندیشه‌ی ژرف‌تری وا‌می‌دارد تا بدانیم خدای عزوجل چه‌‌گونه این همه نظم را در سیر و سلوک اجتماع سرکش انسانی، به پیام‌بران خود ودیعه می‌داد؟ مراد آیه‌ی مبارکه‌ی افلاتدبرون‌القرآن هم همین است تا ما پیرامون هدایات قرآن و احکام گنجانیده‌ شده‌ی پروردگار در آن تدبر و تفکر کنیم. در پی ظهور اسلام یا ادیان ابراهیمی پیشا اسلام، مفسرین علما و دانایان ادیان هم آموزش دیدند و پیام‌‌بران به پیروان شان راه دین‌شناسی را می‌آموختاند تا آن‌جا که مقدور بوده خلایق هم از روشن‌گری دینی به معنای اصلی گفتار آگاه شدند. جمعی هدایت شدند و گروهی هم‌چنان نافرمان بودند تا نابود گردیدند. اقوام نوح و عاد و ثمود یعقوب و موسی و عیسا و… به گونه‌های مختلف پیام‌بران شان را آزردند و ایمان نیاوردند و اگر ایمان هم آوردند دلیلی بود بر اجرای برنامه‌های دشمنانه‌ی شان که قرآن آنان را منافقین می‌خواند. بنده‌های خدا‌خواسته‌یی هم بودند مانند خضر و ذوالقرنین که قرآن آنان را به نکویی در کنار پیام‌بران یاد کرده است. علی‌الرغم نادیده‌‌گیری دعوت پیا‌م‌بران توسط برخی‌ اقوام شان، ادیان آورده‌ شده‌ی آنان گاهی در مقیاس کوچکی هم اثرگذار بود. وجوه مشترک پیش‌‌گفتاری برخی پیام‌بران به اِذن خدا،‌ بشارت‌دادن ظهور پیام‌بر اسلام محمد مصطفٰی (ص) است. قرآن‌کریم که پسا بعثت پیام‌بر از سوی خدا به وی فرستاده و در دو دهه‌‌واندی کامل شد، مزید بر یادکرد پیام‌بران گذشته هم پرداخته و داستان شان را قصص‌الانبیاء و سایر داستان‌ها را قصص‌القرآن می‌نامند. در میان احکام قرآن برای ره‌نمایی بشر، خدا چند باری از راه اندازی گپ و گفت‌های دینی، اجتماعی و نیاز‌های زمان یاد کرده که آیات متبرکه‌ی امرُهُم شورٰی بینهم یا شاورهم فی‌الامر از آن جمله اند. یعنی پروردگار پیام‌‌بر هم به مشورت کردن امر نموده و پیام‌بر هم در مواقع معین شورا را از نظر دور نه داشتند. این شورا های اسلامی و دینی اند که بدیلی در جهان اسلام نه دارند. پیام‌بر هم بیش‌تر پسا فتح مکه نوعی نظام ساختاری اسلامی را اساس گذاردند.

حکومت‌داری و شورا در اسلام:

مشورت در اسلام به ویژه‌ی برای حکومت‌داری اساس قرآنی دارد و غیر از آن هیچ چیز دگری مدار اعتبار نیست.‌ پس از آن که خلافت‌های راستین اسلامی پایان یافتند و از زمان معاویه نوعی حکومت‌داری جانشین خلافت شد، همه امورات بایستی بر اساس یک نظم سیاسی و سلطنتی انتظام می‌یافتند. در این‌جا رنگ و‌ بوی شورا در کاکردهای حکامی که بایستی به اساس احکام شورا کار می‌کردند، از میان رفت. در هیچ گوشه‌یی از احکام اسلامی نه می‌یابید که وقتی از حکومت اسلامی سخن گفته می‌شود، کاری غیر از مراجعه به شورای اسلامی ارجحیت داشته باشد. در دین و پس از آن که مذاهب ایجاد شدند، حکومت‌ها بیش‌تر به دروغ خودشان را اسلامی خواندند تا مدعای شان زیر چتر فریب‌کاری و استفاده‌ی ابزاری از دین برای تحکیم سلطه و قدرت را محقق سازند. البته منظور از شورا همان مشورت است که گاهی می‌تواند با یک نفر هم صورت گیرد، در این حالت مشوره‌کردن گستره‌ی کلانی نه دارد که سرنوشت حکومت‌داری مملکتی یا کشوری در مشوره با یک نفر تعیین گردد. مجتهدین در اسلام اساس شورا را همان شورایی مسما به اهلِ حل و عقد می‌‌دانند و این امر ویژه‌ی اهل سنت ‌و جماعت است، شیعه با آن کاری نه دارد. اصطلاح «اهل حل و عقد» به معنای دور هم آمدن عده‌‌یی از افراد تأثیرگذار و عالمان به شرع سنی است. پاسخ دهنده‌گان به پرسش‌های این‌‌چنینی از نام

فخر رازی ‌ابو حامد غزالی، تعریف‌هایی را می‌نویسند

«اجماع در اصطلاح علما عبارت است از اتفاق اهل‌حل و عقد از امت محمد(ص) بر یک امر، و منظور از اتفاق؛ اشتراک در اعتقاد یا در قول یا در فعل است... و منظورمان از اهل حل و عقد؛ مجتهدان در احکام شرعیه می‌باشد»

ابوحامد غزالی، بحث مفصلی را درباره اجماع و بنیان‌های آن در اصول فقه اهل سنت دارد که در آن‌جا به موضوع اهل حل و عقد اشاره دارد، و می‌گوید: «اجماع دو رکن دارد؛ اول: اجماع کنندگان‌اند، و اجماع کنندگان، همان امت محمداند، ولی واضح است که اجماع همه امت پیامبر را نمی‌توان در موضوعی ثابت کرد، بنابراین، هر مجتهد جامع شرایط فتوایی که اهل حل و عقد است قطعاً شامل اجماع کنندگان باید بشود و اگر اجماعی بخواهد تحقق یافته باشد، باید این افراد حضور داشته باشند

از دید من با آن که قرآن تنها به مشوره امر کرده و از واژه‌‌های اهل حل و عقد نام نه‌برده، این نام در اجتهاد برای اهل سنت کار گرفته شده است. به این گونه می‌یابیم که مسلمانان اهل سنت اگر ادعای حکومت دینی دارند باید به احکام قرآن و حدیث پابند باشند.

طالب دین را هم اوغانی می‌سازد:

بگذریم از این که طالب نه مسلمان است و نه دین‌دار. طالب تنها یک نیروی متحجر قومی اوغانی است که هیچ فرایند و برآیندی از دین نه دارد و یک نفر عالم جید هم از میان اوغان‌های مدعی اسلام و دین نه دیده ایم. اینان هرچه دارند برای تحکیم قدرت شان دارند و دین و‌ اسلام پوشش‌هایی اند به آنان. طالب یا همان اوغان دینی و سیاسی و مذهبی‌نما هرگز به قدرت خود وارد میدان‌های نبرد شده نه توانسته و شده نه می‌تواند. تکنوکرات!؟ مدعیان روشن‌‌فکری!؟ میانه‌روها!؟ همه و‌ همه نام‌هایی که باداران خارجی اوغان‌ها از زمان روسیه‌ی تزاری و انگلیس بالای شان گذاشته و تا کنون مورد حمایت آنان قرار دارند هم نه توانسته اند راه‌ مستقیم و پاک را دریابند. زمزمه‌های دایر کردن لویه‌جرگه‌ی اوغانی در کندهار درست برای کسب مشروعیت کاذب اوغانی است از سوی کد ملا هیبت‌الله. می‌بینید که این‌جا دگر ارزش دینی توسط اوغان زیر پا شده. چون دین برایش ارزشی برابر قدرت نه دارد، ورنه بایستی شورای اهل حل و عقد را برگزار کنند. برای غیر اوغان هیچ کدام این کار ها منفعتی غیر از سرکوب شدن نه دارد. هدف من هم از این نوشته ره‌نمایی طالب اوغانی نیست که کدام راه برود، مراد من این است تا مردم بدانند که اوغان برای قدرت نه دین را می‌شناسد و نه خدا را. دنبال آن هم نیست که از حدیث پیام‌بر پیروی کند. چنانی که امام ابوزکریا یحیی بن شرف نووی در صفحه‌ی ۱۷- رساله‌ی معروف چهل حدیث نووی، حدیث پیام‌بر را از عایشه (رض) نقل می‌کند، هر کسی که در این دین ما نو آوری کند که از آن نیست، مردود است. در مسلم هم همین موضوع روایت شده است. طالبی که خودش را حنفی می‌داند حتا یک کلمه هم از آموزه‌های بلندبالای امام ابوحنیفه‌ نه دارد، شاید به این پندار است که ابوحنیفه یک تاجیک است و چه‌گونه از وی اطاعت کند؟ گرچه اوغان خود را در ظاهر حنفی می‌گوید.

سرانجام سخن این که:

اوغان درانی برای سرکوب رقیب اوغان غل‌زایی حتا دین را هم به استهزا گرفته است. ورنه در دین چیزی به نام لویه‌جرگه‌ی اوغانی وجود نه دارد. بدرود.

 

منابع:

قرآن‌کریم. چاپ: چارگل، چاپ اول ۱۳۹۰

-چهل حدیث نووی، چاپ اول، جوزای ۱۳۷۲

-تذکرة‌الاولیای شیخ عطار، چاپ چهارم سال ۱۳۶۳

-مقالات و مطالعات قبلی نگارنده

 بخش دوازده:

 

 محمدعثمان نجیب

 

Sent from my iPad