مبانی فلسفه عبارت از فعالیت روزانه مردم چون مطالعه و شناسایی حکیم یا فيلسوف سیاسی به هدف محوی استبداد و پدیداری حکومت قانون بسوی توسعه٬که در افغانستان فعال نبودن فرهنگ مطالعه به سبب مسمومیت های فکری چون: فهم نادرست از دین و استبدادهای قومی... فلسفه سیاسی پدیدار نیست.
البته فلسفه سیاسی را٬چون خرد و یا عقلانیت سیاسی نیز گفته اند٬که فرهنگ مطلوب سیاسی ناشی از خرد سیاسی٬جامعه را بسوی حکمرانی خوب همانا حاکمیت قانون سوق داده و قدرت در نهادها در جریان می شود –تا هیچکس بالاتر از قانون نباشد.
حالا چیستی قانون:
قانون قاعده اجتماعی که ریشه در ادوار تاریخی دارد. که یکی از قواعد اجتماعی و خیلی مهم دین است. البته در بسیاری از قوانین مدرنیته٬دین منبع نیست. به مانند حقوق سایبر٬حقوق هوانوردی٬حقوق صحت عامه و منشور WHOو غیره... که قانون در جوامع اسلامی: مصوبه دو مجلس که پسا توشیح فرد اول به تصویب رسد. یعنی مجلس و شورا تحلیل و سنجش می کند که کدام قوانین تا چه حد از منابع دینی ریشه گیرد یا خیر٬که استبداد دینی به هدف منافع فردی و گروهی در تضاد و نقض حقوق بوده٬که در افغانستان در پهلوی استبداد دینی استبدادهای قومی و سمتی نیز مسبب نقض حقوق می باشد. که راه حل تنها در فلسفه سیاسی نهفته است٬تا به حکومت قانون رسید.
محمدآصف فقیری