ببینید، چه کسی به رفاقت متعهد است و چه کسی دوست و چه کسی در چه حالی؟
دوستم هرگز به دکتر خیانت نه کرد و به وطن خیانت نه کرد. اشتباه دوستم و یارانش باور بیش از حد به دگران بود. چه پشتون چه تاجیک.
نقطهی اختلاف من هم با ایشان همین است. همانگونه که دوستم بدون یارانش کاری از پیش برده نه میتوانست، همانگونه قدرت های پشتونی یا تاجیکی هم بدون دوستم و یارانش کاری را از پیشبرده نه میتوانستتد. اگر بخت از دکتر نجیب بر نمیگشت و او از دوستم و یارانش جنبش بزرگ غیر پشتونِ حزب و دولت رو نه میگشتناند ،با هر جنایتی که کرده بود باز هم همه در دفاع از حاکمیتی بودند که او، از رهبر غصب کرده بود. شکی هم نیست که چیزی به نام جهاد هرگز راه پیروزی نه داشت. وقتی قرار بود نجیب دوستان و شرکای قدرت و سیاست خود را دربست و دست بسته به گلبالدین قصاب تسلیم کند. و شکست را ناچار بالای زیردستانش تحمیل کرد، پس گزینهی بهتری از مسعود نه بود که قدرت با او تقسیم شود. مجاهدین هرگز و هیچگاهی ادعای پیروزی نه کنند. سپاسگزاری از خیانت دکتر نجیب کنند. چون تصامیم او سبب شدند قوای مسلح نیرومند آن زمان نه گذارد او کشور را به نابودی سوق دهد.مثلی که غنی و امرالله و عبدالله و بسمالله، وزیر داخله و سراج رییس عمومی امنیت و این لَدَر و آن لَدَر کردند یا گویا رییس ستاد ارتش که بینی خود را پاککرده نه میتوانست. انتقاداتی که من به شخصه بالای برخی ها دارم، به دلایلی اند که از همه امور سقوط دادن نظام به دست دکتر نجیب و همدستانش آگاهی دارم. و من تنها خردرتبهیی بودم که سوگمندانه در تسلیمی قدرت، آن شب به دگران به جبر تاریخ سهیم بودم. تا ساعت ۸ شب هشت ثور ۱۳۷۱ همه ادارات فلج بودند. تنها شادروان استاد عظیمی بودند که در هنگام ثبت برنامه هم با مردم خدا حافظی کردند. پیشا و پسا سقوط اجباری رژیم هیچ کسی برابر من درجامعهی روشنگری و رفاقت، کاری برای مارشال دوستم و تعداد زیادی از نخبهگان متعهد کشور نه کرده است و برای جنبش روشگری همچنان. ولی گله ام این است که چرا دوستم هرگز از خوشباوری بیرون نه میشود. من در دفاع رسانهیی از دوستم، بار ها تا نزدیک محبوسیت هم رفتیم. هم امروز و هم فردا و هم همه عمر ایشان را به حیث یک رفیق خوبم دوست دارم. من درست شبی که دکتر نجیب دوستم را گرفتار میکرد فیلمی را از او به نشر سپردم که سبب برهمزدن توازن برضد دکتر شد. چون دکتر برنامه داشت دوستم را غافلگیر کند. همان رو صبح من و دوستم در دفتر من بودیم. تمام بیست سال اخیر بیشترین مقالات من در دفاع از دوستم بود و است. ولی انتقاد هم متوجه شان است. من برای هریک از جنرالان و بزرگان و منصبدارانی که آماج حملهی دکتر بودند، پوشش بزرگ تبلیغات معنوی را در تنها رادیوتلویزیون ملی افغانستان چنانی مهیا کرده بودم که حتا رییس اداره با همان تیززبانی و نکته سنجی اش به آن ها پی نه میبرد. چون میدانستم که موج بزرگی از خفهسازی های سازماندهی شده در جریان بود. پس حالا از چه کسی بپرسیم که چرا چنین کردند؟
لینک را فشار دهید:
نوشتهی محمدعثمان نجیب