افغان موج   

زلزله ی هرات زخمی ناسور بر پیکر کشوری زیر پاشنه های تروریسم

زلزله ی خونین و وحشتناک هرات بار دیگر مردم افغانستان بویژه هراتیان عزیز را در سوگ خانواده ها و اقارب و دوستان شان بنشاند. این رخداد المناک و غم انگیز در کشوری بوقوع پیوست که سرزمین زخم خورده ای در جنوب آسیا است که از نیم قرن بدین سو در خون و آتش و حالا هم در زیر سیطره و پاشنه های خشن و ضد انسانی گروه های تروریستی زیر چتر طالبان نفس های گلوگیر می کشد.

هزاران دریغ و درد که مردم افغانستان طی سال های گذشته پیش از آنکه اندکی از کوله بار رنج های مردم این کشور کاسته و از غم و اندوه دیرینه ی آنان چیزی کم شود و چراغ امید به زنده گی از سوی حاکمان و زمامداران شان به سوی آنان روشن شود؛ برعکس  هر روز بیشتر از روز دیگر مورد بی مروتی و سرد مهری پیهم زمامداران و سیاستگران خود قرار گرفته اند. هرچند در این مدت گاه و ناگاه حوادث طبیعی هم مشت های آهنین خویش را بر سر و گردن مردم ما فرو برده؛

اما این بار زمین لرزه ی هرات به مثابه ی رخداد دردناک  طبیعی چنان حلقوم خون آشام خویش را به سوی هراتیان عزیز گشود و بیرحمانه همه چیز را در حلقوم خونین خود فرو می برد که حتا اندک ترین مجال و فرصت رهایی از حادثه را از آنان گرفت و تکان های آن هنوز هم ادامه دارد. حوادث طبیعی و ویرانگر در زنده جان هرات چنان باشنده گان این ولسوالی را به خاک و خون کشانده و صدها مادر و پدر و خواهر و برادر را در سوگ عزیزان شان بنشاند و همه هراتیان و بالاخره مردم افغانستان را سوگوار نمود که در تاریخ این کشور بی پیشینه است.

هرچند زمین لرزه ی هرات همزمان با جادثه ی فلسطین بود؛ اما غم هرات و عمق و‌گسترده گی این فاجعه برای مردم افغانستان و بویژه برای هراتیان دردمند بزرگ تر از فلسطین است. این حادثه ی ناگوار طبیعی معنای نمک پاشی بر زخم های ناسور مردمی را دارد که از نیم قرن بدین سو نفس آرام نکشیده اند و امروز هم در زیر سیطره ی قومی و پر از تبعیض طالبان در بد ترین شرایط اقتصادی و محروم از حق کار و همه آزادی های انسانی با انتهای فقر و بیکاری بسر می برند. مردم ما این همه رنج ها را تحت حاکمیتی متحمل می شوند که معیار حکومت اش اندازه گرفتن ریش و پیچ دستار و وضع محدودیت های دست و پا گیر ضد انسانی بر زنان و دختران  افغانستان است.

دردمندانه باید گفت که مردم افغانستان در حالی شاهد زلزلۀ خونین هرات اند که از نیم قرن بدین سو درگیر بدترین و خطرناک ترین فاجعه های تاریخی برخاسته از تجاوز شوروی و حمله ی امریکا به کشور شان  هستند؛ نه تنها تجاوز های پیهم شوروی و بعد آمریکا؛ بلکه سیاست های تجاوز کارانه ی کشور های همسایه بویژه پاکستان و ایران در افغانستان، درد های بی شماری را بر مردم افغانستان تحمیل کرده اند که حوادث اخیر در کشور های پاکستان و ایران مبنی بر اخراج اجباری آواره گان افغانستان، گوشه های اندکی از ماجرا های غم انگیز مردم افغانستان است که از نیم قرن بدین سو بر آنان تحمیل شده است. نقش منفی و جنایتکارانه ی آی اس آی پاکستان و سپاه پاسداران ایران و مداخله های بی شرمانه ی جنرالان و مقام های این دو کشور در افغانستان به همگان آشکار است. آشوب کنونی در افغانستان زیر چتر حاکمیت طالبان در واقع نتیجه ی مداخله ها و تجاوز های نظامی و سیاسی هر دو کشور در افغانستان است. مقام های این دو کشور همزمان با مداخله های بی شرمانه زیر نام حمایت از جهاد افغانستان در برابر شوروی و بعد حمله ی آمریکا، چه جفا ها و جنایت های نبود که در حق آواره گان افغانستان روا داشته اند. در این ستیره جویی آخوند های ایران برگ برنده تر از جنرالان پاکستانی را در دست داشتند و دارند.

با تاسف که حالا مردم افغانستان نه تنها تاوان تجاوز ها، مداخله های مهاجمان خارجی و در ضمن خود خواهی ها و وابستگی ها و عقده گشایی ها و قوم گرایی ها و خیانت های رهبران جهادی را؛ بلکه بیشتر از آن جبران خیانت ها و فساد ها و جنایت های حکومت های کرزی و غنی را نیز می پردازند. این رهبران و زمامداران به مردمی این چنین بیرحمانه ستم روا داشته اند که این پشمینه پوشان پا برهنه از ضرب شمشیر ها و ایثار گری های آنان به مقام و جاه و جلال رسیدند. مردم افغانستان دار و ندار خویش را صادقانه برای تحقق آزادی و عدالت اجتماعی و حکومت قانون و  برابری اقوام به قربانی گذاشتند؛ اما دریغ و درد که رهبران و زمامداران و سیاستگران به آرزو ها و آرمان های مردم مظلوم افغانستان بازی کردند و در حق آنان خیانت و حتا جنایت کردند.
گفته می توان که بخشی از تخریب های خانه ها در اثر زلزله رابطه با فساد های کلان اداری داردبا تاسف که با توجه به افزایش فساد در شهرداری های مرکز و ولایت های افغانستان، ساختمان ها در بسیاری ولایت ها نه تنها غیر پلانی اند و در ضمن از مواد محلی ساخته شده که این درجه ی آسیب پذیری خانه ها را افزایش می دهد. زیرا خانه های پلانی و بویژه ساختمان های تجارتی پلانی کمتر در حالات  زلزله آسیب پذیر اند؛ زیرا که در ساختمان های پلانی ضریب مصؤونیت ساختمان ها در برابر  زمین لرزه ها در نظر گرفته می شود. این ضریب درجه ی تخریب ساختمان ها را در زمان زمین لرزه کاهش می دهد؛ اما موجودیت فساد های کلان مافیایی در شهر داری ها سبب شده تا ساختمان ها درست از لحاظ انجنیری مراقبت نشود و خارج از معیار های انجنیری ساخته شوند
با تاسف که دولت های گذشته از مهار فساد اداری عاجز بودند و بنا بر گزارش ها طالبان هم نتوانسته اند، طور شاید و باید جلو فساد را بگیرند. مقام های طالبان شبکه هایی را برای رشوت گیری های کلان ایجاد کرده اند و رشوت های کلان حتا در بیرون از افغانستان از طریق بانک ها به جیب مقام های طالبان می رود.

رژیم طالبان مکلف است تا در هر حالی جان و اموال مردم مصیبت زده را حفظ کند تا از تاراج دزدان درامان باشد؛ اما مکلفیت طالبان برای حفظ جان و مال مردم در حالات اضطرار مثل وقوع زلزله در هرات آنهم در شرایطی که صدها خانه فروپاشیده، تخریب شده و تمام دار و ندار مردم زیر آوار های خاک باقی مانده است؛ به مراتب بیشتر از هر زمانی مهم و جدی است. رژیم طالبان نه تنها مکلفیت بیرون کردن صدها نفر را از زیر آوار های سنگ و گل دارد؛ بلکه بر ای حفاظت و جلوگیری از تاراج دارایی های مردم بیشتر مکلفیت و مسوولیت دارد. این در حالی است که گزارش هایی به نشر رسیده که شماری ها به بهانه ی نجات مردم از زیر آوار مصروف پیدا کردن زیورات و اجناس قیمتی مصیبت زده گان اند. تا کنون گزارش هایی که به نشر رسیده، طالبان در این حصه جدی عمل نکرده و نه تنها از نجات مردم کوتاه آمده اند؛ بلکه از مال مردم درست حفاظت نکرده اند و مجروحان را درست یاری نکرده و حتا در شماری موارد به جسد های شهدای زلزله توهین صورت گرفته است. گزارش هایی به نشر رسید که تفنگداران طالبان زلزله زده گان را مورد لت و کوب و شکنجه قرار داده اند. 

حوادث اخیر نامدیریتی و ناتوانی حاکمان طالب در آفغانستان و بویژه هرات را به همه گان آفتابی نمود. نظر به گزارش های خبری حکومت طالبان در کل و والی و سایر مقام های هرات بصورت خاص از کم ترین کمک رسانی و نجات مصیبت زده گان موفقانه بیرون بدر نشده اند. نه تنها این اداره کابل و اداره ی هرات طالبان از کمک رسانی و دست گیری مصیبت زده گان فرسنگ ها کوتاه آمده اند؛ بلکه از تنظیم و سازماندهی و انسجام کمک های ملی و بین المللی به زلزله زده گان هرات کوتاه آمده اند و حتا برای نجات زلزله زده گان تدابیر امنیتی هم اتخاذ کرده نتوانسته اند. جالب تر این که وزیر فواید عامه ی طالبان بجای سفر به هرات، برعکس جهت افتتاح یک پروژه به پکتیا سفر می کند. این نشانۀ آشکار بی مهری طالبان نسبت به زلزله زده گان هرات است.

ممکن از نظر طالبان این نه حادثه ی طبیعی بلکه تقدیر الهی بوده که بر سر هراتیان آمده است و شاید هم آن را کفارت گناهان شان تفسیر و توجیه نمایند. در حالیکه زلزله از حوادث طبیعی و از جمله قانون  و سنت های تکوینی است که برای مهار آن از علم باید کمک حست و با اوراد خوانی و دعا خوانی ممکن نیست، خطر آن را دفع کرد؛ بلکه برعکس اوراد خوانی ها در این هنگام نوعی غفلت زایی است که مقام ها و مردم و حتا موسسه های ملی و بین المللی را نیز غافلگیر می سازد. این در حالی است که قرآن انسان را به تفکر روی آفاق و انفس یا کائنات و انسان و جامعه های انسانی واداشته و آموختن آن را فریضه برای هر مسلمان می داند. دلیل بر تاکید این گونه تفکر تمرکز بر تحقیقات روی موضوع ها و رشته های گوناگون علمی از جمله زلزله است تا با استفاده و کاربرد علم ساختمانی و فاکتور های محافظتی و دستاورد های علمی، مقاومت ساختمان ها را بالا برد. دعا خوانی ها نه تنها از قدرت دفاعی انسان در برابر حوادث می کاهد؛ بلکه اخلاق تعاون و همکاری در جامعه را نیز به چالش می کشاند. این گونه توجیه های نادرست نه تنها برای بلند بردن اخلاق افراد جامعه کاری نمی کند؛ بلکه از قدرت پویایی های علمی و تحرک های فکری انسان نیز کم می کند و حتا از فضیلت های انسانی که محور های استوار اخلاقی اند، نیز می کاهد. اخلاق جامعه را باید با ابزار های درست تقویه و توجیه کرد. توجیه زلزله به گناه به مثابه ی نمک پاشی بر زخم های صد ها عزیز هراتی که نزدیکان و وابستگان خود را در این زلزله از دست داده اند، ناشی از نااگاهی و نفهمی ملا های طالبانی است که در طول تاریخ اسلام و مسلمانان را به بیراهه کشانده و از کاروان ترقی و پیشرفت عقب نگهداشته اند. با تاسف که بیشتر ملا ها در طول تاریخ با اینگونه توجیه های غلط استفاده ی ابزاری از دین کرده و دین را خوان پرتنعمی برای چپاول های بیرحمانه خویش نموده اند.

گفتنی است که‌ نظریه‌ی«برهان شرور» پیشینه ی تاریخی دارد و این نظریهٔ چند هزارسال پیش برای نخستین بار بوسیله ی اپیکور در۳۵۰ قبل از میلاد مطرح شد و در قرن هژده میلادی توسط دیوید هیوم بزرگترین فیلسوف تاریخ بریتانیا به صورت منظم تری مطرح گردید. همچنان برتراند راسل متفکر و نظریه پرداز قرن بیستم از منطق برهان شرور درجهت انکار کامل خداوند بهره برد.

این موضوع حتا یک سلسله بحث های کلامی و فلسفی را در میان متکلمان و فیلسوف های مسلمان نیز برانگیخت و شر را با صفات خداوند که نهایت بخشاینده و مهربان است، با این پرسش که چرا خدای قادر مطلق لایزال جهان را با مکانیزمی آفریده است؛ که شرور گزاف حادث می گردد؟ در تعارض خوانده اند. زیرا این موضوع با عدل الهی نیز سازگاری ندارد. چگونه ممکن است تا زنده یافتن یک کودک از زیر آوار ها را اعجاز الهی خواند و نابود شدن صد ها انسان در یک چشم زدن و به خاک و خون غلتیدن ده ها کودک را به اثر زلزله جبران خطا ها پنداشت و با چه منطقی می توان آن را در کارگاه عدل الهی توجیه نمود.
معقول تر این خواهد بود که برای حفظ تعادل از یکطرف بر تعریف ذات و صفات خداوندی تا حدودی از همان کلام و فلسفه‌ی کلاسیک یاری جست و از طرفی از دانش مدرن و دستاوردهای علمی در تبرئه خداوند از شرور گزاف بهره برد.
دانشمندان دینی معاصر کوشیده اند تا با پذیرش تقسیم شرور به «اخلاقی» و« طبیعی» از همه پژوهش های علمی در رابطه به حوادث طبیعی مدد جویند. درست این تلاش ها زمانی به کرسی می نشیند که آنان نگاه ی خویش را در رابطه به تعریف صفات و ذات خداوندی مورد بازنگری قرار بدهند. با تاسف که توصیف کلاسیک ادیان ابراهیمی از صفات، اقتدار، ذات و مسؤلیت خداوندی در امور این جهانی به ویژه جبر گرایی و تقدیر پنداری، به گونه‌ ی قطعی پاسخگوی «برهان شر» نیست.

این گونه توصیف ها راه را برای استفاده جویی های حکومت های ناکارایی مثل امارت طالبان باز می نماید که با توجیه نادرست از حوادث طبیعی مانند زلزله حتا دست امداد گران را از پشت ببندند. از سویی هم بدین وسیله بر روی بی کفایتی ها و ناتوانی های خود در پیوند به کمک و دستگیری زلزله زده گان پرده بکشند و مردم را در سیاه چال های فکری و تاریک اندیشی رها کنند. زیرا طالبان نه توانایی مدیریت حوادث هرات را و نه هم پروا و توان دستگیری مردم و هماهنگی کمک های بشری را دارند. چنانکه طالبان بار بار زلزله زده گان هرات را لت و کوب کرده اند. بنابراین نهاد های ملی و بین المللی کمک کننده در قسمت کمک رسانی شان توجه جدی کنند و کمک ها را تحت نظارت مستقیم خود به مصیبت دیده گان برسانند تا مبادا بدست طالبان برسد. زیرا گذشته ها ثابت کرده که طالبان از این گونه کمک های بشری استفاده ی سو کرده اند و بیشتر آن را به جنگجویان و حامیان خود داده اند. سرد مهری ها و بی تفاوتی های طالبان نسبت به مردم افغانستان برخاسته از نگاه ی برده انگاری و غنیمت جنگی خواندن مردم افغانستان دارد. طالبان بدین باور اند که اکثریت مردم افغانستان مخالف آنان اند و از نظر شریعت طالبانی همه مردم افغانستان غنیمت جنگی و مستوجب مجازات اند و زلزله را هم بخشی از سزای الهی قهر خدا بر مردم افغانستان تلقی می کنند. از این رو خود را مکلف به پشتیبانی و کمک حتا به هراتیان زلزله زده هم نمی دانند. از این رو موسسه های کمک رسان باید مستقلانه و بدور از مدیریت طالبان ابتکار عمل را در دست گیرند. یاهو

 

نویسنده: مهرالدین مشید