افغان موج   

محمد‌عثمان نجیب

گزارش‌نامه‌ی افغانستان منتشر و من نقل کردم.

۱۴۰۰ اسفند ۷, شنبه

روسیه نه تنها هرگز سر آن نداشته است بر نظم نوین جهانی به رهبری امریکا سر فرود آورد، بلکه سودای احیا امپراتوری روسیه تزاری را هم در سر دارد.

 

دخالت در سوریه، الحاق شبه جزیزه کریمه و چچن، دخالت در گرجستان و ادعا در باره مرزهای غربی خود به خصوص اکراین و برخی از جمهوری های استقلال یافته جدید، همه نشان از آن سرکشی و سودا دارد. صاحب نظران و تحلیل گران مدام از خویش می پرسند روسیه با اتکا بر کدام ویژگی و توان خود چنین سوداهایی در سر دارد. 

درست است که این کشور دارای دومین ارتش قدرتمند جهان است، ولی اقتصادی بشدت آسیب پذیر دارد. چیزی که این تحلیل گران به آن توجه نمی کنند برخی دیگر از ابزار قدرت این کشور در برابر امریکا و غرب است. روسیه چندین کارت مهم بازی دارد، نخستین آن تنگناهای سیاسی و کاهش هژمونی جهانی امریکا از نظر اقتصادی و نظامی است. 

روسیه به خوبی می داند که خاورمیانه دیگر اهمیت پیشین خود را برای امریکا از دست داده است؛ این کشور سرآسیمه افغانستان را به طالبان واگذاشت و عراق را هم رها خواهد کرد چون نگرانی بزرگ امریکا چین به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی است. با هر عقب نشینی در خاورمیانه روسیه می کوشد جای آن قدرت را بگیرد. 

روسیه به خوبی به ضعف امریکای امروز پی برده است و می داند او نمی تواند در کشوری جنگی دیگر راه بیندازد یا حتی نیروی نظامی قابل توجه ای برای جنگ داشته باشد. د

ر کنار این ضعف امریکا روسیه دو کارت بازی مهم هم که بسیار به هم وابسته هستند در جیب دارد، صادرات گاز به اروپا و کشور ایران. ایران برای تامین انرژی اروپا از هر نظر بهترین موقعیت را داشت، ولی روسیه با نفوذ و دخالت گسترده و عمیق در ساختارهای تصمصم گیری ایران، برنامه و سیاست هاییی القا می کند تا ایران نتواند به غرب نزدیک شود و این کشور بتواند با خیال راحت تنها تامین کننده انرژی اروپا باشد.

 هر اندازه رابطه ایران با امریکا و غرب پر تنش باشد، دست روسیه در برخورد با غرب و اروپا پرتر است. در کنار افشاگری ظریف در رابطه با کارشکنی و تخریب روسیه در رابطه با به فرجام نرسیدن برجام، در همین هفته های اخیر نیویورک تایمز اسنادی منتشر کرد از ترغیب و تشویق ترامپ توسط پوتین برای خروج از برجام.

 اسناد چنان تکان دهنده بودند که دولت امریکا مانع انتتشار بقیه آن گردید. امروز در مذاکرات احیا برجام در وین باز پوتین می تواند از کارت ایران به خوبی بازی کند تا مانع حمایت غرب از اکراین گردد. چون همه خوب می دانند، نفوذ این کشور در جمهوری اسلامی بسیار زیاد و جدی است و اگر ببیند سنبه غرب برای حمایت از اکراین پر زور است، می تواند دست یابی به تفاهم در احیا برجام را بر هم بزند. 

عامل اعتماد به نفس دیگر پوتین پشت گرمی به بخش قابل توجه ای از جریان فکری چپ در جهان است که برای انان تنها مخالفت و دشمنی با امریکا و غرب مهم است و حتی این دشمنی اگر از سوی ستمگرترین و متجاوزترین کشورها هم باشد برای آنان چندان محل نگرانی نیست بلکه اهمیت بنیادین ایستادن در برابر امریکا و غرب است! این بخش از نیروهای فکر دارای رسانه و نفوذ در محافل روشنفکری و دانشگاهی هستند و می توانند افکار عمومی را به سوی باورهای حود بسیج کنند. برای فهم اهمیت این جریان فکری و سیاسی کافی است نگاهی به مخالفت افکار عمومی جهان با پوتین در حمله به اکراین را با تظاهرات ضد امریکایی در هنگام حمله این کشور به امریکا داشته باشیم و یا حمایت جهانی از جروج فلوید با حمایت از ناوالنی منتقد و مخالف پوتین مقایسه کنیم.

علی شمایلی

6 اسفند ماه 1400، کرانه کویر

#############################

۱۴۰۰ اسفند ۷, شنبه

شمشیر استالین در دست «مرد یخی کرملین»

 

فلسفه سیاه تقسیم جهان

آیا پوتین، مجبور به فتح اکرایین است؟

اکرائین به اشغال روسیه درآمد؛ کشوری که پس از روسیه بزرگ ترین کشور اروپای شرقی است.

 

 

شاید کمتر کسی به یاد آورد که زمانی این کشور پس از استقلال از شوروی سابق سومین قدرت اتمی بزرگ دنیا بود؛ اما حالا روسیه آن را به خود ضمیمه کرد!

امریکا وناتو که رهبران غرب پرست اکرائین را دربام بالا کرده بودند، زینه را از زیرپای شان برداشتند.

زلنسکی گفت: ما را تنها ماندند. یعنی ما را به چنگ دشمن دادند.

البته او نه گفت که امریکا و غرب، این کار را در حق کردستان، افغانستان و رزمنده گان کوبانی در سوریه هم کردند. 

مشکل مقامات لیبرال – فاشیست اکرائین این بود که عاشق یک طرفه غرب وامریکا بودند.

این بزرگ ترین اشتباه قابل جبران نیست.

روزنامه نیویورک تایمز سال ها پیش نوشت: بعد از فروپاشی شوروی، اوکراین 5 هزار کلاهک اتمی داشت و درواقع سومین قدرت اتمی دنیا پس از آمریکا و روسیه بود.

سیلوهای زیرزمینی در پایگاه‌های نظامی این کشور دارای موشک‌های دوربردی بودند که هر کدام به مراتب قوی‌تر از بمبی بود که هیروشیما را با خاک یکسان کرد.

 اکرائینی ها که ظاهراً از قالب شوروی آزاد شده بودند و احساس آزادی می کردند، حاضر شدند در ازای تضمین های امنیتی روسیه، ایالات متحده همه زیرساخت های هسته یی را به روسیه مسترد کنند!

اکنون ساده به تصرف درآمد.

امریکا و غرب برای دفاع از اکرائین توپ های تو خالی را شلیک می کنند. چرا؟

نظام سرمایه داری در جنگی که عایدش کمتر از فایده اش باشد، هیچ گاه شرکت نمی کند.

جمعیت اوکراین در حدود 46 میلی ون نفر است. پایتخت آن كیف نیز ۶/۲ میلیون نفر جمعیت دارد.

روسیه و اکرائین، دو پاره از یک تن واحد اند. نخستین حکومت روسیه ۱۲ قرن پیش در کی‌یف تاسیس شده و در سال ۹۸۸ میلادی یعنی 1040 قبل حاکم آن، مسیحیت ارتدکس را به روسیه معرفی کرد.

 روسیه و اوکراین ( قوم واحد اسلاو) از سال ۱۶۵۴ میلادی (368)  باهم متحد شدند.

اما تاریخ روابط بین کیف و مسکو، پرفراز ونشیب وگاه، آگنده از بی رحمی و قساوت بوده است که امروزه، برسیاست های اکرائین سایه انداخته است. 

 

سرکوب اکرایین توسط استالین در 1932- 33 در ساده ترین تعریفش، نژاد کشی از طریق ایجاد قحطی بود. استالین در سراسر کشور به خصوص در اکرائین، کشاورزان مرفه و کارفرمایان میان پایه را هدف گرفت. 

 

آن را نوبت به نوبت تسلیم خود کرد و سرکش ها همه نابود شدند. بنیاد اجتماعی، فرهنگ و هویت معنوی مردم صدمه دید. 

 

اشتراکی سازی اجباری، جماعت نخبه گان شهری را منحل و آنان را به بدویت کشاند. انبارهای غله را از اکرائین گرفتند و اعلام قحطی کردند. تجارت قطع، فرآورده ها تخلیه و در طول 500 روز میلیون ها نفر کشته شدند.

 

تلفات انسانی در اکرائین، در جنگ دوم جهانی نیز، سنگین بود. در نبرد کیف -1941- پس از حمله بارباروسای هیتلر- ارتش سرخ در بسا محور هانابود شد و به شمار 665 هزار تن از آنان به اسارت ارتش ورماخت درآمدند.

 

 اما هیتلر اول به تسخیر کیف علاقه نداشت. او به این نظریه بود که مارش به سوی کیف، نیروهای زرهی را «به شکل غیرلازمی فدا خواهد کرد.» چون استحکامات شوروی قوی بود. با وجود آن هیتلر به حرکت به سوی مسکو هیجان داشت. اما از رفتن به سوی مسکو پشیمان شد و در طور تغییرات جنگ،  کیف و کرانه های مرتبط با آن عملاً دراشغال اردوی ورماخت هیتلر باقی ماند و تا 1943 درتصرف هیتلر بود. 

----------------------

در اوایل سال ۲۰۱۴ زلزله دیگری درروابط کیف – مسکو پدید آمد. برکناری «ویکتور یانوکوویچ» رئیس جمهور طرفدار مسکو به انگیزش امریکا و غرب و رادیکال های راست، خطی را ترسیم کرد که امروز ما آن را تا رسیدن سربازان پوتین به شهر کیف دیده می توانیم.

«خونتای فاشیست‌ها» میدان را بردند. آن ها مرکب از سیاستمداران نئونازی و ضد یهودی بودند که هدف شان سرکوب و نابود کردن روس زبانان اوکراین بود/ است.

دیگر نقاب درچهره رادیکال ها باقی نماند. پترو پروشنکو رییس جمهور اوکراین به یک نئو نازی اهل بلاروس پاسپورت و تابعیت اوکراین اهداء کرد.

انجمن ناسیونال سوسیالیست روی صحنه آمد که کارش آمادگی برای یک جنگ نژادی بود.

گروه های راست افراطی روسیه نیز به شرق اوکراین آمده و در صفوف شورشیان با نیروهای دولتی وارد جنگ می شدند. گردان آزوف یکی ازین گروه های افراطی بود که رهبری آن در دست گروهی به نام میهن پرستان اوکراینی بود/ است.

این گروه سه نماد مشخص نازی ها را نمایش می دهد: 

نشان موسوم به قلاب گرگ، نشان موسوم به خورشید سیاه و بالاخره نشان اسکلت سیاه که در دوران حکومت آلمان نازی نشان تشکیلات مخوف اس اس 

آرسن آواکف وزیر داخله و آنتون گراشچنکو معاون او، وابسته به گردان آزوف و متعلق به "میهن پرستان اوکراینی" بودند که همه فاشیست اند.

وادیم ترویان، از "میهن پرستان اوکراینی" باری به مقام ریاست اداره پلیس شهر کی یف رسید.

سرگی کوروتکیخ، تبعه بلاروس که گروه های مدافع حقوق بشر او را یک نئونازی می دانند، عضو گردان آزوف است.

درآن زمان همه مستی می کردند. امریکا و اروپا پروژه اتمی سازی اکرائین را لغو کردند که ما از شما در برابر هر تهاجم خارجی دفاع می کنیم. اکنون روسیه پایگاه چرنوبیل را گرفت. کسی نیامد به دفاع نیامد.

وزیر دفاع سابق اوکراین می گوید: ما این قابلیت را بیهوده از دست دادیم. 

سؤال اصلی، اختلافات بر سر تامین گاز میان اوکراین و روسیه  است.

در سال 2008 سازمان ناتو به احتمال عضویت گرجستان و اوکراین به این پیمان امنیتی- نظامی چراغ سبز نشان داد. این به معنای تبدیل شدن اوکراین به بازار اتحادیه اروپا بود. حوزه نفوذ روسیه، خودش را همانند یک کشور مدل غربی درمی آورد. روسیه به قلعه‌ای تحت محاصره غرب ماننده می گشت و بحث دفاع از «تمدن» و هستی روسیه با قوت مطرح شده می رفت. 

درسال 2014، حادثه یی دیگر هم پیش آمد که اوکراین خرید گاز از روسیه را متوقف کرد و به خرید گاز از بازار آزاد اروپا و واردات از طریق مجارستان، لهستان و اسلوونی روی آورد و از تأسیسات ذخیره سازی گاز داخلی خود برای حفظ بازار در طول دوره های پر تقاضا استفاده کرد.

ترانزیت گاز روسیه از سوی اوکراین به اروپا جزء لاینفک امنیت اوکراین است. گاز همچنان از سراسر اوکراین از میادین روسیه به اتحادیه اروپا ترانزیت می شود. این زاویه حساس مساله را رهبران سردرگم اکرائین نه سنجیده بودند. 

فراموش کرده بودند که اوکراین درکرانه مرز غربی روسیه واقع است و از سال ۱۸۱۲یعنی از 210 سال به این طرف برای روسیه  منطقه امنیتی است. محاسبه نکردند که در طول جنگ جهانی دوم سرزمین اوکراین محل تعیین سرنوشت برای مسکو و عاملی در شکست آلمان بود.

در آن زمان، آلمانی ها مجبور بودند بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر را از اوکراین عبور کنند تا به مسکو برسند. اکنون اگر اوکراین در دست ناتو باشد این فاصله به ۴۰۰ کیلومتر کاهش پیدا می‌کند. 

اوکراین بخشی از منطقه ای بود که روسیه را از دست ناپلئون نجات داد.

 

خواسته های روسیه درحال حاضر چی است؟ توقف رزمایش نظامی ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه و همچنین خروج ناتو از اروپای شرقی و کل جمهوری های پیشین شوروی. 

 

پوتین آشکارا می گوید که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن بود که کنترل ۱۴ جمهوری را از دست ما رفت. کشورهای جدا شده دارای میلیون‌ها نفر از مردم روس زبان هستند که در اوکراین، لیتوانی و قزاقستان تحت کنترل دولت های غیر روسی قرار دارند. با هواداری اکرایین از نظام غرب، روسیه احساس کرد که به هویت ملی و تاریخی این کشور خیانت شده است.

این حساسیت مسکو نسبت به سایر همسایگانش نیز وجود دارد و اعلام کرده است در صورتی که سوئد و فنلاند تصمیم به پیوستن به ناتو را داشته باشند به این اقدام آنها پاسخ نظامی خواهد داد. 

رئیس جمهور پوتین خطاب به مردم روسیه گفت:

30 سال است که تلاش داریم با غرب و اروپا بر سر اصول امنیت برابر و غیرقابل تقسیم در اروپا به توافق برسیم. اما ناتو با توسل به فشار وباج گیری، ماشین جنگی درحال حرکت  خود را در اطراف حوزۀ روسیه فعال نگهداشته است. آن ها این کار را با نگرش استکباری انجام می دهند. 

 پوتین می گوید: با فروپاشی شوروی برای مدتی اعتماد به نفس خود را از دست دادیم، دیدیم که توازن قدرت در جهان به هم خورد. هر چیزی که برای آنها سودمند به نظر می رسد به عنوان حقیقت غایی معرفی می شود و مخالفان به زانو در می آیند.

با فروپاشی شوروی و تغییر در روابط بین‌الملل، توازن قوا برهم خورد. نظم جدید باید حرفه ای، روان، صبورانه و با در نظر گرفتن و احترام به منافع همه کشورها و درک مسئولیت ما انجام می شد. اما نه در حالت سرخوشی از برتری مطلق، نوعی شکل مدرن مطلق گرایی، سطح پایین فرهنگ عمومی و غرور .

نشانه اش جنگ علیه بلگراد بود. سپس نوبت به عراق، لیبی، سوریه رسید. (از افغانستان نام نمی گیرد) همه ای این جنگ ها دروغ هایی در بالاترین سطح دولتی بود که موج گسترش تروریزم را به همراه داشت. 

به ما وعده هایی داده شده بود که به موجب آن ناتو را حتی یک وجب به شرق گسترش ندهند.

آنها مار را فریب دادند. سیاست یک تجارت کثیف است. شاید، اما نه به سطحی که غرب در پیش گرفته است.

عدالت و حقیقت کجاست؟ یک "امپراتوری دروغ" واقعی در داخل ایالات متحده ایجاد شده است.

ما به یاد داریم که چه گونه در سال 1940 و اوایل سال 1941 اتحاد جماهیر شوروی به هر طریق ممکن تلاش کرد تا از وقوع جنگ با هیتلر جلوگیری کند یا حداقل آن را به تاخیر بیندازد.

در نهایت به طرز فاجعه باری برشوروی حمله ور شدند.

در نتیجه، کشور آمادگی کامل برای مقابله با تهاجم آلمان نازی را نداشت، که در 22 جون 1941 بدون اعلان جنگ به سرزمین مادری ما حمله کردند. دشمن متوقف و سپس سرکوب شد، اما به قیمت گزاف. ما سرزمین‌های عظیم و مهم استراتژیک و میلیون‌ها نفر را از دست دادیم. بار دوم حق نداریم اجازه چنین اشتباهی را بدهیم.

روسیه مدرن، حتی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از دست دادن بخش قابل توجهی از پتانسیل خود، امروزه یکی از قدرتمندترین قدرت های هسته ای در جهان است. ناتو موضع خود را سخت تر می کنند. ما دیگر نمی توانیم فقط به مشاهده آنچه در حال رخ دادن است ادامه دهیم. 

توسعه نظامی سرزمین های اوکراین غیرقابل قبول است. این موضوع خود سازمان ناتو نیست؛ این فقط ابزار سیاست خارجی ایالات متحده است.

 در سرزمین های تاریخی ما، یک "ضد روسیه" متخاصم با ما ایجاد می شود که تحت کنترل کامل خارجی قرار گرفته است.

سود آشکار ژئوپلیتیک و سیاست مهار روسیه است. موضوع مرگ و زندگی و موضوع آینده تاریخی ما است.

کشورهای بزرگ عضو ناتو، برای دستیابی به اهداف خود، از ناسیونالیست های افراطی و نئونازی ها در اوکراین حمایت می کنند.  باندهای ملی گرایان اوکراینی همدست هیتلر در طول جنگ بزرگ میهنی همانند همین ناسیونالیست های افراطی بودند.

درگیری روسیه با این نیروها اجتناب ناپذیر است.

فاشیست های مسلح اوکراین که گفته می شود شمار آنها به 60 هزار نفر رسیده است.

پوتین با صدراعظم آلمان گفت که فیلم و عکس های نسل کشی شرق اوکراین را برای آگاهی از این که ما جلوی تکرار چه فاجعه ای را گرفتیم می فرستم. تاکنون آنها را منتشر نکرده ایم زیرا بسیار دلخراش است، اما انتشار آن ها در آلمان را به اختیار شما می گذارم.

جهان یک قطبی به رهبری امریکا تمام شده است. اقتصاد پر قدرت چین که دست امریکا و کانادا زیر ساطور آنست، پشت روسیه ایستاده است، همچنان که قدرت نظامی روسیه پشت چین ایستاده. 

اکنون تسخیردو باره اکرائین، یکی از چند شوک قرن جدید است. تحریم ها روسیه را به زمین نخواهد زد. اما روسیه اگر بازهم در سه کنجی گیر بیفتد، به دیگر کشورهای همجوار با همین شدت حمله خواهد کرد. 

این بدین معناست که جهان یک قطبی دیگر ختم شده. باید نظم نوینی دردنیا حاکم شود. 

 

 

Sent from my iPad