از سال های قبل بدین سو است که افغانستان در بحران به سر برده ونا امنی ها روز به روز بیشتر میشود میخواهم با این قلم دلایل عمده ای جنک بحران را مورد ارزیابی قرار داده وراه های رسیدن به صلح را مطرح نمایم.
نا امنی در افغانستان متاسفانه عوامل زیادی دارد که در قدم اول این عوامل را به دو عوامل خارجی وداخلی باید تقسیم کرد.عوامل تاثیر گزار آن میتواند دخالت کشورهای منطقه وجهان، نبود اقتصاد خود کفا ، نبود روحیه وحدت ملی، خصومت های بین المنطقه ای ،ضعف کاری وفساد حاکم در دولت، اجرا نشدن قانون ، بیکاری وبی شغلی مردم نبود اراده سیاسی برای ختم بحران از عوامل عمده ای بحران وجنگ به حساب می آید.
دخالت کشورها در امور افغانستان:
نه تنها کشورهای منطقه بلکه کشورهای فرا منطقه ای در بحران سازی افغانستان نقش داشته وهرکشوری به نحوی بر مبنای تعریف منافع شان دخالت بی شرمانه ای در امور افغانستان وایجاد بحران دارند بعضی کشورها به لباس دوست وبعضی هم بصورت غیر مستقیم تلاش دارند تا طبق استراتیژی خود وضعیت را در افغانستان رقم زنند .
حالا این عوامل واهداف بحران سازی را در کشور مورد ارزیابی قرار داده تا باشد راه برای بیرون رفت از این وضعیت جستجو گردد و رسیدن به صلح پایدار از راه درست آن دنبال گردد . اینک میپردازیم به عوامل خارجی بحران در افغانستان
پاکستان:
پاکستان کشوریست که پس از بدو وجودیش در تلاش است تا از بحران سازی در افغانستان ثبات خود را در یابد مشکلات که بین افغانستان وپاکستان وجود دارد میتواند در قدم اول مسئله دیورند باشد از نظر پاکستان اگر افغانستان قدرت مند وبا اردوئ منظم قوتهای مسلح با تجهیزات وامکانات مدرن باشد آن وقت مسئله دیورند نه درسطح ادعا وسر زبانها بلکه بصورت عملی به یک کش ماکش این دو کشورمی انجامد از این رو پاکستان بر مبنای همین استراتیژی اش نه تنها در مقابل روسها از مجاهدین حمایت کرد وپس از آن گروه طالبان را آموزش وتجهیزنظامی کرد بلکه فعلا هم بصورت مستقیم وغیر مستقیم از گروه داعش حمایت نموده وآنرا با تجهیزات مدرن روانه افغانستان میکنند.
اعلان مرگ ملا عمر وجلا الدین حقانی از رهبران گروه طالبان از طرف پاکستان این پیام را به طالبان میدهد که دیگر گروه طالبان رهبریت نداشته ویک تشکیلات قوی نخواهد بود با دادن چنین پیام راه را برای طالبان هموار میکند تا با گروه داعش که از قبل در ولایت های مختلف جاسازی شده اند بپیوندند .
خلاصه پاکستان چه در گذشته وچه فعلا قصد نداشته است که در افغانستان صلح بیاید ودر آینده نیز مصمم است در قالب گروههای تند رو اسلامی بحران را حمایت نماید.
البته پاکستان خصومت با کشورهای آسیاى میانه ندارد وحمایت از گروههای طالبان وداعش در افغانستان از جانب پاکستان صرف نا امن ساختن افغانستان میباشد تا به هر نحوی افغانستان را چه از نگاه اقتصادی وچه از نگاه سیاسی ونظامی تضعیف نماید.
از طرف دیگر، رقابت پاکستان با هند سبب شده است که از افغانستان به عنوان میدان رقابت استفاده نموده وبا هم زور آزماى نمایند
با توجه به اینکه پاکستان با ایالات متحده آمریکا نیز روابط استراتیژیک داشته وآمریکا هم ترجیح میدهد که پاکستان شریک منطقه ای اش را نسبت به افغانستان ترجیح دهد از این رو نمی تواند فشار بیشتری را روی پاکستان وارد کند تا از تروریستان حمایت نکنند.
حمایت پاکستان از گروه های تروریستی در مرزهای کشورهای آسیای میانه وایران با توجه به رقابت واختلافات که آمریکايها باروسها وایران دارد خیلی نا خوشایند برای آمریکائها نیست از این جهت است که بی سرنشین های آمریکاى علاقه ای به هدف قرار دادن تروریست ها را در شمال ندارند.
ایران :
ایران کشور یست که در تقابل کشور آمریکا قرار دارد وسیاست شان نیز علیه آمریکاست هر پایگاهی را که آمریکايى ها در منطقه ایجاد ویا رهبری نماید مسلم است که حساسیت ایران را با خود دارد از این رو ایران هم سر مایه گذاری میکند تا سیستم دفاعی خود را شکل دهد واین سیستم دفاعی چه از طریق حمایت ازایجاد گروپهای مسلح درداخل افغانستان ویا از طریق بعضا حمایت از گروههای تروریستی موجود در افغانستان باشد به هر حال بدون دخالت نمیتواند در قضایای افغانستان باشد.
مشکل دیگر ایران با افغانستان آبهایست که از افغانستان به آن کشور سرازیر میشود اگر افغانستان به توان برسد که بتواند از آبهایش به صورت درست استفاده نماید آنگاه آبهای افغانستان به صورت مجانی دیگر وارد خاک ایران نخواهد شد از این رو ایران نمیخواهد افغانستان تبدیل به یک کشور گردد که دارای اقتصاد خو دکفا باشد لذا حمایت از بی ثباتی افغانستان به نفع ایران خواهد بود .
عربستان سعودی وکشورهای حاشیه خلیج فارس :
کشورهای عرب تبار بعضا بر مبنای عقیدتی دینی ومذهبی وبعضی هم بر اساس رقابت های منطقوی وسیاسی بحران را در افغانستان حمایت میکنند وآنچه را که آنان با پالیسی های مشخص خود طراحی وحمایت میکنند مشکلات جدی امنیتی را در افغانستان به بار می آورد واین میتواند در قالب حمایت از طالبان با شد ویا فرستادن وحمایت از نیروهای داعش به افغانستان
عربستان سعودی بیشتر حمایت شان از طالبان وداعش در افغانستان بصورت سری واز طریق پاکستان وگهگاهی به صورت مستقیم به علتی میباشد که میخواهد رقیب منطقه ای خود ایران را سری جایش بنشاند ایران در کشورهای خاورمیانه مانند سوریه ،عراق، بحرین، یمن، لبنان نسبت به عربستان دست باز بیشتری پیدا کرده وترس عربستان اینست که ایران در افغانستان نسبت به عربستان پیشی نگیرد از این رو حمایت از گروههای تروریستی در افغانستان بخصوص گروه تند رو داعش تنها گزینه ای برای عربستان خواهد بود که در افغانستان آنان را حمایت مالی وتسلیحاتی نمایند .
عربستان میداند که گروه تند رو داعش که اغلبا علیه شیعه مذهب میباشد گزینه ای خوبی برای حلقه زدن ایران ومحدود کردن سیاست های منطقه ای ایران خواهد بود وبرای آنان باید سنگر ایجادکرد واین سنگر مناسب فقط وفقط میتواند افغانستان باشد که هیچ گونه نه اقتدار سیاسی در این کشور وجود دارد ونه ممانعت کاری .
کشورهای دیگر عربی وشیخ نشین ها علاوه بر پیروی از عربستان برای حمایت از طالبان وداعش در افغانستان وکشورهای سوریه وعراق مسئله دینی وعقیدتی مذهبی را نیز دنبال نموده چنین برداشت دارند که این گروهها گویا حکم شریعت را به کشورهای اسلامی تطبیق میکنند از این ملحوظ است که پولهای زیادی را برای ماشین های جنگی آنان ارسال میکنند.
آمریکا:
مشترکات امریکا با عربستان وکشورهای حاشیه خلیج فارس که شرکای استراتیژیک شان در منطقه به حساب می آید در مورد ایران یکی میباشد همان سیاست را که کشورهای عربی دنبال میکنند آمریکا از آن حمایت میکند واما فراتر از ایران آمریکائها رقابت بزرگتری را با روسها دارد که باید از طریق دروازه ای عبوری افغانستان اهرم فشار را برای روسها ایجاد نماید به همین علت است که بحران شمال افغانستان بی نفع برای آمریکائها نخواهد بود.
روسها وقتکه در مسئله اوکراین با اروپایها وآمریکایها در تقابل میشود آمریکا میداند که تحریم ها علیه روسها تاثیر چندانی نخواهد داشت زیرا روسها هم میتواند اهرم های فشاری را متقابلا برای اروپایها داشته باشد از جمله قطع گاز روسیه به اکراین واروپا ویا تحریم اموال تجارتی اروپا آمریکا به بازارهای روسیه ویا از طریق قطع ترانزیت کالاهای اروپای وآمریکای از طریق در یا ویا خاک روسیه ویا تحریم های بالمثل میتواند فشار های باشد که روسها نیز از آن به کار گیرد از این رو باید گزینه ای برای یک اهرم فشارایجاد شود وآن میتواند استفاده از گزینه ای پخش وتکثیر تروریستها باشد .
انگلستان :
انگلستان کشوریست که پاکستان به عنوان فرزند متولد شده ای آن است وپاکستان را همین انگلیسی ها بود که باگرفتن خاک هند وافغانستان به نام پاکستان به عنوان کشور مستقل طراحی تاسیس واز آن حمایت کرد .
حتی برای بقای پاکستان که از یک حکومت ملی وبا ثبات در افغانستان متضرر میگردید طالبان را طراحی نمود که با پول عربستان به نفع پاکستان بجنگند وحکومت تحت امر پاکستان را در افغانستان ایجاد کند .
هنوز هم شک وجود ندارد که سازمان استخبارات انگلستان با طالبان همکاری داشته ودر سطح رهبری شان نقش دارند.
چین :
کشور چین از تقویه اوغوری های مسلمان وتقویه افکار تندرو اسلامی که باعث مشکلات برای چین خواهد شد در صدد شده است که با لای پاکستان فشار وارد نماید تا مسئله صلح را با حکومت افغانستان روی دست گیرد اما گمان نمی رود این صلح دوامدار باشد زیرا صلح دوامدار در افغانستان نه به منافع آمریکاست ونه به منافع کشورهای عربی ونه هم پاکستان چین در اجلاس شانگهای تلاش کرد تا کشورهای که ذینفع از صلح افغانستان است وادار نماید که این پروسه را حمایت نمایند اما گمان نمیرود صلح را که روسیه چین وکشورهای آسیائ میانه دنبال میکنند به نتیجه ای برسد زیرا این کشورها ممکن ذی نفع از صلح افغانستان باشد اما کشورهای دیگری متضرر از این صلح میشوند.
عوامل داخلی :
نبود اقتصاد خود کفا :
هر پلان استراتیژی چه در بخش زیربنای ،سیاسی ونظامی نیاز به اقتصاد وپول دارد وقتی ماشین جنگ در حرکت میشود باید هزینه ای مصارف آن تامین باشد وقتی زیربنای تاسیس میشود باید پول آن موجود باشد وقتی کارخانه ای ایجاد شود سرمایه نیز وجودداشته باشد والا هر پلان استراتیژی که ساخته شود و پشتوانه ای اقتصادی نداشته باشد پلان پا در هوا واستراتیژی ناکام خواهد بود .
مثلا وقتی که پلان گرفته شود که دشمنان ومخالفین مسلح نا بود شود وپلان وتصمیم دولت همین باشد باید هزینه ای جنگی وسرکوب به جیب دولت موجود باشد والا با پول کشور های کمک دهنده این پلان عملی نخواهد شد زیرا اختیار جنگ به دست کسانی است که هزینه جنگ را میپردازند .
مشکل افغانستان در این زمینه اینست که تمام هزینه ای جنگی معاش سربازان اعاشه واباته ، ادوات جنگی شان را دیگران اکمال میکنند در این صورت میتوانیم بگویم که نیروهای امنیتی که کرایه شده برای جنک میباشند نه اختیار پلان را دارند ونه اختیار جنگ را از طرف دیگر اکثریت سربازان که در قالب نظام وظیفه اجرا میکنند به هدف گرفتن معاش در این چوکات کار میکنند وتعدادی کمی اگر باشد که به معنی واقعی دفاع از کشور خاک وطن وناموس وظیفه اجرا نمایند.
مشکلات دیگر در نظام رقابت های قومی مذهبی سمتی وزبانی اختلاصها از قرار دادیها خوراک وپوشاک سربازان حمایت نشدن آنان در میدان جنگ باعث ضعف بیشتر این نیروها شده است که نه تنها مورال آنان به پاین ترین سطح خود رسانیده بلکه مورال برای جنک ودفاع را از آنان گرفته است .
نبود روحیه وحدت ملی :
وحدت ملی در یک کشور یکی از اصولی ترین پایه های حکومت داری خوب وتداوم آن میباشد با تاسف گفت که در افغانستان به علت که روی این گزینه اصلا کار نشده ودر سطح بالا اختلافات قومی قبیله ای زبانی سمتی مذهبی وجود داشته و روحیه وحدت ملی را به کلی نابود ساخته است .
من باب مثال بحث بالای چگونگی تزکره های الکترونیک که آیا نام اقوام ویا نام افغان زکر شود ونیز اختلافهای که بالای نام جاده ها پوهنتون ها به زبان پشتو ودری در پارلمان بین نماینده گان اختلاف باشد پس این باور به وجود می آید که روحیه وحدت ملی وهم پذیری در این کشور وجود ندارد .
وهمچنین گماشتن وزرا به نمایندگی از اقوام وعزل ونصب ها بر اساس قومیت نشاندهنده اینست که در این کشور همه رفتار ها بر اساس قوم وقبیله پیش میرود نه به اساس شایسته سالاری .
شما من باب نمونه یکی از وزارت های افغانستان را مورد ارزیابی قرار دهید که وزیرش یکی از اقوام افغانستان باشد آن وقت به این نتیجه میرسید که بالای بر 80 فیصد کارمندان مرکزی وولایات هم از همان قوم است .
ضعف کاری ،فساد واجرانشدن قانون :
ضعف کاری وفساد حاکم در ادارات مختلف دولتی باعث شده است که مردم از حکومت دلسرد شوند وبرای تامین عدالت دروازه ای دیگری را بکوبند ویا حد اقل از دولت مایوس شوند .
در ادارات عدلی وقضای پرونده های دعاوی حتی تا پانزده سال به دوران میماند وحل نمیگردد واین دعاوی برای این طولانی میشود که از طرف های دعوا پول ورشوت اخذ نمایند.
حتی موارد را رسانه ها گزارش دادند که در ادارات عدلی وقضای کار بجای رسیده که از زنان برای انجام کارش تقاضای نامشروع وغیر اخلاقی کرده اند.
تطبیق قانون متاسفانه به هیج وجه یکسان تطبیق نمیشود وهرکه پول وواسطه داشته باشد به همان اندازه دوسیه هارا به نفع خود رقم میزنند فقط بعضی موارد که زیر زره بین رسانه ها فعالین مدنی وافکار عامه قرار میگیرند خوبتر رسیدگی میگردد.
درگزینش افراد به پست های دولتی برای کسانی که در آن اداره شناس ویا معرف نداشته باشد حتی فورمه داده نمیشود استخدام ها فقط وفقط بر اساس قومیت زبان حزب دادن رشوه ویا شناس صورت میگیرد .
بعضی ادارات دولتی اجاره شده در قید یک قوم ویا حتی یک خانواده قرار دارد که هیچ بر رسی در این مورد انجام نمیشود اختلاصها به حدی پیشرفته و اسناد سازی شده به پیش میرود که نمیتوان مفتشین حتی از آن خلای را مشاهده نمایند. در بخش نظام نیز بها ندادن به خون سربازان که اجساد شان روزها در دست دشمن قرار داشته به انان توهین وتحقیر میکنند در میدان جنگ پشت جبهه ای نیست که آنان را حمایت کنند از قرار دادی های شان از آب ونان شان توسط بلند رتبه ها دزدیده میشود این ها عوامل اند که ضعف دولت میباشد وسیستم وجود ندارد که جلو فساد را گرفته وفساد گسترده را به حد اقل برسانند .
بی کاری وفقر اقتصادی :
مواردی زیادی وجود دارد که شهروندان افغانستان بخاطر معاش که گروپهای مسلح آنان را میدهند در کنار آنان قرار میگیرند واز این قبیل شهروند کم نیست که عملا به صفوف مخالفین مسلح قرار گرفته اند .
این شهروندان نه بخاطر عقیده نه بخاطر ترجیح گروههای مسلح ونه بخاطر مرام آنان با آنهاست بلکه برای سپری کردن زندگی وتهیه نان وغذای برای فامیل خود این کار را میکنند .
شما فکر کنید وقتی اشتغال نباشد درآمد نباشد در ادارات دولتی هم استخدام ها بر اساس شناسا ئت ورشوه باشد حق دهید که شهروندان به صفوف مخالفین مسلح در آید زیرا نمیتوانند خود وفامیلش گرسنه باشند اگر سرقت وکارهای خلاف را انجام دهند که خطراتش بیشتر از آنست که در صفوف مخالفان بپیوندد.
طبق یکی از گزارشهای کمسیون حقوق بشر افغانستان فیصدی زیادی از شهروندان که به مفسده ای اخلاقی رو آورده اند یکی از عواملش فقر اقتصادی بوده که آنان را مجبور به تن فروشی کرده است
واین موضوع بی کاری نیزیکی از عوامل عمده بحران در کشور بوده ودلایل آن نیز فقر اقتصادی وبیکاری وبی اشتغالی میباشد که شهروندان را به صفوف مخالفان مسلح سوق میدهد.
نبود اراده ای سیاسی: اراده ای سیاسی به دونوع میتوان تعبیر کرد یکی مربوط به خارجی ها ویکی هم داخلی ها داخلی ها ممکن اراده برای آوردن صلح وختم بحران داشته باشند اما این اراده بدون اراده ای خارجی ها امکان ندارد.
اراده داخلی هم مربوط به دولت افغانستان است وهم مربوط به گروههای مسلح طالبان ، حزب اسلامی ودیگر گروههای درگیر جنگ
در بخش گروههای طالبان ، حزب اسلامی وگروپهای غیر قانونی تمام اراده شان به دست کشورهای بیرونی بخصوص پاکستان است.
ودر بخش دولت افغانستان نیز اراده در دست کسانی است که در دوران انتخابات صدها ميلیون دالر را خرچ کمپاین ها ونیز تامین معاشات امکانات وتجهیزات نیروهای امنیتی کرده وفعلا هم ادامه دارد .
اراده خارجی هاهم برمبنای منافعشان که بعضی شان منافع مشترک داشته وبعضی هم در تقابل یکدیگر قراردارند نا هماهنگ میباشد
از این رو میتوان گفت که اولا اراده سیاسی برای حل بحران وجود ندارد واگر هم وجود داشته باشد اراده ها در بین خارجی ها وداخلی ها نا هماهنگ وحتی در تقابل هم قرار دارد.
اراده سیاسی زمانی میتواند کارساز باشد که طبق یک پلان هماهنگ شده با عوامل بیرونی وداخلی در یک مسیر درحرکت باشند.
نتایج : با برسی عوامل تاثیر گزار بحران افغانستان به این نتیجه میرسیم که کار صلح در افغانستان دشواری های زیادی دارد واین پروسه صلح که ایجاد شده هیچ ربطی با عوامل تاثیر گزار ندارد .شوراى عالی صلح افغانستان فقط وفقط از سطح بسیار ابتدائ یعنی گفتگو با گروپهای مسلح وآوردن آنان در کنار دولت گفتگو های رودر رو با شاخه های از طالبان را آغاز کرده که نمیتواند کلید برای تامین امنیت وصلح وثبات افغانستان باشد.
اگر واقعا دولت افغانستان دنبال صلح وامنیت است راه را بپیماید که بحران از آن ریشه گرفته واز آن حمایت میشود والا این کارهای ابتدائ هیچ نتیجه ای برای افغانستان نخواهد داشت به جز فریب خوردن دولت وملت افغانستان که در تجربه های گذشته نیز ثابت شده است .
بحران سازان افغانستان میتوانند بحران را در قالب دیگری حمایت نمایند مثل که فعلا پروژه ای داعش را بعضی از ممالک روی دست گرفته که آنرا در افغانستان نیز جاگزینی برای طالبان کرده اند.
وختم کلام اینکه تا پلان مشخص برای آوردن صلح با هماهنگی تمام عوامل بیرونی وتاثیر گزارروی دست گرفته نشود صلح وجود نخواهد داشت وبحران به هیچ عنوان از کشور ریشه کن نخواهد شد.
نجیب الله انتظام
پژوهشگر آگاه روابط بین الملل