افغان موج   

«... بیست و هفت سال قبل، اساس نهضت اسلامی درکشور ما گذاشته شد. درآن زمان مؤسسین نهضت اسلامی یازده نفر بودند که ازجمله ی آنها ده نفر شهید شدند و به وعده ی که با خدای خویش کرده بودند وفا نمودند وبه لقاء الله پیوستند؛ تنها من زنده مانده ام که تا کنون با این فیض نرسیده ام. در مرحله ی که این نهضت آغاز شد، زمینه ی فعالیت سیاسی برای جنبش های اسلامی بسیار نامساعد بود. سازمانهای غیراسلامی وحتی ضد اسلامی با آزادی تمام فعالیت داشتند... حکومت هم به نحوی وابسته به قدرت های بیرونی بوده و زمینه ی فعالیتاین سازمان هارا بازگذاشته بود.

  کمونیستها درپوهنتون، آیدیالوژی وافکار انحرافی خودرا دربین جوانان ومحصلین پخش میکردند. اما برای نهضت اسلامی برعکس زمینه به هیچ صورت سازگار نبود. ازلحاظ سیاسی ما شدیداً تحت فشار بودیم. مامورین حکومت محصلین مسلمان را تعقیب میکردند وزندانی میساختند. از لحاظ اقتصادی هم هیچگونه امکاناتی نداشتیم. یک جمع محصلینی بودیم که به اسلام ایمان داشتیم. به ارزشها ی اسلامی معتقد بودیم ولی کاملاً فقیر ودچارتنگدستی...»

درتوضیحات فوق الذکرکه گلبدین حکمتیار از نخستین روزهای نهضت اسلامی سخن میزند، مؤسس و وارث اصلی نهضت، خودرا معرفی میدارد. به ادعای حکمتیاروهواداران او یازده نفریکه نهضت اسلامی را تأسیس کردند درنخستین جلسه ی رهبری نهضت دربهار ۱۳۴۸ ( ۱۹۶۵ ) منعقده ی ولسوالی شکردره کابل نام نهضت جوانان مسلمان را به نهضت اسلامی کشور گذاشتند. دراولین جلسه خطوط کلی نهضت در۲۶ ماده تدوین وتصویب شد. واعضای این جلسه ی یازده نفری که از میان آنها تنها حکمتیار زنده مانده است عبارت بودنداز: عبدالرحیم نیازی، انجنیر حبیب الرحمن، سیف الدین نصرتیار، گلبدین حکمتیار، معلم گل محمد، معلم غلام حبیب، عبدالقادرتوانا، سید عبدالرحمن، داکتر محمدعمر، مولوی حبیب الرحمن وخواجه محفوظ.

اما جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان الدین ربانی تاریخ تأسیس نهضت اسلامی را سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷) وانمود میکند که توسط غلام محمد نیازی استاد دانشکده شرعیات دانشگاه کابل تشکیل گردید. رهبر جمیعت اسلامی درنوشته ای با عنوان «پوهاند غلام محمد نیازی، بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان» از خود وتعداد دیگر چون سید محمد موسی توانا، وفی الله سمیعی (آخرین وزیر عدلیه حکومت محمدظاهرشاه) استاد محمد فاضل، عبدالعزیز فروغ، سید احمد ترجمان وهدایت نام میبرد که با نیازی درتأسیس نهضت اسلامی همراه بودند. به عقیده و ادعای جمیعت اسلامی افغانستان، غلام محمد نیازی درسال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) از رهبری نهضت بدلایل امنیتی استعفا داد ودر پشت پرده به حیث رهبر فکری ومعنوی باقی ماند. درهمین سال رهبری نهضت اسلامی به نام جمیعت اسلامی افغانستان بدوش برهان الدین ربانی استاد فاکولته شرعیات دانشگاه کابل گذاشته شد. داکتر سید محمد موسی توانا استا د فاکولته شرعیات درآن سالها از نخستین جلسه ای سخن میگوید که در اوایل سال ۱۳۵۲ به منظورتعین رهبری وتعین برخی مسئولین جمیعت درمنزل استاد ربانی واقع خیرخانه شهر کابل صورت گرفت. نامبرده اسامی اعضای نخستین جلسه را با مسئولیت هایشان معرفی میکند:

« ۱ ـ برهان الدین ربانی به حیث امیر عمومی ورئیس شورای اجرائیه

۲ ـ عبد الرب رسول سیاف معاون امیر

۳ ـ انجنیر حبیب ا لرحمن منشی ومسئول تنظیم افسران اردو

۴ ـ سیف الدین نصرتیار مسئول تنظیم جوانان

۵ ـ مولوی حبیب الرحمن مسئول تنظیم علماء

۶ ـ سید عبدالرحمن مسئول امورمالی

۷ ـ مولوی عبد الباری مسئول تنظیم دهقانان وکارگران

۸ ـ سید محمد موسی توانا مسئول امورفرهنگی

۹ ـ سید نور الله عماد مسئول تنظیم درهرات

۱۰ ـ عبدالقادرتوانا مسئول تنظیم دربلخ

۱۱ ـ استاد غلام محمد نیازی مسئول امورسیاسی ( البته درمجلس دوم)

دراین جلسه استاد عنایت الله شاداب وغلام ربانی عطیش نیز شرکت داشتند. باید گفت حکمتیار وداکتر عمر دراین زمان درحبس به سرمیبردند.»

برخی از نویسندگان دیگر بنیانگذاری نهضت اسلامی را همچون جمعیت اسلامی به غلام محمد نیازی ارتباط میدهند. میرمحمد صدیق فرهنگ مؤلف کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، نهضت اسلامی افغانستان را برخواسته ومتأثرازجنبش اخوان المسلمین مصرمیداند که توسط عده ای ازمحصلین افغانی دانشگاه ازهرقاهره افکار اسلامی هم مانند اخوان المسلمین به دانشگاه کابل انتقال داده شد. فرهنگ، تأسیس حلقه های مشابه اخوان المسلمین مصر را درافغانستان ازسال ۱۹۶۸ میلادی به بعد وانمود میکند. او نام رسمی نهضت اسلامی را به یک روایت ” جمیعت جوانان مسلمان” وبه روایت دیگر” جمیعت اسلامی افغانستان” می خواند که اولین بار دردانشگاه کابل بوجود آمد.

صبا ح الدین کشککی درمورد نهضت اسلامی افغانستان می نویسد:« رهبرمعروف وممتازاین نهضت غلام محمد نیازی بود که ازطرف رژیم محمد داود محبوس وبعداً درحالیکه دوره ی حبس خودرا سپری میکرد ازطرف کمونیستها شهید شد. »

داکترحق شناس درمورد تاریخ نهضت اسلامی میگوید:«...با استفاده از فضای نسبتاً مساعدی پس از سال ۱۳۴۳ ( ۱۹۶۴) عده ای از استادان مسلمان، آگاه وبا ایمان دست به کار شدند ونخستین هسته ی مبارزه ومقاومت را دربرابر کمونیستها ودرمرکز پوهنتون ( دانشگاه) بنام جمعیت اسلامی افغانستان پایه گزاری کردند ویک تعداد از جوانان مسلمان ومبارز را بدورخود جمع نمودند... مرحوم شهید پوهاند غلام محمد نیازی با جمعی ازهمفکران خویش چون استاد ربانی، استاد توانا، استاد سیاف وبعضی ازاستادان محترم دیگر که اسامی شان در اختیار من نیست نهضت را اساس وبنیاد نهاده بودند وآنرا رهبری میکردند... سازمان مذکور از لحاظ تشکیلات سیاسی واداری درردیف پیشرفته ترین سازمانهای سیاسی جهان قرار داشت که شرح جزئیات ونحوه ی کارآن درشرایط کنونی مصلحت نیست...»

اما درهیچ یک ازادعای طرفین حزب اسلامی وجمعیت اسلامی ونویسندگان دیگر درمورد تاریخ کامل وروشن نهضت اسلامی اسناد معتبر ودقیق ارائه نمی شود. نه گلبدین حکمتیار وحزبش از ده تن مؤسسین نهضت اسلامی که با مرگ دسته جمعی خود رهبری را به او ( حکمتیار) گذاشته اند، اسنادی ارائه میکند ونه جمیعت اسلامی ازغلام محمد نیازی به عنوان مؤسس نهضت که درزندان پلچرخی از سوی حکومت تره کی وامین اعدام گردید چیزی برای ثبت در تاریخچه ی نهضت اسلامی وتاریخ سیاسی کشوردارد. واین نشان میدهد که نهضت اسلامی افغانستان دردوران قبل از کودتای محمدداود وحتی قبل ازکودتای حزب دمکراتیک خلق، سازمان متشکل وحزب سیاسی منظم نبوده وتاریخ دقیق ومعتبری ازآغاز وتأسیس نهضت اسلامی وجود ندارد. نهضت اسلامی با این نقص وکمبود درتحولات بعدی نیز بصورت یک حزب سیاسی عرض وجود نکرد. نهضت اسلامی که دردهه ی دمکراسی مانند سایر احزاب سیاسی به ظهور رسید، درآغاز احساسات وعکس ا لعمل طبیعی دانش آموزان، دانش جویان وآموزگازان مسلمان مکاتب ودانشگاه دربرابرافکار، اظهارات وتبلیغات احزاب کمونیستی بود که بصورت نابخردانه وناعاقبت اندیشانه اعتقادات وباورهای اسلامی را به تمسخر واستهزاء میگرفتند. بعداً این احساسات وعکس العمل درمحیط آموزشگاه ها به خصوص دانشگاه کابل با تأثیر پذیری ازافکار وبینش اخوان المسلمین مصر که توسط تحصیل یافتگان دانشگاه ازهرقاهره ( استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل ومدرسه ابوحنیفه درکابل) انتقال یافت به جریان گسترده ومنظم تری تبدیل شد. تقلید از نظریات وشعارهای جنبش اخوان المسلمین مصرکه درسال ۱۹۲۸ توسط حسن البناء بنیانگذاری شد وترجمه ی آثار ونوشته های آنها که بصورت گسترده مورد استفاده ی وابستگان وهواداران نهضت اسلامی قرار گرفت، آنها را در محیط های آموزشی وحتی میان عامه ی مردم به اخوانی ها معرف ساخت. کتاب های که درایران از نویسندگان اعضای اخوان المسلمین مصر به خصوص سید قطب وبرادرش محمد قطب ترجمه وچاپ می شد وبداخل افغانستان انتقال میافت، عمده ترین منبع تغذیه ی فکری اعضاء وهواداران نهضت اسلامی را درمحیط های آموزشی به خصوص دانشگاه کابل تشکیل میداد. نوشته ها وآثار قلمی ابو الاعلی مودودی رهبرجماعت اسلامی پاکستان وآثار نویسندگان مربوط به جریان اسلامی ایران منابع دیگر تغذیه ی فکری اعضای نهضت اسلامی درافغانستان بود.

درحالیکه جریان نهضت اسلامی در دهه ی دمکراسی مانند برخی احزاب سیاسی دیگر، نشریه ی رسمی بیانگراهداف وآرمان خود نداشتند، جریده ” گهیح” یکی ازنشریه های غیردولتی این دوره بود که عمدتاً افکار واندیشه های مربوط به نهضت اسلامی را منتشر میساخت. صاحب امتیاز ومسئول این جریده منهاج الدین گهیح بود که درزمستان ۱۳۵۱( ۱۹۷۲ ) درکابل ترورگردید.

خارج ازحلقه ی استادان دانشکده ی شرعیات ودانشجویان مسلمان دانشگاه کابل که فعالیت هایشان درسالهای اخیرحکومت شاهی بنام نهضت اسلامی تبلیغ ویا شناخته میشود وخود به اخوانی ها شهرت یافتند، افرادوحلقه های دیگری نیزمدعی تأسیس وتشکیل نهضت اسلامی درافغانستان اند. ازحضرت صبغت الله مجددی، مولوی قلعه ی بلند ومولانا عطاءالله فیضانی به عنوان کسانیکه اولین بار نهضت اسلامی را درکشور بنیانگذاری کرده اند، نام برده میشود.

نهضت اسلامی درجامعه تشیع افغانستان سیر وتشکل جداگانه از نهضت اسلامی اکثریت اهل تسنن کشوردارد. نهضت اسلامی درجامعه ی تشیع افغانستان متأثرازایران، رهبران مذهبی وحوزه های علمییه ی آن میباشد. از پیشگامان ومؤسسین این نهضت درمیان تشیع سید محمد اسماعیل بلخی است که در دوران حکومت محمد ظاهر شاه زندانی شد.

نهضت اسلامی افغانستان بعد ازکودتای سردار محمدداود درسرطان ۱۳۵۲ ( ۱۹۷۳ ) تحت فشار قرار گرفت. ده ها نفرازفعالین نهضت درسالهای اول حکومت داودخان دستگیر وزندانی گردیدند. این فشار ودستگیریها عمدتاً توسط شاخه ی پرچم حزب دمکراتیک خلق صورت میگرفت که درحکومت سردار محمدداود مشارکت داشتند. حبیب الرحمن از دانشجویان دانشکده انجنیری دانشگاه کابل نخستین عضو فعال نهضت اسلامی بود که در روزهای شروع سال ۱۳۵۳ دستگیروزندانی گردید وسپس اعدام شد. به تعقیب آن غلام محمد نیازی به زندان کشانیده شد وحملات برای دستگیری افراد سرشناس نهضت اسلامی ازسوی پولیس تشدید یافت. با تشدید دستگیریها، عده ای ازاعضای نهضت نخست دست به اختفاء زدند وسپس به پاکستان پناه بردند که برهان الدین ربانی، احمدشاه مسعود وگلبدین حکمتیار درمیان آنان بود. حکمتیار قبل ازفراربه پاکستان یک ونیم سال را درزندان دهمزنگ کابل به اتهام قتل سیدال سخندان یکی از رهبران شعله “جاوید” بسر برد. اوروزهای قبل ازکودتای داودخان درصدارت موسی شفیق از زندان رها گردید. سیدال سخندان دردرگیریهای دانشگاه کابل میان اعضای شعله جاوید ومحصلین وابسته به نهضت اسلامی یا اخوانیها به قتل رسید. اینگونه درگیریها گاه گاهی در دانشگاه کابل ودرمؤسسات آموزشی برخی ولایات میان اعضای نهضت اسلامی واعضای احزاب چپ کمونیست بوقوع می پیوست.

رهبران فراری نهضت اسلامی در پاکستان مورد پذیرایی جماعت اسلامی آن کشوربرهبری مودودی ودولت پاکستان قرارگرفتند. آنها نیروی خدا دادی برای اسلام آباد محسوب می شدند تا علیه سردار محمد داود مورد استفاده قرار بگیرند. داودخان برسرخط دیورند سیاست شدید وجدی را دربرابر پاکستان درپیش گرفته بود. حکومت پاکستان به صدارت ذوالفقارعلی بوتو درسال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) مهاجرین نهضت اسلامی را مسلح ساخت تا برای براندازی حکومت محمدداود دست به اقدام نظامی بزنند. درحالیکه اقدام نظامی دربرابر حکومت داود خان مورد تائید واتفاق تمام رهبران واعضای مهاجر نهضت اسلامی نبود، گلبدین حکمتیارازطرفداران جدی شورش نظامی محسوب می شد که بیش ازهمه به مؤفقیت اقدام نظامی اطمینان داشت. او مسئولیت تنظیم افسران ارتش را درنهضت اسلامی که قبلاً بدوش انجنیر حبیب الرحمن بود، به عهده داشت. سرانجام اولین شورش مسلحانه نهضت اسلامی درتابستان ۱۳۵۴ که درلغمان وپنجشیربراه افتید به ناکامی انجامید. تعداد زیادی ازشرکت کنندگان شورش پنجشیرکه عمدتاً دانشجویان دانشگاه کابل بودند به قتل رسیدند. هم چنان این شورش نافرجام ده ها نفر اعضای نهضت اسلامی را درمرکزو ولایات به زندانها ی دولت کشاند وموجب تشدید اختلاف رهبران واعضای مهاجرآن درپاکستان گردید. دوحزب جداگانه ی رقیب ومخالف برهبری برهان الدین ربانی وگلبدین حکمتیار شکل گرفت. احمد شاه مسعود که فرماندهی شورش مسلحانه ی سال ۱۳۵۴ نهضت اسلامی را در پنجشیر به عهده داشت با انتقاد شدید ازحکمتیاردرکناربرهان الدین ربانی ودرمخالفت فزاینده با گلبدین حکمتیار قرارگرفت. او بعداً درسالهای حکومت مجاهدین درمورد این مخالفت گفت: «...حکمتیار نسبت به هرتلاشی درراه اندازی انقلاب دید خاص خودرا داشت. وی دست زدن به انفجار ها وتروروامثال آنرا ترجیح میداد ومن مخالف دست زدن به خشونت واقدام تروریستی بودم. چون از نظرمن چنین روشی با مبادی اسلام سازگاری ندارد. اما وی پافشاری میکرد ومیگفت که جهاد همین است. ومن میگفتم که اشتباه میکنی وپاکستان دراین راه تورا استفاده می کند. در آن مدت میان حکمتیار و ذوالفقارعلی بوتو مناسبات محکمی بر پا شد وبدینگونه میان ما اختلاف ظاهر شد وبا مرورزمان بزرگ گردید. خاصتاً پس ازآنکه دست به عملیات نظامی متعددی درنواحی مختلف افغانستان زدیم. درپنجشیر ، کنر ، لغمان وغیره . من مسئول منطقه ی پنجشیر بودم...این عملیات به شکست مواجه شد... حکمتیار خواست طبق استراتیژی خاص خودش عمل گردد ومن شخصاً مخالف آن بودم. ولی چون دستور نظامی بود به اجرای آن اجباراً تن دادم. درنتیجه از جمیعت اسلامی انشعاب کرد وحزب خودرا اساس گذاشت واز آن سال بدین سو اختلاف میان ما باگذشت هرروزفزونی گرفت. »

اما گلبدین حکمتیار منتقدین ومخالفین خودرا درمیان اعضای مهاجر نهضت اسلامی متهم به جبن وبزدلی، داشتن روحیه ی تسلیم طلبی وحتی جاسوسی به حکومت محمدداود میکرد. به ادعای برخی از اعضای جمیعت اسلامی که دراین کشمکش ها درپشاور بسر میبردند، حکمتیاردرصدد دستگیری وقتل مخالفین خود به خصوص درصدد دستگیری وقتل احمدشاه مسعود ازطریق پولیس وسازمان استخبارات نظامی پاکستان( آی اس آی) برآمد. سید بهاء الدین ضیائی عضو شورای اجراییه جمعیت اسلامی در دوران جهاد که آن زمان در پشاوربا اعضای تبعیدی نهضت اسلامی درپاکستان بسر میبرد میگوید :« احمدشاه مسعود بعد ازشکست قیام پنجشیرکه به پشاور برگشت در برابرحکمتیار قرارگرفت. اوبه سایر اعضای نهضت میگفت که قومانده ونقشه ی غلط حکمتیار موجب شکست وتلفات زیاد گردید. مسعود حکمتیار را آدم خودخواه میخواند وعلیه او تبلیغ میکرد. درمقابل حکمتیار مسعودرا متهم می نمود که به حکومت داودخان تسلیم میشود. حکمتیار به آی اس آی ودولت پاکستان اطلاع داد که احمدشاه مسعود به حکومت کابل ارتباط گرفته وبرای دادوخان جاسوسی میکند. حکمتیارمیخواست تا از طریق برخی مامورین پایین رتبه ی پاکستانی در پولیس و آی اس آی مسعود را نخست زندانی وبعداً مانند انجنیر جان محمد یکی ازاعضای سابقه دار نهضت اسلامی نابود کند. او یکبارمؤفق شد تا احمدشاه مسعودرا درتوقیف پولیس پاکستان قراربدهد. اما درهمان لحظات اول به کمک انجنیر محمد ایوب که بعداً بریاست کمیته نظامی جمیعت اسلامی رسید نجات یافت . مسعود بعد ازآن بصورت نیمه مخفی وبا احتیاط زندگی میکرد. »

گلبدین حکمتیارکه روابط نزدیک وتنگاتنگ با دولت پاکستان به خصوص استخبارات نظامی آن برقرار کرده بود عرصه را به منتقدین ومخالفین خود درمیان پناهندگان نهضت اسلامی تنگ کرد. نه تنها احمد شاه مسعود به قول ضیائی بصورت نیمه مخفی وبا احتیاط زندگی میکرد بلکه بسیاری ازمخالفین حکمتیارمجبورشدند پشاورراترک بگویند. برهان الدین ربانی نیزمدتی را درعربستان سعودی بسر برد. احمدشاه مسعود نیز بیشتردرولایات مرزی بسر میبرد. ازسوی دیگرانگیزه ی مبارزه علیه حکومت محمدداود میان آنها بصورت فزاینده رو به ضعف وسردی مینهاد. اما کودتای حزب دمکراتیک خلق درثور ۱۳۵۷ وحاکمیت حزب مذکوراوضاع وشرایط را درداخل وبیرون افغانستان ودرجامعه ی کوچک مهاجران نهضت اسلامی دگرگون ساخت. قیام نظامی ویا جهاد مسلحانه استراتیژی بلا منازعه ی همه اعضای موافق ومخالف حرکت نظامی قرار گرفت ودرپاکستان احزاب وگروه های متعدد اسلامی وجهادی افغانستان بوجود آمد.

 

نویسنده : محمد اکرم اندیشمند