من، در باره لوله های رسانی گاز ترکمنستان به پاکستان هنوز در سال های دهه نود در نوشته یی زیر نام «فتنه طالبان: آتشی که سال های سال افغانستان در آن خواهد سوخت» خاطرنشان ساخته بودم که نباید به پیاده شدن زودرس این گونه پروژه ها امید بست. همین گونه در سال 2004 در سخنرانی یی که در سالون مرکز مطالعات استزاتیژیک و انستیتوت دیپلماسی وزارت خارجه داشتم، در زمینه ابراز تردید نموده
بودم. گزارش این نشست در یکی از شماره های فصلنامه مطالعات استراتیژیک بازتاب یافته است. گذشته از این ها در کنفرانس بین المللی یی که به سال 2011 در دبی برگزار گردید، نیز با دلایل فراوان به عملی شدن این پروژه ابراز تردید کردم و سرانجام به سال 2014 در یک نوشته تحلیلی نزدیک به 50 برگی زیر نام شکست راه ابریشم نو امریکا که در قزاقستان به زبان روسی در یکی از نشریه های معتبر آن چاپ شد، سخن از به بن بست رسیدن این پروژه بر زبان آورده بودم.
دشواری در کجاست؟
1. نخستین مشکل بر سر راه پیاده شدن این پروژه که از مطرح شدن آن یک ربع قرن می گذرد و هنوز هم به روی صفحه کاغذ مانده است، مشکل سیاسی است. به این تفصیل که چند کشور مخالف عملی شدن آن هستند. نخستین کشوری که مخالف است، چین می باشد که خود به شدت به خرید گاز ترکمنستان ذینفع است و قرارداد بزرگی با دولت ترکمنستان بسته است و لوله های رسانی گاز را هم از ترکمنستان به خاک خود کشیده است. چین هزینه های بسیاری را برای خرید گاز ترکمنستان به جان خریده است و مایل است در آینده کماکان گاز ترکمنستان را بخرد.
کشور دیگری که مخالف این پروژه است، قطر می باشد چون خود در حال حاضر انحصار بازار گاز پاکستان و قسما هم هند را در دست دارد.
همین گونه ترکیه هم مخالف تحقق این پروژه می باشد. چون خود مایل است گاز ترکمنستان را از راه بستر کسپین و آذربایجان و گرجستان بخرد. روشن است کشورهای آذربایجان و گرجستان را هم می توان در شمار مخالفان این پروژه شمرد. بی چون و چرا ایران هم با این پروژه دست کم رقابت دارد. گذشته از این ها دولت افغانستان از پیش دست های خود را در پیوند با این پروژه با برانگیختن خشم ایران از بابت ساختن بندهای آب به روی رودخانه های مشترک بسته است. ایران می تواند برای تنبیه کابل از ابزار سنگ اندازی در برابر تطبیق این پروژه کار بگیرد و به ویژه می تواند اقدامات خود را در این راستا با قطر، آذربایجان، ترکیه و چین هماهنگ گرداند.
فراموش نباید کرد که اروپا نیز خود در خرید گاز ترکمنستان ذینفع است و چندان از پروژه حمایت نخواهد کرد. یعنی در سرمایه گذاری در پروژه و فروش فناوری پیشرفته با آن همکاری نخواهد کرد.
2. دومین مشکل بر سر راه این پروژه هزینه آن است که در حدود 10 میلیارد دالر برآورد می شود که روشن نیست کی آن را خواهد پرداخت. هند حاضر نیست ریسکی به این بزرگی را به گردن بگیرد. پاکستان توان آن را ندارد. امریکا سودی از آن نداردو تنها می ماند عربستان سعودی که شاید برای سنگ اندازی بر سر راه پروژه صلح یعنی رسیدن گاز ایران به پاکستان میلیاردها دالر را هزینه کند. اما هیچ تضمینی برای این کار وجود ندارد. زیرا عربستان خود به دلیل جنگ یمن با مشکلات مالی فروان رو به رو است. بانک انکشاف آسیایی هم در حرف از پروژه حمایت می کند. اما در عمل تا کنون کاری نکرده است. چون من خود زمانی از نزدیک شاهد کار این بانک در زمینه بودم، می توانم با قاطعیت بگویم که برخورد آن با مساله سیاسی است. از این رو کمترین اعتمادی نمی شود به وعده های میان تهی این بانک کرد. یک مشکل دیگر این است که کسی حاضر نیست تنها برای رساندن گاز ترکمنستان به پاکستان ده میلیارد دالر را در افغانستان بی سر وپا با خطر رو به رو سازد. پروژه تنها در صورتی می تواند جدی گرفته شود که هند به آن علاقه بگیرد. هند هم بر پاکستان اعتماد ندارد می ترسد مبادا طوری شود که به دام پاکستان بیفتد و به گروگان آن مبدل شود. از این رو ترجیح می دهد بیشتر با ایران در زمینه به تفاهم برسد تا این که خود را در گیر یک ماجرای سر در گم سازد.
.3در عرصه داخلی، بزرگترین مشکل، تامین امنیت پروژه است. چون از منطقه ناامن ولایات فراه و نیمروز می گذرد. بیگمان هزینه های تامین امنیت آن بسیار بالا خواهد بود. گذشته از این ها حتا تامین امنیت آن در استان بلوچستان پاکستان هم خالی از اشکال نیست.
من بر آنم که در حال حاضر می توان در بهترین حالت تنها به عملی شدن پروژه تا شهر هرات سنجید. نه بیشتر از آن.
حتا اگر همین کار هم شود، برای شهر هرات نعمت بزرگی به شمار خواهد رفت.
یک نکته را نباید فراموش کرد. پاکستان برای دریافت دالر از قطر و نیز امتیازگیری از ایران پیوسته با این کارت ماهرانه بازی می کند. برای مثال توانسته است میلیاردها دالر کمک از قطر دریافت کند و نیز بهای گاز ایران را تقریبا به نیم کاهش بدهد. ترکمنستان هم برای دریافت پول بیشتر از چین و نیز تامین امنیت مرزهای خود با افغانستان مانور نمایشی می کند. در این میان افغانستان بیشتر در نقش لوده توی ظاهر می شود. چون سودی جز سر دادن شعارهای میان تهی ندارد. به همه این ها باید یک چیز دیگر را هم افزود. در این اواخر مناسبات امریکا با پاکستان به شدت تیره شده است. حالا این گاز قرار است از ترکمنستان به پاکستان برود. پرسشی که مطرح می گردد، این است که سود امریکا در این میان چیست؟ حال اگر روابط امریکا و پاکستان بیشتر تیره شود، امکان تغییر موقف امریکا در قبال این پروژه می رود.
نوشته : عزیز آرینفر