همان طور که «خون» مهم ترین عنصر حیات انسان است، «اطلاعات» نیز خون جامعه اطلاعاتی محسوب می شود. چون در جهان هستی همه چیز در حال تغییر و تحول است. لذا اطلاعات کهنه نیز باید مرتب نو شوند. شتاب افزایش اطلاعات در جامعه اطلاعاتی، شتابی تندشونده است که توقف و کندی در آن راه ندارد زیرا در غیراینصورت جامعه از حرکت ایستاده و خواهد مرد.
اطلاعات یا دانش بشری با چنان سرعتی افزایش می یابد که به آن «عصر انفجار اطلاعات» می گویند. به عبارت دقیق تر اگر بخواهیم از دستاوردهای فناوری اطلاعات نتیجه گیری فلسفی کنیم، به جرات می توانیم بگوییم که عرصه زندگی، آوردگاه مبارزه نو و کهنه است و سرانجام نو، کهنه را به زباله دان تاریخ خواهد ریخت. تاریخ کامپیوتر را در نظر بگیرید، نسل اول کامپیوتر ها حجمی به اندازه یک اتاق داشتند، اما نسل های بعدی از نظر اندازه کوچک تر، از نظر حافظه بزرگ تر و سرعت پردازش آنها سریع تر بود و براساس منطق علمی، این روند دائمی و وقفه ناپذیر است.
در جامعه اطلاعاتی، سبک زندگی به تدریج دگرگون شده و کار، آموزش، انجام کارهای خانه و تفریح، تغییراتی اساسی می کنند. چون فناوری اطلاعات همه را به هم نزدیک می کند و به عبارتی عصر ارتباطات، دور را به مفهومی قدیمی کلمه به رسمیت نمی شناسد، به انسان امکان می دهد که به صورت آنلاین از محل زندگی، وظایف شغلی خود را انجام دهد، آموزش داده یا ببیند و امور منزل، بانکی و سایر فعالیت های ضروری را انجام دهد.
«بیل گیتس» از پیشگامان فناوری اطلاعات و صاحب شرکت عظیم مایکروسافت و بالاخره ثروتمندترین مرد جهان در کتاب خود با نام «راهی که در پیش است» به صراحت می گوید که جامعه اطلاعاتی، حاوی شاهراه های اطلاعاتی است که انسان این جامعه باید عضو استفاده کننده از این شاهراه ها باشد.
«بیل گیتس» معتقد است که حافظه های کامپیوتر های آینده آنچنان گسترش خواهد یافت که می توان محتوای بزرگ ترین کتابخانه دنیا یعنی کتابخانه کنگره آمریکا را در یکcb به اندازه شست انسان جا داد! جامعه اطلاعاتی از این نقطه حرکت می کند که انسان به کمک اندیشه علمی می تواند جهان را شناخته و دگرگون کند و همان طورکه گفته شد این شناخت و دگرگونی، هر دم وسیع تر وسریع تر می شود.
به طور کلی آنچه نویسندگان علمی تخیلی مانند «ژول ورن» در قرن نوزده و «آلدوس پاکسلی» و سایرین در قرن بیستم پیش بینی کرده اند، نه تنها در جامعه اطلاعاتی به وقوع پیوسته، بلکه بسیار از آن فراتر رفته است; زیرا جامعه اطلاعاتی به شدت نوگرا بوده و تغییر و تحولات انسان این جامعه همان است که مولوی می گوید: «باردیگر از ملک پران شوم/ آنچه در وهم ناید آن شوم»، چون انقلابی صنعتی، فراصنعتی و خصوصا اطلاعاتی منجر به انقلاب های اجتماعی می شود، لذا جامعه اطلاعاتی یا خانواده جهانی عمیقا معتقد است که همپای تحولات علمی و فنی، روابط انسانی نیز باید تغییر کند، وگرنه جامعه دچار نوعی بیماری به نام «درنگ فرهنگی» شود که امروزه دنیا گرفتار آن است.
خانواده جهانی منکر زشتی های روزگار، چون فقر، بیکاری جنگ و بی عدالتی نیست، برخلاف نظر کوتاه اندیشان و کج خیالان، اینکه ۸۵درصد مردم دنیا در فقر و فلاکت زندگی می کنند، ناشی از سو» استفاده از علم است. جامعه اطلاعاتی، جامعه ای بدون مرز است که انسان ها می توانند صرف نظر از نژاد، ملیت، زبان، مذهب و هر اختلاف دیگری با یکدیگر تعامل کنند.
لذا این جامعه فراملیتی و بین المللی است. سازمان هایی مانند سازمان ملل، سازمان حقوق بشر، پزشکان بدون مرز، سازمان حمایت از کودکان و دیگر سازمان های غیردولتی را می توانیم نمونه هایی ابتدایی از جامعه جهانی بدانیم. در خانواده جهانی، اصل برتکامل شخصیت و شکوفایی استعداد های انسان است; به عبارت دقیق تر، «انسان سالاری» محور این جامعه است.
در صورت حذف انسان سالاری از جامعه اطلاعاتی، علی رغم پیشرفت خیره کننده علوم یا انفجار اطلاعات، گرفتار جهانی دردمند و مصیبت بار می شویم که «برتراند راسل» فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی، آن را «جهنم علمی» می نامد.
دانشمندان ارزشمندی مانند «اینشتین»، «اوپنهایم» و «راسل» همیشه علیه سو» استفاده از علم و نابرابری های اجتماعی اعتراض کرده اند. نمونه ای از این نابرابری، نابرابری در تولید و تقسیم اطلاعات یا علم است; چراکه بخش اعظم تولید علم در کشورهای پیشرفته صورت می گیرد. جهانی شدن روند عادی جامعه اطلاعاتی است زیرا جامعه اطلاعاتی، محلی و منطقه ای نبوده بلکه جامعه ای فراگیر و جهانی است که «مک لوپان» جامعه شناس کانادایی، آن را دهکده کوچکی می داند که روزبه روز هم کوچک تر می شود. در حال حاضر انسان با استفاده از ماهواره و اینترنت می تواند در هر لحظه، هر جای دنیا را تماشا کند، گویی در خانه خود از اتاقی به اتاق دیگر می رود.
انسان این جامعه به شدت عدالت خواه، تساوی طلب و مخالفت هر اندیشه ضدانسانی است و اعتقاد دارد که انسانیت مرز نمی شناسد.
اشاره دوم; «گرمایش زمین» و فرزند کمتر، آینده بهتر: آیا بچه دار شدن برای محیطزیست مضر است؟ جمعیت کره زمین با سرعت دو نفر در هر ثانیه در حال افزایش است و پیش بینی می شود که در عرض پنج سال آینده به هفت میلیارد نفر خواهد رسید. جمعیت بیشتر یعنی کاهش منابع روبه اتمام کره زمین و سوزانده شدن سوخت فسیلی بیشتر. در حال حاضر برای مقابله با روند صعودی گرمایش زمین راه حل های بالقوه متعدد پیشنهاد شده است.
از جمله دفن «دی اکسید کربن» در زیر زمین، جمع آوری انرژی خورشیدی در فضا و تابش آن به زمین و هم جوشی هسته ای. اما شاید راه حل خیلی ساده تر جلوگیری از افزایش جمعیت کره زمین باشد. پرفسور «اوبری منینگ»، کارشناس تاریخ طبیعی، معتقد است که این بهترین راه است: «ما چهل سال پیش یک شعاری داشتیم که می گفت هر آرمانی را دنبال کنی بی فایده است مگر اینکه اول جمعیت را کنترل کنی. خیلی واضح است که اگر شمار افراد کره زمین به همین شکل بالا برود میزان دی اکسید کربن و گاز متان افزایش خواهد یافت.
ظرفیت کره زمین برای تامین زندگی سالم برای انسان ها نیز محدود است و به نظر من ما از این مرز مدتی است که گذشته ایم.» گزارش برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد با گفته بالا مغایرتی ندارد و در آن آمده است که نوع بشر برای ادامه بقا» در شرایط مطلوب به حدود ۲۲هکتار ظرفیت بیولوژیکی زمین برای هر نفر نیاز دارد در حالیکه در حال حاضر این ظرفیت کمتر از ۱۶هکتار است. «نیک ناتال» می گوید: «به کشور چین نگاه کنید. ما الان نمی توانیم بگوییم که این کشور با دنبال کردن سیاست تک فرزندی توانسته میزان تولید گازهای گلخانه ای خود را کنترل کند.
یقینا رشد اقتصادی چین، به رغم سیاست تک فرزندی، موجب کاهش منابع متعددی در محیط زیست این کشور شده است. پس کنترل جمعیت شاید راه حل جالبی به نظر برسد اما اصلا عملی نیست.» البته به گفته «نیک ناتال»، سخنگوی برنامه محیط زیست سازمان ملل، این طرز فکر برخلاف ظاهر جذابش، راه چندان عملی نیست: «به باور ما میزان اتلاف منابع، ابعاد بسیار بزرگی دارد که اگر به طور بهینه بهره برداری و با فکر و تدبیر استفاده شود، نه تنها برای کل جمعیت کره زمین بلکه برای جمعیتی بسیار بزرگ تر نیز کافی است.» مقامات کشورها اجازه دارند در ارتباط با نحوه استفاده از منابع کره زمین مقررات و قواعدی را تعیین و به اجرا گذارند اما به گفته «نیک ناتال» نباید در میزان زاد و ولد مردم دخالت کنند: «اگر زوجی می خواهد فرزندان کمتری داشته باشد، تصمیمی منطقی است. مراقبت های بهداشتی و پیشگیری از بارداری باید برای همه این افراد فراهم باشد.
اما سیاست مبارزه مجدانه با داشتن فرزندان بیشتر، خلاف اساسی ترین حقوق بشر است. روشن است که ما پیش از عنوان کردن مشکل جمعیت باید اول با اتلاف منابع مبارزه کنیم.» چین تنها کشوری نیست که در سال های اخیر سیاست فرزند کمتر را دنبال کرده است. ایران در دهه هشتاد میلادی میانگین خانوار ایرانی شش فرزند داشت.
دولت این کشور وارد عمل شد تا با آنچه «انفجار جمعیت» نمایان می سشد، مبارزه کند. به گفته یک کارشناس برنامه باروری ایران، این تصمیم ایران هم نتیجه داد: «تاثیر این سیاست عالی بود. همه از موفقیتش متعجب شده بودند. چون کسی باور نمی کرد که طی یکی دهه نرخ باروری با چنین سرعتی کاهش یابد.» با اعلام این سیاست، خانواده های ایرانی می توانستند تا سه فرزند از دولت درخواست کمک مالی کنند.
بعد از آن هم آموزش خانواده ها در این زمینه به میزان زیادی افزایش یافت و برنامه های تنظیم خانواده به طور مجانی در اختیار همه قرار گرفت. جمعیت روستاهای ایران از سیاست جدید این کشور بیشترین بهره را بردند. در ۱۹۷۶ کمتر از بیست درصد از جمعیت روستاهای ایران از این دست خدمات استفاده می کردند اما این آمار در سال ۲۰۰۰ به هفتاد درصد رسید. الگوی ایران برای همه کشورها کارساز نیست. اما چرا کنترل جمعیت تا این حد برای اغلب دولت ها سوژه ای تابو قلمداد می شود؟
منبع: آینده نگر