در سال های نود ميلادی مردم افغانستان یک خشکسالی را گذشتاند و در قریه ای که ما زندگی ميکردیم کهنه ایبک نام دارد و در مرکز شهر ایبک ولایت سمنگان است ،در یک هفته دو تن از همسایگان ما که هر دو انها عبدالرحمن نام داشتندومریض شدند و بخاطر نداشتن ده دالر که ارزش دو خریطه سیروم بود و فات کردند.
میگفتند یک یکنوع مرض "ابوبه"آمده که در افغانستان آن را دامنه میگویند، مریض دهن و دامن میشود و آب بدنش خشک میگردد. اگر به موقع سیروم تطبیق گردد مریض صحت خود را باز می يابد و در غیر آن "ابوبه" جان انسان را میگیرد.
در همان سال از آن قریه چند نفر به خاطر ادای حج با مصرف 3000 دالر به سعودی رفتند. در رابطه ملا های مسجد وبزرگان قریه تبلیغ اجرای حج را به همه می نمودند و طرق ادای حج را می آموزاندند و رفتن به حج را گشودن دروازه جنت بر روی حاجی وانمود میکردند.
گذشت آن سال نکبت بار داستانهای غم انگیر بجا گذاشت.
در زمان حاکمیت نکبتبار و بی خاصیت طالبان نیز خشکسالی بالای سر مردم بار دیگر سلطه پیدا کرد و به حیات مردم فقیر و نادار ما رنج و عذاب زندگی برانداز آفرید.
باشندگان محل ما خاطرات این روز های سخت و رنج آور را فراموش نمیکنند و ما که در آن محل نبودیم حین بازدید، رنج و عذابی را که مردم دیده بودند ، به ما حکایت کردند که موی را از شنیدن آن در بدن راست میکرد.
یک باشندۀ قریه ما حکایه میکند: " از قدیم الایام مالداری و رمه گوسفند در کوه داشتیم. خشکسالی آمد، هیچ باران نشد، از زمین و آسمان خاک می بارید. چوپان های ما از نابود شدن پی هم گوسفندان خبر دادند. من رفتم به کوهی که کوسفندان ما درآن جا می چریدند. در حدود 2000رأس گوسفند داشتیم که بیشتر آنها تا رسیدن من هلاک شده بودند . من صحنه مردن گوسفند ها را میدیدم که توان بغ زدن نداشتند.
مردم محل خود از داشتن خوردنی برای خودعاجز بودند. گوسفندان که از فرط گرسنگی می مُردند به جز از پوست و استخوان چیزی نداشتند. تعدادی از گوسفندان را به دو تیلر تراکتور بار کرده به نزدیک شهر ایبک آوردم وتا آمدن به شهر از نصف بیشتر آنها نیز نابود شدند. در شهر کسی به آنها خریدار نشد از دلسوزی تعداد آن را به یک مسجد بردم تا رایگان به یگان کس بدهم. همان روز جمعه بود قبل از اینکه من ابلاغ کنم که مسلمانان هرکس که ضرورت دارد و توان نگاهداری همین گوسفندان را دارند رایگان بگیرند؛ ملای مسجد اعلان کرد که پدری سه کودک گرسنه خود را که توان نگاه کردن را ندارد آورده است، اگر کسی ثوابی با خود میبرد، ببرد. بعد از گفت و گو ها اشخاصی پیدا شدند که آنها را با خود ببرند.
من هم گوسفندان خود را که همچو فرزندان دوست داشتم به آنها می گریستم . جانوران تا لحظۀ جاندادن به طرف من با چشم امید مینگرستند و از چشمهای من هم اشک جاری میشد. ملای مسجد اعلان دیگری کرد ، دو نفر نیت رفتن حج عمره به خانۀ خدا را نموده اند برایشان دعا کنید. بعضی ها یگان پوش قرآن و نذر که قبلآ در نظر داشتند به دو حاجی صاحبان دادند تا به خانه کعبه برسانند. ملای مسجد سفر بخیر و عافیت را به آنها طلبید."
من در کانادا زندگی دارم و خبرنویس استم چندین نامه برایم رسید که نوشته بودند:« مسجد را جای بزنس ساختند که مغایر هدایت دین و فرمایش الهی است». به ادرس داده شده رفتم بعد از ادای نماز جمعه دیدم یکتعداد جوانان هم از پسر و دختر آمده بودند تا نکاح اسلامی و شرعی را عقد نمایند که به نوبت داخل محل نکاح نزد ملای مسجد میشدند و بعد از عقد نکاح با شادی و خوشی از دروازه مسجد میبرآمدند. من گفتم کار خوب است موافق هدایت دین اسلام این عقد صورت میگرفت و خاونواده های انسانی تشکیل میگردید و توافق ميان پسر و دختر در اسلام رکن اساسی ازدواج است و ایجاب و قبول که ارکان اسلام است همین مفهوم را میدهد. اما کسی که برایم رهنمایی کرده بود گفت: نه در این جا بزنس است. گفتم چگونه بزنس میتواند باشد؟ گفت: دختران افغان که شوهرغیر اسلامی و غیر افغانی میگیرند ازرضایت والدین می پرسند و میگویند:یکمقدار پول به مسجد کمک کنند صواب شان میشود. من گفتم:" این کار بد نیست مسجد جای مقدس است؛ میشه یک مقدار پول ازاین مدرک جمع آوری گردد به موسسه های خیریه و یا مهاجران که زیر خیمه ها در کابل هستند ، کمک شود." در همین صحبت کسی دیگری گفت: " به دیگر جا کمک میشود یا نه معلوم نیست؛ اماگاه گاهی به حج بیت الله شریف می روند" .
تبلیغ از هر جایی بخصوص از رادیو - تلویزون بخاطر رفتن حج صورت میگیرد در قسمت حج فرضی برای یکمراتب تبلیغ بجا و لازمیست؛ ولی در قسمت حج نفلی ( تمتع و عمره) شرایط و وضع نشان میدهد که حرف اضافیست. زیرا مردم ما فقیر ومحتاج دستگيری اند و رفتن به حج نفلی و مصرف کردن پول که مردم نیز در آن حق دارند به هیچ صورت درست نیست. تأسف آور این است که از طریق رادیو تلویزون حتی در اروپا و امریکا انواع حج را همه روزه تبلیغ میکنند و نیاز مردم بیچاره را هیچ در نظر نمی گیرند و دراین اعلانات یاد آور میگردند که هوتل چند ستاره بخاطر عیاشی و گذرانیدن روز های حج و موتر های نقل و انتقال تان نیز تهیه گردیده است .
حالا قضاوت را به شما می گذاریم و بگوید، که آيا دستگیر ی از مردم فرض و لازم است و یا رفتن به حج که صرف یک میله و سیاحت است؟.
والدین دوستم رونده ی حج فرضی خانه کعبه اند. آنها درهر چند سال یک مراتب به ادای حج میروند که مصرف هر یک آنان در حدود ده هزار دالر است. آنها در کانادا کار نمی کنند؛ از کمک دولت ولغیر "خیرات "پس انداز نموده حج میروند .
(طبق آمار بانک جهانی 2008 زائرين افغانستان و ایرانی که بیشتر آنها افغان بوده اند و بصورت فرضی ، تمتع و عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده که مجموعأ 4.879.000.000 دالر به بودیجه شیخ های عربستان ریخته اند. با يک حساب ساده سرانگشت بوسيله پولي که افغانها سالانه به عربستان میروند و به مصرف میرسانند می توان تعداد 170.000 خانه در شهر ها احداث کرد . يا ميتوان 714.286 فرصت شغلی دهقانی يا 200.000 فرصت کاری کارخانه ای برای جوانان ايجاد کرد .)
بانک چنین مصارف را نادرست میداند و ما نیز یاد آور میشویم که باید این مبلغ در داخل وطن و برای مردم محتاج و بیچارۀ ما به مصرف برسد . بر شیوخ اعراب که پول های هنگفت را غرض عیاشی در اروپا و امریکا به دختران زیبا روی میریزند از نظر انسانی و اسلامی نا درست است.
هموطنان ماکه مهاجر شده اند اقارب و نزدیکان شان در افغانستان در وحشت جنگ ،گرسنگی و انواع مرض دچار اند و از سوی تهدید سلاح انتحاری طالبان که هيچ مرز ميان دوست و دشمن ـ ملکی و نظامی ـ مرد و زن را نمی شناسد؛ تن های ضعیف انها را رنجور کرده و آنان محتاج لقمه نان و پول دارو برای در مان استند؛ وليک خود شان به رقابت بیشتر حج رفتن پرداخته اند و یا پولهای گزاف را صرف محافل خوشی طوی، سالگره ، شب شش و غیر میکنند.
چندی قبل دوستم که خودش توان کار را ندارد و سنیار( موسفید) است از مصرف 200000دالر طوی با حشمت پسرش خبر داد.
ای دوست و ای هموطن !
نجات مریضان و کمک به محتاجان یک فریضه و افتخار است !
بزرگان پيشين مان چی نيکو گفته اند:
دل بدست آور که حج اکبر است
از هزاران کعبه یک دل بهتر است
کعبه تعميرِ "خليلِ آذر " است
دل نظرگاه "جليل داور" است
حضرت خواجه عبدالله انصار فرموده است:
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
يک کعبۀ صورت و يکی کعبۀ دل
تا بتوانی زيارتِ دلها کن
کافزون ز هزار کعبه باشد يک دل
مولانا جلال الدین بلخی این شخصیت نامی علم و ادب می فرماید:
ای قوم به حج رفته کجایيد کجایيد
معشوق همین جاست بیایيد بیایيد
معشوق تو همسايۀ ديوار به ديوار
درباديه سرگشته شما درچه هواييد
گرصورت بی صورت معشوق ببينيد
هم خواجه و هم خانه وهم کعبه شماييد....
( کليات شمس تبريزی ـ ج 1 ، ص 238 )
اين درس ارزشمند حضرت سعدی را همه بخاطردارند که میفرماید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرنش ز یک جوهرند
چو عضوی به درد آورد روز گار
دیگـر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنتِ ديگران بيغمی
نشايد که نامت نهد آدمی
جناب حاجی صاحب چند مرتبه ای و خراج چند صد هزار دالری!
بیا از خدا بترس؟همسایه ی گرسنه ات را دستگیری کن که خداوند (ج) عبادت خود و کمک به فقراء را یکجا درآغاز قرآن سوره ی " البقر " اين گونه دستور داده است:
« ومِما رَزَقناهُم يُنفِقوُن ـ ترجمه : ازهرچيزی که روزی شان کرديم، به فقيران و محتاجان انفاق کنند » آيۀ سوم ( 3)
همچنان خداوند در سورۀ " اضحی " می فرمايند :
« فاَما اليَتيمَ فلا تقهر ـ و امآ اسائِلَ فلا تنهر ـ ترجمه: وتو يتيم را هرگز ميازارـ
و فقير سائل را هيچگاه از دروازه ات بدون کمک مران ».
(آيات 9 ـ 10 پارۀ سی ام قرآن مجيد)
میدانید، شاگرد مکتب در گرما و سرما زیر چوبتره ی چوبی ، روی زمین می نشيند ؛ بیوه بیچاره ویتیم که در کنارت حیات بسر میبرد نان خوشک ندارند و شب با رنج و عذاب به خواب میروند و اطفال شان گرسنه اند.
علامه اسماعیل بلخی می فرماید:
چسان آسوده بتوان خفت "بلخی"
دل همسایه گر سیلاب غم داشت
و یا مریضی که از بی درمانی و نداشتن پول دارو و درمان در محل زندگی ات جان میدهد و زندگی را پدرود میگوید، چگونه ميتوان درمورد آنان بی تفاوت و غيرمسؤول باقی ماند .
خاطر خدا را در نظر بگیرید؛ بخاطر فریب مردم به حج نفلی و اضافی نروید؛ دستگیری مردم مستآصل و بیچاره صد بار بیشتر از چنین حج ، فرض است. بیایید فرض را بجا کنید و از نفل بگذرید.
از آنچه گفته امدیم به این نتیجه میرسیم و قضاوت را نيز به شما میگذاریم که بگویید : اگر ترازویی را در میان بگذاریم ، ثواب حج را دريک پله ترازو و کمک کردن و مدد رسانيدن به یک فقیر و بیچاره و تاسس یک موسسۀ خریه را در پلۀ ديگر آن وزن نمایم ، سبک و سنگینی پله های ترازو را محاسبه کنیم نتيجۀ نهايی چی خواهد بود.
بازهم قضاوت و انصاف بدست شما است.
امان معاشر