افغان موج   

یکی از همشهری هایم در شهر لینز اطریش با فرستادن پیامی در پروفایل فیسبوک ام مرا شریک به گفتار یکی از ملا های افغانستان ساخته است .

گفتار این ملا را از سر تا آخر شنیدم. اتفاقن قسمتی از احساس اش مشابهت به داوری های من در مورد جنبشی به نام روشنایی است که بهانه این جنبش را عبور پایه های برق وارداتی ترکمنستان به افغانستان و پاکستان از مسیر بامیان عوض عبور آن از مسیر سالنگ ساخته اند و بعد از ماه ها غوغا  باعث کشتار و زخمی شدن سیصد انسان شدند ...

اتفاقن این ملا آنچه من درباره این جنبش نظر ام را داده بودم  صحه گذاشته و قسمتی از آنرا در سخنرانی اش گفته است.

حالا من مانده ام و این همشهری ام که بیا  ثابت کن فلان کس را که تو جاسوس ایران گفته ای!

خوب! من گفته ام جاسوس ایران! مگر باید برایش شاخ و دم هم بتراشم... همه آنانیکه در دستگاه دولت کرزی امریکایی و اشرفغنی امریکایی بعد از سقوط طالبان جهالت در مدت دو هفته توسط نیرو های امریکا در سال 2001 بر چوکی های دولتی نشستند همین مجاهدین به نام؛ از همین ملیت های پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ایماق، نورستانی و به یک کلام مجاهدین اسلامی نیستند که پاتوق اصلی شان در زمان خلقی ها و پرچمی ها ایران و پاکستان بود؟ و بعد از سقوط طالبان 99 درصد کرسی های قدرت را اشغال کرده اند.

در مدت یک و نیم دهه قدرت این خفاش ها؛ افغانستان به قهقرای مصیبت فرو رفته و هر یک ازین فرومایه ها ملیادر شده اند در حالیکه اضافه از پنج ملیون مردم این سرزمین از ترس شقاوت و بغاوت این نخبگان جهاد در سراسر گیتی مهاجر شده اند. صرفنظر از سه ملیون دیگر این افغانها که به مواد مخدره گرفتار اند و باند های مافیای که برای چپاول معادن، قاچاق مواد مخدره  و دارایی معنوی ما دست دارند از تبار همین ها و از قدرت دولتی آنان استفاده میکنند. چگونه میشود به جنبشهای مثل روشنایی، فیدرالی، امیر حبیب الله کلکانی ، خراسانی، افغان ملتی ها و ده ها دوکان سیاست باز شده را با کمک آنان جنبش مردمی برای آزادی افغانستان گفت؟

جنبش روشنایی گویا بعد از نشستن اشرفغنی و عبدالله عبدالله به کرسی قدرت یکباره سر بلند کرده و بهانه بزرگترین اعتراضات در فصل جدیدی از جنگهای داخلی سه دهه گذشته در افغانستان شده است. تعدادی از اطرافیان مخفی معاونین ریاست جمهور چون محقق، سرور دانش، کریم خلیلی و تعدادی از معاونین وزارتخانه ها به تحریک سازمانهای هراس افکن گذشتن پایه های برق ترکمنستان را از مسیر سالنک بسوی پاکستان و افغانستان بهانه قرار داده اند و راهپیمایی های را سازمان میدهند، از همه ولایت با مصرف گزاف به انتقال مظاهره چیان میپردازند، بیرق های سه رنگ به طول شصت متر میسازند، خوابگاه کرایه  و نوشابه و غذا تهیه میکنند... که در تاریخ افغانستان بیسابقه است.

این پروژه منبع چیغ و دادخواهی عده ای از سیاستمدارانی شده که درنیم قرن گذشته توسط  دشمنان مردم افغانستان تربیه و تطمیع شده اند. و هرکدام از این مردم در تحریک عده معاش خوران خود در داخل و خارج افغانستان به نام منطقه، زبان، مذهب و قوم و قبیله سازمان های مخفی و علنی دارند.

مسلمن مردم افغانستان با جنبش های از این دیدگاه نه به جایی رسیده و نه خواهند رسید و هرکس میداند که سیاست های مدرن امپریالستی از هر وسیله برای رسیدن به اهداف نهایی خود از این مردم استفاده میکند.

پروژه توتاب از کشور ترکمنستان بخشی از جنوب آسیا را گرم و روشن میسازد. این مسله به منفعت کسانی نیست که آسیای میانه را منبع درآمدی برای افغانستان، پاکستان و کشور هندوستان که دومین کشور رو به انکشاف در دنیای امروز است میدانند. از همین جهت با انداختن تفرقه به بهانه های خنده آوری رعب و وحشت می آفرینند.

اگر بامیان که بزرگترین منبع عایداتی در اقتصاد افغانستان است از ترکمنستان از طریق سالنگ صاحب برق شود و یا از طریق ترکمنستان هیچ تفاوتی ندارد. اگر ولایت وردک از طریق کابل روشن شود و یا از طریق بامیان تفاوتی نمیکند. مقصد اساسی باید این باشد که این دو ولایت و ولایات دیگری مثل ارزگان، دایکندی، غزنی و پکتیکا هم روشن شود. و خلاصه مغز های منجمد اکثریت بیسواد ما روشن شود و خنده آور است اگر این مردم را به خاطر گذشتن پایه های برق از مسسیر بامیان آشفته دانست نه خود انرژی برق...

افغانستان برای تولید انرژی برق، گاز طبیعی و نفت از ترکمنستان کمتر نیست به شرطیکه سرمایه های این ملک بدست زورمندان چور و چپاول نشده و بانکهای امارات، سویس و نیویارک را پر نکنند. دریای کابل از سروبی تا پل سرخ ولایت لغمان ظرفیت تولید هزاران میگاوات برق را دارد به شرطیکه نوکران و مریدان سگهای پنجاب و آی اس آی برای سروی و سرمایه گذاری در این مسیر را وجیبه ملی خود بشمارند. دریای مرغاب در محل پل کهنه اش با مصرف ناچیزی صد ها میگاوات برق تولید میکند...

امروز از انرژی آفتاب برق تولید میشود در ولایات شمال افغانستان چون بلخ، هرات و قندوز از انرژی باد میشود برق تولید کرد.

همین مردم بودند که بند سلما را به خاطر گرفتن قدرت به تحریک سپاه پاسداران ایران سی سال به عقب انداختند. شهرک کانکریتی بند سلما را با دینامت ایرانی به خاک یکسان و بخشی از کانال ها و چاه های تولید برق آنرا ویران کردند. همین خاینین به مردم بند کجکی و نهر بقراء پروژه وادی هلمند را از فعالیت باز داشته و تا کنون برای تخریب هلمند به کمک ایران و پاکستان طالب تربیه میکنند.

معادن سنگ های قیمتی را چپاول و قاچاق و پل و پلچک و سرکها را ویران مینمایند... چیزی کم نیم قرن است که به نام اسلام هر یکی مسلمانان را میکشند و با خون آنان نوار های بیرق آبی امریکای جنایتکار را سرخ میکنند.

حالا دیگر کسی حق ندارد که  این مردم را نقد کند و راه راست را به آنان نشان دهد....

ملت شهید پرور افغانستان به جنبش ها، احزاب دروغین، سوژه های قومی و مذهبی و لسانی هیچ احتیاجی ندارد. این ملت به حزبی سرتاسری احتیاج دارد که کلیم مفسدین و جیره خواران ایران، پاکستان و در مرحله نخست دست های ناپاک امریکا و آل سعودی را از توطعه قطع نموده و ملیت های افغانستان را آزاد سازند. انگاه است که پشتون قدر هزاره و تاجیک قدر همه ملیت ها را خواهد دانست...!

 

نعمت الله ترکانی