یک ازبک رئیس ولسی جرگه شد!
رستم پیمان
افغانستان کشوری قوم گرا و قبیله سالار است. کسی میتواند در این سرزمین در شیر جوی غوطه بیخورد که از ناوه قوم بزرگ و قبیله اعظم بر زمین ریزد. گذشته افغانستان در میان شهادت نامه کسانی خاص پیچده است و اوراق تاریخ فرمایشی ما که از کتب مکتب آغاز و به کتب فخر فروش ختم میشود، آئینه تمام نمای کسانی خاص اند و سایرین در پس پرده این آئینه نقش ایفاء میکنند. نمایندگان ملت، پارلمان دوم را با این پیش فرض آغاز کردند و مصمم بودند که که از شیره و شربت آن دعاییه بی سرایند و با یک دعای پیر خرابات افغانستان، فاتحه شورای ملی را بیخوانند. اما برخلاف میل داستان سرا، مسیر قصه عوض میشود و قهرمان ها به بن بست رسیدند. غَُم غُم بگو مگوها از کوچه و پس کوچه کابل گوش ها را می آزارُُد کسی تفسیر سفید و دیگر هم تفسیر سرخ کرد ولی هر دو آنچنان به صحت گفته های خویش ایمان داشتند که گویا آیه های آسمانی اند. دیگران فرصت را غنمیت شمرده و دست و آستین بالا زدند و یکی پی دیگر قدم رنجه نموده و میدان کُشتی ولسی جرگه افتخار بخشیدند و کُشتی گرفتند اما هیچ کسی برنده مدال طلا نشد جون مدال طلا در میان شرط نیک اوتی قایم شده بود و کسی میتوانست که قهرمان شود که حریفان را بایک نک اوتی بر تشک کوبیده و با گرفتن حد اقل 126 رای قهرمان شود.
ولی ناگهان طالع مردم افغانستان بٍِِل کرد و عقل وکلا خط داد . فهمیدن این راه را که دارند میروند به ترکستان است. همه در سدد نجات شدند هرکسی چیزی گفت اما کسی که کمیته را پیشنهاد کرد در دماغ سایرین شیرین آمد. کمیته تشکیل و کمیته گراها هم مؤظف به نجات کشتی افغانستان شدند کمیته چرند و پرند بسیار بگفت اما همه دل را دل شیر تصور نموده و به اصطلاح سفر عشق کردند برای راه حل سوم کارت سبز جنباندند اما شوخکِ که گمان میرفت به اصطلاح ما تلویزون گراها ریموتش از خارج پارلمان سویچ میشود، به یاد فرموده های دشمنان دین و دنیایی مردم بی افتاد و آن فرموده ها را بلبل وار بی سراید و چیزیی را بگفت که باید اصلاً به حیث یک نماینده مردم شریف افغانستان جرئت فکر کردن را در آن باب نمیداشت اما کار از کار گذشت و جمعی که گویا نمایندگان کسانی اند، پتو را تکانده و میدان قمار را ترک کردند دیگران که خویش را بازنده میدان مردها و مردانگی ها دیدند، رفتند و عذر کردند و شوخک را معذور پنداشتند.
ادامه بیماری ولسی جرگه ضرب گپ مفت شد ودیگر هیچ کسی حتی بیکار ها هم علاقه تحلیل و تفسیر این وضع را نکردند و تحلیل و تفسیر وضع ولسی جرگه را بایکوت نموده و بیننده های تلویزون های پر بیننده، تلویزون های بدون مفسر و تحلیل گر را تجربه کردند.
بنده حقیر و فقیر و سرا پا تقسیر زمانیکه شنید و دید که یک برادر ازبک رئیس ولسی جرگه شد، اشک در گلویش حلقه زد ودر دلش برای او ومردم افغانستان کف زد و گفت روزنه که امروز از پارلمان برای افغانستان تاریک نور می آورد، روزنه یی است بسا مقدس و خداوند به روی تمام حبیب هایش این روزنه را عمر حضرت خضر دهد. بعضی از خویش گرایا میگوید که " خدایا شََری را بیشوران که در خیر ما باشد." و در حقیقت شر که در پارلمان بشورید در خیر مردم افغانستان تمام شد. آنهایکه قبل از قبل رئیس شده بودند، خوشبختانه که قبل از رسیدن به صندلی ریاست خلع صلاحیت شدند و آروزوی ریاست را با خود در گور خواهند برد و یا به اصطلاح ما اطرافی ها این آرزو تا زمانیکه زنده باشند در گوشت هایشان خواهد بود و زمانیکه بمیرند در استخوان هایشان نقش خواهد بست.
م در شهر سیالکوت از علامه محمد اقبال لاهوری یکی از انیشمندان بزرگ جهان اسلام و بیشک یکی از شعرای مشهور زبان فارسی دری است.که در ١٨٧٣ توابع هند دیده به جهان گشود.