مسئولیت ارگانهای تبلیغی [از جمله رادیو و تلویزیون و روزنامهها] در جهتدادن افکار عمومی بسیار زیاد – و در حقیقت غیر قابل انکار - است. پسدرآمد آن در دنیای امروزی و آنهم در حوزههای متفاوت آشکار است. قدرتمداران [جدا از ارگانهای سرکوب] بهیاری رسانههای جمعی، جهانِ را تسخیر کردهاند و بهراستی که حقیقت، در دالانها و اتاقهای فکرِ جانیان بشریت قربانی شده است.
نگاه به این وضعیت آزاردهنده است و خیل عظیمی از خبرنگاران، روزنامهنگاران و خلاصه دمودستگاههای تبلیغاتی، در جادۀ سیاستهای امپریالیستی در گشت و گذار هستند.
دستاندرکاران رسانهها همواره بر این نظرند که ملزم به انتشارِ رویدادها و حوادثِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و طبیعیاند؛ ولی، نه تنها بهعنوان مبشران حقیقت، بلکه منحیثالمجموع، از جمله سُخنگویان و جادهصافکنان سیاستهای اقتصادی و جنگی طبقات حاکمهاند. بهیقین حکومتمداریِ طبقات حاکمه، بدونِ رسانهها ناممکن است. پس فهمِ دُرستِ این قضیه، هر عنصرِ خیراندیش و یا وابسته به طبقاتِ فرودست را وامیدارد تا به نقشِ رسانهها بهعنوان پمپاژ طبقات بالادست [و آنهم فراتر از کسب خبر]، توجه بایسته کند.
برهمین اساس باریکبینیِ صحیح بدان، یعنی درک از جایگاهِ واقعیِ رسانهها در پیشبُردِ سیاستهای امپریالیستی، مانعی پندارهای نادُرست و نیز موضعگیریهای سیاسیِ مطابق با منافعی کارگران و زحمتکشان خواهد شد. اگرچه ما بعضاً با نظراتِ بیهوده و متأثر از نظرِ ژورنالیستهای امپریالیستی در میان عناصر و تجمعات خارج از کشوری، در قسمتهای متفاوت و از جمله پیرامونِ جنگ در اوکراین رودررو هستیم که بهطوریقین جز نفوذِ و لنگر انداختن رسانههای امپریالیستی در ذهن آنان نیست. درهرصورت هم چرخشهای سیاسی، اعتماد و تکیه به خبرهای مخابره شده از سوی نمایندگان سرمایه در پخش اطلاعات زیاد است، و بهموازات آن، هم شناخت و ارائۀ نظر دُرست از نقش رسانههای امپریالیستی کم نیست. علیرغم اینگونه مرزبندیهای سیاسیِ مجزا از هم، یکقضیه روشن استکه دستاندرکاران رسانهها، بهمانند دیگر ارگانها و نهادها، سرشان به بالا وصل است و در قلمرو بخشهای متفاوتِ جناحهای امپریالیستی فعالاند. صریحتر اینکه هیچیک، جانبِ حقیقت و وظیفۀشان شرحوحال حقیقیِ اتفاقاتِ سیاسی، نابسامانیهای اجتماعی، اقتصادی و جنگی نیست. سانسور، حذفِ خبرهای واقعی، و سر به نیست کردن خبرنگارانِ خارج از خواستها و مدارِ سیاسیشان، بیسار رایج و متداول است. برای اثبات اینقضیه نیازی به مرورِ کارکردهای دهههای دیرینِ رسانهها، یعنی از تغییر حکومتمداران گرفته تا سازماندادن جنگهای مطابق با نیازهای سرمایهداران نیست. آنقدر مواد پیرامون شناختِ رسانهها در چند دهۀ اخیر زیاد، و آنقدر عملکرد آنها واضح و آشکار است که احتیاج به ذهنِ خلاق برای شناختِ ماهیت ارگانهای تبلیغی نظامهای سرمایهداری نیست. بارها و بارها دیده و خوانده شده استکه به چالش کشاندن و هرگونه مخالفت با رسانههای گروهیِ وابسته به سرمایه، برابر با تحقیر، توهین، اخراج، دستگیری، شکنجه و تلف شدن است. برای اینکه انگیزۀ طبقات حاکم از نقش رسانهها، اطلاعرسانی و روشنگریِ جامعه و مردم نیست، بلکه وسیلۀ ابزاریِ در خدمت به انحرافِ افکار عمومی و نیز پس زدن جناحهای رقیب امپریالیستی است؛ آنهنگام مردم مجاز به دیدن و شنیدن خبرها و رویدادهایی هستند که از سوی آنان تدوین و مخابره میشود و بیعلت هم نیست که بیگانگی بسیار زیادی بین مردم [منظور جامعۀ پائینیها]، با رسانههای حکومتی - دولتی است. کارکردِ همه واحد است و تفاوتِ ماهویای بین آنان نیست؛ زیراکه تزویر و خبرهای ساختگی و همچنین تصویرپردازیهای کذائی، از جمله جوازِ عبورِ آنان در قلمرو سرمایهداران است. پس حرف بهمیان آوردن از خبرنگارِ آزاد و یا بیطرف [در چنین سیستم و مناسباتی]، گزافهگویی و متعاقباً تطهیرِ ژورنالیستهای امپریالیستی است.
مخالفتی (از سوی خودیها) نیست که جوامع به دو سوی متضاد از هم تقسیم شده است و هر سو، عناصر و نهادهای وابسته بهخود را در برابر طبقۀ مخالف به صف کرده است؛ مخالفتی نیست که بُنیانِ طبقات حاکم با آمارسازیها و با ویرانی خبرهای حقیقی گره خُورده است؛ مخالفتی نیست که سرمایهداران با هرگونه حقیقتگویی سرِ جنگ دارند؛ و نیز مخالفتی نیست که دفنِ خبرهای حقیقی به محدودۀ جنگهای امپریالیستی خلاصه نمیشود. همۀ قسمتها و از جمله اقتصاد، مصائب اجتماعی، اشتغال و اشتغالزدایی، ارائۀ آمار و ارقام پیرامونِ رویآوری جوانان به مواد مخدر و غیره را در برگرفته است و در حقیقت در هیچ قسمتی جامعه و مردم، از حقیقت مطلع نیستند.
همانگونه آمده نمونهها فراواناند و نیز دیده و خوانده استکه چگونه قدرتمداران بینالمللی با ریاکاری تمام [و آنهم توسط بلندگوهای تبلیغاتیِ مخربشان] جنگهای متفاوتی را در مناطقِ محرومِ جهان براه انداختهاند تا سیاستهای سودجویانۀشانرا دنبال کنند. مبارزه با "سلاحهای شمیایی" در عراق و لیبی، "مبارزه" با گروههای دستساز و وابستهای همچون طالبان و داعش، تطهیر حکومتهای دستنشانده و جابهجایی عناصرِ وابستۀ دیگر و همچنین تعرض بیامان به تتمههای میلیونها کارگر و زحمتکش و سازماندادن انقلابات رنگی در گوشههای متفاوت جهان، بیانگر این واقعیات استکه تحقق و پیشرفتِ سیاستهای امپریالیستی بدون زمینهسازی افکار عمومی [و از طرق رسانهها] محال است. قدرتمداران توسط دستگاههای تبلیغاتیشان جامعهای را با خاک یکسان و میلیونها انسان را بهدلیل سیاستهای غیر انسانیشان آواره کردهاند تا دنیای مطابق با طبقۀ سرمایهداری را به جهانِ انسانی تکلیف کنند. دهههاست (جدا از دستدرازی به منابعی طبیعی)، سیاستِ تنشِ بیش از پیش و جنگی را در مقابل خود قرار دادهاند که تازهترین آن، برپایی جنگ در اوکراین است؛ جنگی که - بهمانند دیگر جنگهای امپریالیستی - سود آن به حلقوم و به جیب سرمایهداران و کمپانیهای اسلحهسازی میرود و بهطورقطع نصیبِ مردم، همانا دربدری، تخریبِ خانههایشان، بیآیندهگی میلیونها کودک، کُشته شدن هزاران انسان بیدفاع است. پس جنگِ اوکراین هم خارج از مدارِ سیاستهای جنگی امپریالیستها [در اینکشور] نیست و تابهحال معلوم شده استکه نه تنها مردم دردمندِ اوکراین، تأوانِ سیاستهای جنگی امپریالیستها را - در چهارچوب رقابتها – پس داده و میدهند، بلکه اثرات فیالبداهه و مستقیم آنرا بهآسانی میشود در زندگی میلیونها انسان جهان بهعینه دید که یکنمونه آن، افزایشِ چندین درصدی سوخت [گاز، برق و بنزین] است.
بههرحال، زندگیِ میلیونها انسان را عدهای اندک و آنهم به یُمن زور و سلاحهای کُشنده نابُود کردهاند که مطمئناً اجرایی همۀ اینها بدونِ جاروجنجالهای سیاسیِ و تبلیغاتی ناممکن بُوده و میباشد. حکومتمداران و دولتمردان از طریق رسانهها مردم را در فقر اطلاعات قرار میدهند تا خواستها، سیاستها و جنگهای متناسب با منفعتِ جناحی خود را پی گیرند؛ دنیا را بهمیدانِ رقابتی تبدیل و ناامن کردهاند تا بهقول خویش "نظم نوین جهانی" را دنبال کنند. هیچ گوشهای از جهان در آسایش و در امنیت نیست و همهجا مردم دارند تأوانِ رقابتهای امپریالیستی را پس میدهند و همهجا رسانههای مخرب بهیکی از عوامل اساسی و مهمِ پیشرفت سیاستهای امپریالیستی مبدل شدهاند. خلاصه این نظر، غلط نیست که دمودستگاههای تبلیغاتی [رادیو و تلویزیون، خبرنگاران و روزنامهنگاران] از جمله هموار کنندگان سیاستهای امپریالیستی از یکطرف، و دفنِ خبرهای واقعی از اذهان عمومی از طرفدیگر هستند.
بنابراین یکراه در برابر میلیونها انسان دردمند از کسب خبرهای واقعی پیرامونِ رخدادها و حوادثِ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار دارد و آنهم، بزیر کشیدن سلطۀ سرمایهداران جهانی و متعاقباً جایگزینی مناسباتِ متناسب با حقوقِ میلیاردها کارگر و تودۀ دردمند است. طبقات حاکمه با تمامی مختصات و ارگانهایشان، فاسد و دغلکارند. وجودِ لحظهایشان برابر با برپایی جنگی تازهتر، برابر با فقر و آوارهگی بیشترِ کودکان، و نیز برابر با تخریبِ وسیعتر زیرساختهای جامعه است. برچیدنِ رسانههای مخرب، [بهمانند دیگر نهادها و ارگانهای بقای امپریالیستی] در گروِ تخریبِ چهارپایههای قدرتمداران است. امری که جهانِ انسانی بنابه صدها دلیلِ روشن، روز و روزگاری با آن رودررو خواهد شد و آنوقت است که جامعه، بیش از این شاهدِ دُروغگوییهای رسانههای دغلکار، و یا با خبرنگاران و تصورپردازان متناسب با خواستهای یکدرصدیها نخواهد بُود.
شباهنگ راد
4 ژوئن 2022