بخش دوم
نوشتهی محمدعثمان نجیب
مبرهن است که ادیان ابراهیمی پیوستهگی زنجیرهیی دارند و هیچکدام عیبی نه دارند. خالق پیروان همه ادیان احدی بوده که الله ماست و لاشریک. سلسلههایی را که قرآن به ما روایت میکند تا از گذشتهها خبر شویم و با اسلام بمیریم بیان آن است که او تعالٰی با عِلمِکاملهی خودش بر ما عنایت فرمود که به هر آنچه پیش از ما بوده و به غیب ایمان داشته باشیم و الله خود را با تمام صفات از جمله عالمالغیب و شهادة بشناسیم.
اوست که بر پیامبر آیههای آسمانی خود را فرستاد تا به امتِ خود و بشریت ابلاغ کند تا ایمانِ کامل داشته باشند. بنده هم به پیروی از همان ارشادات خدا و پیامبرانِ خدا را میشناسد. ((( آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى گذاريم) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم) و فرجام به سوى
(((تو است.) (۲۸۵)
بهاین لحاظ ما قبولداریم که امتهای پیشین پیامبران خود را داشتند که برای ما هم گرامی اند. مگر آیا امتیان گذشته در اشاعهی ادیانِشان دچار مشکل نبودند؟ مگر آیا همه متولیانِ امور دینداری در معابد و کلیساها مردمانِ بامناعت و مؤمن و به راستی خداباور و بیآزار بودند یا ریگی در کفشهای شان داشتند تا دین را وسیلهی جنایات شان نیز بسازند و از نام همه پیامبران و پیامبرانِ الوالعزم و فرستادههای آسمانی استفادهی سوء کنند. پیشا اسلام در جهان ادیان دیگری توسط پیامبران دیگری و به امر خدای واحد و لاشریک به روی زمین و برای بندهها آورده شدند. در تمام زمانهها بوده که بیشترین به اصطلاح دینمداران و رهنمایان دین خود مولود جنایات و مفاسد اخلاقی بوده و مبانی دینی را حربهی انجام جنایات عیان و پنهان شان قرار دادند.
کیها چی جنایت کردند و کیها در کلیساها پنهانکاری کردند؟
برای دین و دینداری زمان مطرح نیست. به دلیلی که همه ادیان خداوباوری دارند اما در گونههای عصر شان و تفکر شان از آنچه کتب آسمانی و صحیفهها و پیامبران برایشان میآموختاند. میانِهمه اما آنچه وجوه همسان و مشترکاتِعام دارد اعتقاد به موجودیت یک قدرت واحدِ فوقِ همه انواع قدرتهاست که همه چیز را اداره میکند. هست میکند، نیست میکند و کن فیکون در صلاحیت اوست. این قدرت لایزالی را ما خدای بزرگِ خودِما میشناسیم و ملیت و مللِ دیگر به عینِ عقیدهیما اما با روشِ خودِ شان و زبان گفتاری و نوشتاری منحصر به هر بخش و گروهی از بشر. هدف اما یک است و آن هم خدای زمین و آسمان «احد و صمد لمیلد و لم یولد». خدا در هیچگاهی خودش را منحصر به قومی یا گروهی یا بندهیی نهساخته و همهجا که ارشادات اوست انسان را خطاب کرده. یا ایهاالناس، حتا مؤمنانی را خطاب کرده که در جهانِ خلقتِ خودش زندهگی دارند. یاایهاالذین آمنو…لذا مؤمن خدایی را دوست و عقیده دارد که او را همیشه به پاکی و صفایی و انسان بودن و عبادت کردن و زکات دادن و روزه گرفتن امر کرده و خودش را خدای همه خوانده است. ربالعالمین… خدا در هیچ جا به هیچ مخلوقی و هیچ بشری نهگفت که رب تنها برای فلان گروه است. فرمود: یا ایهاالناسُاناخلقناکم ای مردم ما شما را خلق کردیم. نه گفت اَییهود، اَی مسلمان، اَی هندو، اَی جهان من تنها ربِ تستم. او همهجا ربالعامین است نه ربالخواصین. خدا امر کرد و گفت در میان شما انسانان کسانی بهتر اند که آموخته باشند و به دیگران بیاموزانند. به ما هم امر کرد اگر نهمیدانیم بپرسیم: فاسألوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون ؛3 اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید ». « فاسألوا» به صورت امر آمده است و دلالت بر این دارد که در مسائل شرعی و دینی سؤال واجب می شود. خدا اما نه گفت تنها کشیش و پاپ و کلیسا و راهب و راهبه برایش مهم است و میتواند به نام او و دین او هرکاری را بالای مردم تحمیل کند. خودش فرمود که لایکلفاللهُنفساًالیوسعها. این جا نَفْس را خطابِعام کرد. نه گفت نفس گروهخاص یا نفس پاپ و کشیش و نفس ملا و مولوی یا نفس تنها مسلمان. هیچ جایی هم دیده نهشده که جبرئیلِ امین حامل پیامی برای برگزیدهگی گروه خاصی یا مردم خاصی یا ملل خاصی بوده باشد. بل پیام داد اِناکرمکمعنداللهِاتقٰکم حکم پروردگار یکی و ماندگار و زمان ابلاغ متفاوت است. خدا همه بندههای خودرا به عبادت، به دادن زکات به گرفتن روزه در هرزمانی امر کرد. مکانهای عبادت را مربوط بهخودش دانست تا هر یکتا پرستی آنجا خدایش را پرستشکند که واحد است و بیهمتا. انمایعمرومساجدالله….. ربالعالمین همه احکامِ آسمانی را مرتبط و زنجیرهیی نقطهی وصل بههم ساخت. وقتی روزه را بالای مسلمانان فرض گردانید فرمود: یاایهالذین آمنوکُتبعلیکمالصیامکما کتبَعلیالذینَمن قبلکم… ای کسانیکه ایمان آورده اید روزه بگیرید چنانیکه مؤمنانَقبل از شماها هم روزه میگرفتند. حالا دیدیم که خالقبشر همهرا یکسان و بدون امتیاز و برتری رنگ و نژاد و قوم و قبیله آفرید و معیار نزدیکی بنده را به خود تقوای و پرهیز از گناه قرارداد. پیامبران هم امانتکارانِ او بودند و خدایما برای ما امر کرد تا بدانیم دینکامل شده و محمد «ص» ختمالمرسلین و خاتمالنبیئن است و قرآن هم معجزهی او. که احکام ناسخ و منسوخ دارد و ما به همهی آن ایمان داریم. اما انسان و بنده چی کرد؟
چهگونه دین ابزار استفادهی بیدینها شد؟
پیش از همه بدانیم که اگر از عصرعتیق بگذریم و معیار عصرقدیم را قبولکنیم به قرونِوسطی میرسیم. چرا قرونوسطا میگوییم؟ و کدام زمان مبداء آغاز و کدام زمان نقطهی پایان آن است؟
قرون وسطی از قرن ۵تا ۱۴میلادی را در برمیگیرد. این دوران بعد از سقوط امپراطوری روم غربی آغاز شد و با شروع عصر رنسانس به پایان رسید.
بین مورخان در تعیین زمان آغاز عهد قرون وسطی به لحاظ تقویمی اختلاف است اما اغلب مورخان، سال ۴۷۶میلادی و ویرانی شهر روم باستان بدست بربرها و اقوام ژرمن ساکن اروپای مرکزی را پایان عصر باستان و آغاز قرون وسطی فرض می کنند. در خصوص تعیین تاریخ پایان قرون وسطی نیز اختلاف های بسیاری وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و یا دهه های آخر قرن چهاردهم میلادی را زمان پایان سده های میانه می دانند. بسیاری از مورخان سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح یعنی ۱۴۵۳میلادی را پایان قرون وسطی می دانند. *
در آغاز قرون وسطا تا پایان آن کموبیش بود که منادیان دین به قدرت و صلاحیت و شدت جبرِ
کلیسایی بالایمردم افزودند و کلیسا هایکاتولیک جابرتر از حُکامِ اقتداری و نظامهایاداری بودند و برخلافِاحکام آسمانی و خدایی حتاخلاف گفتار خود عمل میکردند.
کلیساداران تا سرحدِجنون بر خلافِ دین ایستادند و پاپ را نمایندهی خدا در روی زمین دانستند. مؤرخان در موردجنایات کلیساها نبشتههای پژوهشی فراوانی دارند. یک بخش معتقدند که خود کلیساها دینرا ابزار اقتدار ساخته بودند. من اینجا روایتی را نقل میکنم که در جریان بررسی برای دستیابی مستندات با آن برخوردم.
جنايات كليساها به نام دين!
در قرون وسطا اين باور همگاني وجود داشت كه خدايي وجود دارد كه پاپ نماينده او در روي زمين است و سلطنت آسماني خداوند، همتايي زميني در كليساي كاتوليك دارد. اين نگرش، آن گاه كه با پشتيباني حكومت از كليسا همراه شد، سبب اقتدار بيش از پيش پاپ و كليسا شد؛ قدرتي كه هيچ گونه انتقادي را نمي پذيرفت و هرگونه نافرماني از دستورهاي خود را سركوب مي كرد. تا آنجا كه كليساي «شهيدان كاتوليك» كه تا مدت ها مورد آزار و اذيت قرار داشت، خود، به طور رسمي، به كليساي جفاكننده تبديل شد. نخست، آزار و پي گرد گروه هاي مسيحي كه از كليساي كاتوليك فاصله مي گرفتند، آغاز گشت و آن گاه پي گرد و آزار عليه آيين هاي غير مسيحي به كار گرفته شد.1
پاپ براي مبارزه با مخالفان كليسا، از دادگاهي به نام «انگيزيسيون» استفاده مي كرد كه در زبان يوناني، به معناي «بازجويي» است. اين دادگاه ها هركسي را براساس يك گزارش پنهاني محكوم مي كرد و اثبات بي گناهي يك متهم در برابر بازجويان سنگ دل اين دادگاه، ناممكن بود. آنها متهمان را شكنجه مي دادند، پاهايشان را در آتش مي سوزاندند و استخوان هايشان را خرد مي كردند. بسياري از متهماني كه تحمل شكنجه هاي وحشتناك را نداشتند، به گناهان ناكرده خود اعتراف مي كردند و زنده زنده در آتش سوزانده مي شدند. سوختاندن انسانان باعقیده و دیندار و خداباوران راستین توسط صاحبان قدرت را قرآنکریم بار بار روایت میکند. مثلاً داستان« اصحاباُخدود » روایت غمانگیز دارد و میدانیم که بشر برای قدرت یافتن خود چگونه همنوعان خودرا نابود میکند و انسانها را تا آنجا میسوزان که از فورانِآتشِ انسانسوزاندن حتا خود سوزانندهگان میسوزند و نجات نهمییابند.
{{{ 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ﴿١﴾
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
سوگند به آسمان که دارای برج هاست (۱)
2
وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ ﴿٢﴾
و سوگند به روزی که [برپا شدنش را برای داوری میان مردم] وعده داده اند (۲)
3
وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ ﴿٣﴾
و سوگند به شاهد [که پیامبر هر امت است] و مورد مشاهده [که اعمال هر امت است؛] (۳)
4
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿٤﴾
مرده باد صاحبان آن خندق [که مؤمنان را در آن سوزاندند.] (۴)
5
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿٥﴾
آن آتشی که آتش گیرانه اش فراوان و بسیار بود، (۵)
6
إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ ﴿٦﴾
هنگامی که آنان پیرامونش [به تماشا] نشسته بودند (۶)
7
وَهُمْ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿٧﴾
و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام می دادند تماشاگر و ناظر بودند (۷)
8
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿٨﴾
و از مؤمنان چیزی را منفور و ناپسند نمی داشتند مگر ایمانشان را به خدای توانای شکست ناپذیر و ستوده؛ (۸)
9
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿٩﴾
خدایی که مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین در سیطره اوست و خدا بر همه چیز گواه است. (۹)
10
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ ﴿١٠﴾
کسانی که مردان و زنان مؤمن را مورد شکنجه و آزار قرار دادند، سپس توبه نکردند، نهایتاً عذاب دوزخ و عذاب سوزان برای آنان است. (۱۰)
11
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ ﴿١١﴾
بی تردید کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، ویژه آنان است، این است کامیابی بزرگ. (۱۱)
12
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ ﴿١٢﴾
بی تردید به قهر گرفتن و مجازات پروردگارت بسیار سخت است. …. (۱۲)
13
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ ﴿١٣﴾
اوست که [مخلوقات را] می آفریند، و [پس از مرگ] باز می گرداند…. (۱۳)
14
وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ﴿١٤﴾
و او بسیار آمرزنده و دوستدار [مؤمنان] است. (۱۴)
15
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ ﴿١٥﴾
صاحب عرش و ارجمند [و عالی صفات] است. …. (۱۵)
16
فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ ﴿١٦﴾
آنچه را بخواهد [بی آنکه بازدارنده ای در برابرش باشد] انجام می دهد. …. (۱۶)
17
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ ﴿١٧﴾
آیا خبر آن سپاهیان به تو رسیده است؟ (۱۷)
18
فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ ﴿١٨﴾
[سپاهیان] فرعون و ثمود [که به سبب تکذیبشان به عذابی دردناک دچار شدند؛] (۱۸)
19
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ ﴿١٩﴾
[فقط آنان تکذیب گر نبودند] بلکه کافران [قوم تو] در تکذیبی سخت ترند…. (۱۹)
20
وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ ﴿٢٠﴾
و خدا از همه سو بر آنان احاطه دارد. (۲۰)
21
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ ﴿٢١﴾
[چنین نیست که درباره قرآن می پندارند] بلکه آن، قرآنی باعظمت و بلند مرتبه است (۲۱)
22
فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ ﴿٢٢﴾
که در لوح محفوظ است [به همین خاطر از دستبرد هر تحریف گری مصون است.] (۲۲). }}}
این اعمال را همه کسانی انجام میدادند که خود دیندار نهبودند و دین را ابزار دست و استفادهی خود ساخته هم خود و هم اعمال وحشیانهی خود را زیر نام کلیسا و کشیش و پاپ پنهان کردند. آگاه دین هرگز. انسان را آزار نهمیدهد نه جسمی و نه زبانی. پس معلوم است کلیساها به صورتِکل منابع قتل و کشتارها بودند و عواملِ نادان آنان مجری اوامر بیدینهایی بودند که فکر میکردند کار نیکی کرده اند. آنان باطنِ کلیساداری را نه میدانستند که تظاهر به متولیان دینی مینمودند. کلیساداران تا آنجاذ پیشرفتند که بهحمایت ارکانِقدرت روش دیدهبانی بر افکار و عقاید مردم را ایجاد کرده و به گونهی بسیار خشن و بیرحم و ظالمانه مردم را مجازات میکردند. بعدها نام این گونه اقدامات انگیزیسیون گذاشته شده و برمبنای آن تفتیش عقاید با نهایت خشونت عرض وجود کرد و دست ظلم کلیساها را بدون حدود بازگذاشت.
دیدهبانی فکری یا تفتيش عقايد، منافع سرشاری را نصيب كليسا مي كرد و دارايی محكومان، ميان حكومتها و كليساداران تقسيم مي شد. كليسا بدين وسيله، فعالان جنبش هاي مردمي، هواداران اصلاحات مذهبي، دانشمندان و نويسندگان پيشرو را از ميان بر مي داشت.
ويل دورانت در مورد اين محكمه ها مي نويسد:
محكمه تفتيش عقايد، قوانين و آيين دادرسي خاص خود را داشت. طرق شكنجه در جاها و زمان هاي متفاوت بود. گاهی دستان متهم را به پشتش میبستند و او را از دست هايش مي آويختند. ممكن بود او را ببندند چنان كه نتواند حركت كند و آن گاه چندان آب در گلويش بريزند كه به خفگي بيافتد و يا طنابي را به اطراف بازوان و پاهايش ببندند و چنان محكم كنند كه در گوشتش فرو رود و به استخوان برسد.
شمار قربانيان تفتيش عقايد از سال 1480 بالغ بر 8800تن سوخته و 96494تن محكوم به مجازات هاي ديگر بود
البته اين دادگاه، تنها در قرون وسطا برقرار نبوده و عملكردهاي آن تا قرن اخير (قرن بيستم) همچنان ادامه داشته است؛ هرچند ديگر از آن گونه شكنجه ها خبري نيست. اين دستگاه در سال 1957م. «دستگاه مقدس» نام داشت و در سال 1960م. به «جماعت آموزه ايمان» تغيير نام داد. اين دستگاه در مورد انديشمنداني كه باورهاي آنها با آموزه هاي كليسا هماهنگ نبود، تحقيق ميكرد؛ آنها را از كليسا اخراج میكردند، آثارشان در فهرست كتاب هاي ممنوع قرار مي گرفت و به اعضاي كليسا سفارش مي شد كه از خواندن اين گونه كتاب ها خودداري كنند و در صورتي كه كليسا توانايي داشت، از تدريس آنها در دانشگاه جلوگيري مي كرد.»
آنچه را خواندید نتیجهی عملکرد اشخاصِخاصِ منتسب و منتصب به امور دین بوده نه احکامِدین و نه کتابِدین که خدا به موسا و عیسا و داود و دیگران فرستاده بود.
بیدینانِدیندار درحقیقت همان کلیسانشینانِ خودنگر و بهخودپرداز بودند که خود دین را باور نه داشتند اما آنرا وسیلهی کَسبِ درآمد و قدرت و اطاعت بلاقیدوشرط مردم از خودشان ساخته بودند. کلیساها چنان درگیر قدرتمحوری بودند که بهغیر از جبر، کشتار، شکنجه، تجاوز و وادار ساختنِاجباری مردم در اطاعت از فرمانروایان کلیسا بودند. دینی که خدای یکتا مالک اوست هرگز چنان جبر را روا نه دیده و خدا گفته لااکراهفیالدین… هیچ کتاب بشری مثل اوستا یا دیگر کتابهای دستنویسِ انسانها و قواعد و قوانین موضوعهی آنها خشونت، جبر و شکنجه و مردم آزاری و تفتیشِعقاید را اجازه نه داده. اما پیش از همه این خدا و خالقِبشر بوده که همه اعمالخلافکرامت انسانی را منع کرده و به انسان کرامت قایل شده: لقدخلقناالانسانفیاحسنِتقویم یا ولقدکرمنا بنیآدم و فرموده… ولاتجسسو یا لایفلحظالمون… پس خدای که همهی ما را هدایت کرده و برای هدایت ما پیامبرانی فرستاده هیچگاه به بنده اجازه نهداده تا بهنام او و دینِ او ملتها را زجر بدهند. آنچه را قرآن بهما یاد میدهد آگاهی از گذشتهی دینی است.
صاحبانِ قدرت و حامیان خشونت از دیرینه قرنها بهخود صلاحیت دادند تا تفتیش و مواظب عقاید ملتها باشند. اصطلاح انگیزیسیون به مفهوم «جستوجو»، «کاوش» و «استنطاق» بیشتر در همان کلیساهای قرونِوسطی به کاربردِ راویان گرفته شده و تا امروز به ما رسیده است.
انگیزیسیون به اعمالی گفته میشود که با آن یک موضع صاحب قدرت، مردم را به دلیل باورهای شان بازخواست میکند. انگیزیسیون در قرون وسطی برای مخالفان آرای کلیسایی (کلیسای کاتولیک) با مجازات سهمگین همراه بود.
در قرون وسطی سازمانها و تشکیلات وسیع (علنی و مخفی) به منظور تفتیش عقاید در اروپا به وجود آمدند. این سازمانها و تشکیلات (کلیسای کاتولیک رم) زیر نظر پاپ و اسقفها در راستای جلوگیری از نضج، نشو و نمای هر فکر و اندیشه تازه و جدیدی تاسیس شدند.
کلیساداران مدعی جلوگیری از نشر فکر و کتاب مغایر با اخلاق و ایمان منبعث از دیانت مسیح بوده و وانمود میکردند که آن عملْ وظیفهی آنها بود.
معروفترین قربانیان تفتیش عقاید یا دیدهبانی عقیدهدر دوران قرونِ وسطی گالیله بود.
البته گالیله به علت بازگشت از عقیدهاش در ثابت نهبودن زمین و گردش آن به دور خورشید اعدام نهشد. اما قربانی دگر و معروفِتفتیشِعقاید جوردانو برونو بود. برونو آثار بزرگانی چون دموکریتوس، لوکرتیوس و کوپرنیک را خوانده و افکارِ ضد ارسطویی داشت درست زمانیکه علوم کلیسا در آن دوران بر پایهی فلسفهی ارسطو و حمایت از آن بنا نهاده شده بود.
زوال دستگاه تفتیش عقاید در اروپا به صورت ناگهانی رخ نهداد و حدود یک قرن به طول انجامید.
در پی پیروزی انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹، دستگاههای تفتیش عقاید به تدریج مورد حمله مردم قرار گرفتند و یکی پس از دیگری نابود شدند. همین اعمال بود که حسِ انتقامِمردم را به انگیزهی مرگبار مبدل کرد در نتیجه هم کلیساها از عقدهی مردم امان نهیافتند و به آتش کشیده شدند و هم کشیشها در هر سویی به قتل میرسیدند.
تسلط کلیسای کاتولیک در دوران قرون وسطی
بعد از سقوط امپراطوری روم، یک دولت واحد نتوانست مردمی که در قاره اروپا زندگی میکردند را با یکدیگر متحد کند. به جای آن، کلیسای کاتولیک به قدرتمندترین نهاد در قرون وسطی تبدیل شد. پادشاهان، ملکهها و سایر رهبران کشورها، بیشتر قدرتِ خود را از ارتباطشان با کلیسا و حمایت از آن دریافت میکردند.
در دوران قرون وسطی کلیسای کاتولیک تسلط فراگیر و ترسناکی بر تمامی ابعاد زندگی مردم و حکمرانان داشت. سیاست های کلیسا در این دوران هم از طریق مردم و هم اشراف و پادشاهان به کلیسای کاتولیک کمک کرد تا پول و قدرت بسیاری به دست آورد.
ادامه دارد…
Sent from my iPad