به کس چی به کس چی
مصاحبه کرزی با تیپ (پنجصدوسی )
تیپ: کرزی جان سلام
کرزی: جانت به سلامت
تیپ: هشت ثور چطور گذشت؟
کرزی زیر چشمی نگاه داره و گپ نمیزند.
تیپ: از هشت ثوووور پرسیدم؟
کرزی: خبر هستی چی پرسان داری ،سر زخم ما نمک پاش می تی.
تیپ: با معذرت،میگن گریختی؟
کرزی: نقل مکان کردم،دقیقتر انتقالم دادند به مکان دیگر.
تیپ: چرا؟
کرزی: از خاطر کرا
میگن کدام تق و پق شد ترسیدی هه؟
کرزی: مه بچه ترس نیستم.
تیپ: خیر چرا گریختی ؟
کرزی: از خاطر خودم نبود گفتم چپنم ره کدام پتاقی نخورد که خراب میشه مال ملت است.
تیپ: از خاطر چپن؟! معلوم میشه که بیت المال را زیاد دوست داری؟
کرزی: خیر چی فکر کردی،پیش من فرق بین بیت المال و مال خودم نیست.
تیپ: میگن چند نفر افگار شد؟
کرزی: جدی؟!
تیپ: پیش خودت مال دنیا با ارزشتر از مردم دنیا است؟
کرزی: ببین قربان یک افغانی چند دالر است؟
تیپ: چهل و نو ونو و نو نو ونو.
کرزی: سی و پنج حسابش کو، اما یک چپن؟ هه ؟ رسیدی؟
تیپ: بگو ترسیدم یک وخلاص،بهانه نکو جناب.
کرزی: گفتم بچه ترس نیستم، رفتم که اسلحه خوده بیارم .
تیپ: خیر امنیت و پلیس چه وظیفه دارند؟
کرزی: همراه ای بودجه که ما داریم ، همو امنیت خوده که بیگیرند بس است.
تیپ: خیر تدابیر نگرفته بودید؟
کرزی: چرا نه! به من گفته بودند که همراه کسی بغل کشی و روبوسی نکنم، که احتمال داره به گریپ مبتلا شوم.
تیپ: هدف تان از گریپ انتحاری ها است؟
کرزی: او بخدا که هیچ فکرم نبود، مه میگم خیر به خاطر جلوگیری از ویروس ....
تیپ: آفرین به آی کیوی شما.
کرزی: خوب شد که خودم جور هستم.
تیپ: شما فقط به فکر خود هستید؟
کرزی: سر زنده باشه قره قلی زیاد است.
تیپ : من که این استعارات وکنایات شما را میبینم حتمی در شعر گفتن دست بالای دارید، میشود یک شعر در باره هشت ثور بگوید.
کرزی: به هشت ثور بلد نیستم به هفت ثور بگویم؟
تیپ: نه.
کرزی: ای خلقی
تیپ: نشناختی!
کرزی: ای پرچمی
تیپ : نشناختی!
کرزی: ای طالب.
تیپ: چی؟!
کرزی: حالی فامیدم قصه از چه قرار است، چرا به جای هفت ثور هشت ثور را تجلیل کردیم، طالب هم که نیمچه خلقی،اووووووگپ ده کجا بوده مه خبر نه، باز چرا مره میزنند مه خو نه ده هفتش دست داشتم نه در هشتمش! نکند که هدف دیگرا بوده مه نا حق ترسیدم.
تیپ: شما خو گفتین که مه بچه ی ترس نیستم؟!
کرزی: مه از خود ترسیدم که کمی دست سنگین دارم کدام خرابی نکنم.به آن خاطر.
تیپ : پس بسیار خوب شد که ترسیدی. بیایم سر اصل گپ: شما از این به بعد چه تصمیم دارید؟ البته در قدم اول.
کرزی: اول خو یک ختم وخیرات میکنم. دیگر اینکه هشت ثور را تجلیل نکنم. فکر کنم بهترین راه همین است. مثلآ شانزده و هژده جوزا ره تجلیل کنم. که هیچ کس نفهمد که چی ره تجلیل دارم. مراسم که به خیر خلاص شد میگم بیادرا همین هشت ثور بود، قضایی . خوب گفته اند که دیر آید درست آید. یا که همو هفت ثور را.
تیپ: قربان هشت ثور خو روز آزادی از چنگ روس و همکارهای ایشان است .
کرزی: در هفت ثور هم روس ها وهمکارایشان دخالت داشتند.
تیپ: فرق داره وطندار
کرزی: چه فرق داره در هفت آمدند و درهشت رفتند.
تیپ : فکر کنم که این تق وپق ها زیاد تاثیر کرده؟!
کرزی: یاد نکو بلا بود برکتش نه.
تیپ: چرا این قدر ترسیدی نمی بینی که دیگرا ماندند و فقط شما به گفته خودت نقل مکان کردی؟
کرزی: مره چی به دیگرا آنها خود ره در چاه بیندازند من هم بیندازم؟! نشنیدی که میگن یک راه مردی گریز است؟
تیپ : گپ شما درست ولی شما فقط همین راه را انتخاب کرده اید.
کرزی: نکو که مره بسیار خوشم میاید.
تیپ: از اصلاحات شما فرار میکنید از مقابله با فساد اداری شما فرار ازقیمتی و قحطی شما فرار از رشوه وچی وچی وچی بلاخره از هشت ثور وضع وحال مردم چه خواهد شد؟
کرزی: یک مثل است که میگن خطر تا گلو مردم زیر پای یا میگن من زنده جهان مرده من افگارجهان نابود.
تیپ: طالب ها این طوق لعنت را به گردن خود انداخته اند ،قسمی که میدانیم شما آنها را به خوب وبد و زشت تقسیم کرده بودید.از نظر شما کار کدام شان است؟
کرزی : مه شوخی کرده بودم، یک دانه شان هم خوب نیست از این به بعد مه همراه شان میفهمم.
تیپ: کمی روشنی بیاندازید.
کرزی: به چشم.
تیپ: نه همراه برق دستی،هدفم این است که توضح بدهید.
کرزی: مه حیران ماندم در روز روشن نمیبینی شب کوری داری. از این به بعد مذاکره بند، یک تعداد شان که تسلیم شدند و وظیفه دارند منفک، زاری و جان جان فنش. از این به بعد ناتو، طیاره، زدن باز ناتو، طیاره زدن که بفهمند یک بوجی آرد چند ماه معاش است.
تیپ: پیام تان به آنها چیست؟
کرزی: می انتقام لهونگا
تیپ: هندی هم بلد هستی ؟
کرزی: از سریال ها یاد گرفتیم
تیپ: حالی که از سریال یاد کردی ،چرا سریال ها ره بند میکنند سر مردم؟ قسمی که معلوم میشه خوش شما هم آمده.
کرزی: او رقمی خو خوش دیگرا هم آمده ، ولی گپ اینجاست که مردم معتاد سریال ها شده، به حال خود نمی میرند سریال میبینند ای قیمتی ره ببین ای بی سرو سامانی ره نگاه کو ای دولت ضعیف ...هیکس ده فکرش نیست. قصه قصۀ سریال است حتی در دوایر دولت هم سرایت کرده ، در شعبه داخل شو یا رشوه خوردن است یا قصه سریال ها.
تیپ: اگر این مشکلات را مردم حل کند وظیفه شما چیست؟
کرزی: حکومت کردن.
تیپ: خیر باشه در آخر به مردم چه گفتنی داری؟
کرزی: اگربنده فرار نمود به کس چی به کس چی . اگر من فکرجان کردم به کس چی به کس چی
تیپ: کمی بی نظم نبود ؟
کرزی: مطابق اوضاع.
هر چند جای شوخی نیست اما گریه هم کاری را حل نمیکند.
بصیر احمد مهاجر