عبدالغنی نیکسیر
ویلاگ کهندژ www.kohandazh.blogfa.com
ميــله هــاي عنـعنــوي هــرات
يا جشن هاي نوروزي
هرات اين نگين و قلب خراسان كهن كه در چهار راه تجارت منطقه، داراي موقعيت خاصي بود ه است ، مردمي آراسته باخصايل اسلامي و تمدن شرقي در آن زندگي ميكرده اند و با وضع نسبتاً خوب اقتصادي، از فرهنگ عالي اجتماعي برخوردار شده اند واز خود آداب وعاداتي عالي برجاي گذاشته اند كه يكي از آنها برپاكردن محافل خوشي و ميله ها بوده ، براي استقبال از سالي نو و رفع كسالت و خستگي هاي ناشي از كار روزانه .
گراميداشت روزهاي معين از سال وبرپاكردن جشن هاي مانند فروردين و مهرگان دركشورما سابقه بسي ديرين دارد ازآنجمله درهرات ميله هاي نوروزي از زمانه هاي پيشيشن تا قبل از انقلاب ( قبل از دهه شصت هجري شمسي ) به صورت منظم و عنعنوي برگذار ميگرديده ودر ساليان اخير اولين اين ميله ها از جمعه اول برج حوت آغاز ميافت كه محل آن باغ ( تخت صفر ) بود .
وقتي از بخش جنوبي وارد ساحه باغ تخت صفرميشديم ، از دور لنگي هاي سفيد مردان ، نظرتازه واردان را به خود جلب ميكرد و با هرقدمي كه به مركز باغ تخت صفرنزديكتر ميشديم ، آواز غلغله بيشتر شنيده ميشد ، اما از آن همه آواز ها كه اولتر شنيده ميشد و لذت بخش تر بود آواز دهل ( ساز ودهل ) بود كه نوازندگان شان آهنگ هاي شيرين محلي و آهنگهاي از راديو كابل را با لياقت ومهارت مينواختند .
از جاي جاي ، دود سما وار ها چون رشته هاي نيلي رنگ به طرف آسمان بالاميرفت و آهسته آهسته سفيدي خيمه هاي كه از روز پنجشنبه نصب و آماده شده بود نمايان ميگرديد .
تخت صفر كه در دامنه هاي نسبتاً هموار شمالشرق شهر هرات واقع شده واز فراز تپه هاي آن منظره شهر را به خوبي ميتوان تماشا كرد ، اولين تهداب و نام گذاري آن به زمان تيموريان هرات ميرسد. روايت است كه برفراز تپه اي كه اكنون بلند ترين نقطه وشامل باغ تخت صفر است ، گوهرشاد بيگم ملكه مشهور، بخواهش پدرش ( ملاصفرگاوچران ) تختي ساخته بوده تا ملاصفربرآن بنشيند و چريدن گله گاو را مراقبت نمايد وچون منطقه اي مرتفع وداراي چشم انداز وسيع ميباشد ، در زمان سلطنت اعليحضرت محمد ظاهر شاه و حكمراني عبدالله خان ملكيار و غلام فاروق خان ، به اين منطقه اهتمام خاص صورت گرفته و با زحمات زياد ، دامنه سراشيب كوه ، به شكل زينه مانند تغيير شكل داده شده ولي در ساليان فتور وجنگ ها ( دهه شصت ) زمامداران وقت به آن توجه نكرده ودرختان آن خشكيده بود ، آبادي هاي آن ويران و خشت هاي ساختمانهاي آن كنده وغارت شده بود، تا اينكه درزمان آقاي خالقيار كه رياست تنظيميه هرات را عهده داربودند بجاي درختان ناژوي سابقه نهال هاي جديد نشانده شد و بعد از پيروزي مجاهدين ، درزمان اميرمحمداسماعيل خان آبادي اساسي آن شروع گرديد ، دو تعمير زيباي دومنزله براي پذيرايي مهمانان و يك باب تعميردومنزله ديگر كه داراي دو صالون بزرگ است براي برگزاري محافل ومجالس مورد استفاده قرار ميگيرد ، ساخته شد و دربلند ترين نقطه آن كه بالاي تپه اصلي ( تخت ملاصفر ) است تعمير دومنزله اي زيبا ي مدورشكل آبادگرديد كه ازمهمانان خاص دولتي در آنجا پذيرايي ميگردد و آنرا بنام ( خانه جهاد ) مسمي كرده اند . آز فراز تپه ، كه به سمت پائين مي آئيم حوضي بزرگ است با شرشره ي جالب كه درسابق از جوي سلطاني آب ميگرفته و حوض مذكور هم برزيبايي ونزهت منطقه مي افزايد و هم از آن در سابق به حيث ذخيره آب براي سرسبزي ساحات مركزي وپائيني باغ استفاده مي شده است . وقتي به اطراف حوض و به پائين تراز آن نظراندازي كنيم كنار خيابانها با درختان ناژو و سرو آراسته شده و درساحات هموار مابين خيابانها درختان مختلف ميوه دار و بي ميوه به چشم مي خورد از آنجمله درختان ارغوان به رنگهاي سرخ وخصوصاً ارغوان زرد در آن فراوان بود (خوشبختانه از بين نرفته ) و شكوفه درختان بادام وسيب و زرد آلو اين تابلوي زيبا را زيبا تر مي نمود و در زير درختان بساط خوشي وعشرت برپا بود. در آن زمانها لوازم صوتي وتصويري امروزي در دسترس مردم نبود بنا برآن يكي از وسايل خوشي همانا شنيدن ساز دهل بود . وقتي سازدهلي ( گروپ نوازنده ساز ودهل ) به دروازه هر خيمه ميرفت ، شريني وبخششي ميگرفت و وقتي كنار بساط كسي مينشست ، با استقبال زياد روبروميشد ، گويي درانتظار آمدنش بودند . فرمايش نغمه وآهنگي داده ميشد و نوازنده چيرده دست به نواختن شروع ميكرد . گروپ سازدهلي اغلب متشكل از سه نفر بود : دهلي ، سرنا نواز و سرگروپ كه با اتن و حركات جالب و بيان وجيزه ها و مداحي بررونق محفل مي افزود . جوانان و پيرمردان زنده دل به اتن برميخواستند و مردم زيادي كه در پي تماشا بودند بر دور آنان حلقه ميزدند . خيمه ها در فاصله هاي معين از همديگر نصب ميشد ، بعضاً دو يا سه خيــمه ( تجير ) را يكجايي دركنارهم برپا ميكردند و صحن فضاي زيرسايبان ها با قالين وگليم هاي كه با دست هاي بافندگان محلي از پشم خالص گوسفند بافته شده بود فرش ميگرديد. درجلو هرخيمه بساط سماوار برپا بود كه معمولاً دوتا سماوار نظر به اندازه و وسعت خيمه با آبگيري زياد يا ميانه جابجا ميشد . سماوار هاي از جنس مس يا برنج ( برونس )، كه درزير نور آفتاب ميدرخشيد و دركنار سماوار الماري رف داري بود كه در هررف آن چاينك هاي چيني با نقشهاي رنگين به صورت قطار چيده ميشد و پياله هاي چيني كه رنگ زمينه آن معمولاًسبزيشمي با نقشهاي آبي كه قاعده كوچك و سري گشاده وپهن داشت در قفسه هاي زيرين جابجا ميگرديد. اين سماوار ها به نوبت به جوش مي آمد تا مهماناني كه جهت نوشيدن چاي مي آمدند منتظر نمانند . چاي سماوار كه حيل ( گياه هندي با پوستي سبزرنگ ودانه هاي سياه كه بوي وطعم خوش دارد ) برآن افزود ميشد خوشرنگ وداراي طعمي گوارا بود. در گوشه آخري خيمه جايي براي نوازند گان انتخاب ميشد. دوتار، زير بغلي ، چنگ ، ناي ، تال ، زنگ و دايره از آلات مروج آن زمان بود هر چند آهنگهاي در موسيقي هندي كه براي ساحه فرهنگي هرات موسيقي جديدي بود ( بعد از تاسيس راديوي كابل كم كم مردم با آن آشنايي پيدا ميكردند ) نواخته ميشد ، ولي بيشتر آهنگ هاي كه سروده ميشد در ( مقام ) هاي محلي يا خراساني بود : مقام الله ، سرحدي ، مقامي ، چهاربيتي و ... كه علاقه مندان خاص خود را داشت .
دربعضي خيمه ها ناي وزيربغلي بود و دربعضي خيمه ها خواننده اي ديده ميشد كه دستش را به گوشش گرفته يكي از آهنگها ومقامهاي محلي را ميخواند : كوچه باغي، گريلي، چهاربيتي و ....
شهرداري يا بلديه آنزمان دو باب تعمير نيز ساخته بود كه هريكي داراي چند اطاق بود وتوسط ( منتظم ) سرپرستي شده و درآنها از مهمانان وكارمندان دولتي پذيرايي ميشد . درموقعيتي پائين تر تختي با طاق بلند از خشت پخته ساخته شده بود كه از آن براي كانسرت ها و برگزاري محافل سخنراني استفاده ميشد .
در روز هاي جمعه كه ميله بود كنسرتي عام از طرف شهر داري در اين محل برگذار ميشد . هنر منداني چون : خالوي شوقي ، گلپسند ، خوشنواز، الفت هروي ، نصرت ، ناوك و ... در آن اشتراك داشتند و در آن آهنگهاي خوش در موسيقي هندي وهم در موسيقي خراساني و با نواختن آلاتي مانند : هارمونيه ، تبله ، رباب، دلربا و دوتار همراه بود .
نوازنده گاني دوره گرد با قيچك و خواننده اي محلي ديگر، با دايره زنگدارش نيز از موقع استفاده برده در اين خوشي عمومي سهم ميگرفت و شيريني دريافت ميكرد .
ملنگان وصوفي مآبان خوش آواز نيز غزل ها و نعتيه هاي را به خواندن ميگرفتند و طرفداران وعلاقه مندان زيادي داشتند كه بر دور آنان حلقه اي بسته مي شد .
از كنار هر خيابان كه ميگذشتي فروشنده هاي دوره گرد بچشم ميخورد ، هر آنچه خوردني يا براي تحفه برده ميشد در اينجا براي فروش آورده بودند . بساط فروشندگان تخم مرغ هاي جوش داده و رنگ آميزي شده ، بساط هاي ميوه خوشك : كشمش هاي سبز وسياه ، نخود گل ، بادام ومغز بادام ، پسته ، جوز يا چهارمغز ، خسته يا هسته زرد آلو ، تخم كدو ، تخم هندوانه وخربوزه و ... كه بر روي فرشي در روي زمين و جداجدا از هم با كوت هاي منظم چيده وجابجا ميشد .
كسانيكه ميوه خشك را بداخل تبنگ هاي دايره اي و بر روي صندوق يا پايه وكمي بالاتر از سطح زمين تنظيم ميكردند به آنها ( تبنگي ) ميگفتند كه در آراستن بساط داراي مهارت خاص بودند . سليقه آنها سبب جذب بيشتر خريداران ميشد . ميوه هاي خشك در بين تبنگها چيده ميشد ودريك گوشه ي بساط فروشنده با لباسي آراسته و چهره خوش وترازوي بدست ايستاده منتظر فرمايش خريدار بود . ترازوي با دو كفه هموار از جنس برونس و با نقشهاي دايروي كه هر پله با سه نخ رنگي و زربافتي به ( شين ) ترازو كه با نقش ورنگهاي منظم طوريكه نقشهاي دوطرف شين در تقابل همديگر بودند، بسته بود و در زير ترازو ظرفي بود كه به آن ( دخل ) ميگفتند وپول را در آن مي انداختند ومعمولاً از جنس مس وتزئين شده بانقوش كنده كاري و ملمع شده باقلعي كه از لحاظ شكل تقريباً شباهتي با كوزه هاي سفالين هندي ودهني گشاده داشت گذاشته ميشد ووقتي سوداي يك خريدار تمام ميشد فروشنده ، با مهارت طوري ترازو را روي دخل ميگذاشت كه با دكه دادن آن صداي ( سنج ) مانند از آن بلند ميشد و گاهي اين صدا را با آواز خود همراه ميساخت ، موجب جلب نظر رهگذران ميشد .
قنادي ها نيز بساط هاي شريني پهن ميكردندكه بر روي آن نقل، نبات ، شوشله نبات ، لوزي ، زلف عروس ، سيب قندي ، كاغذپيچ ( چاكليت ) و.... به اضافه دشلمه و چاي خشك وكلچه وكيك چيده ميشد. نقل هاي : بادامي ، پسته اي ، نخودي ، خلال ، خسته اي ، جوزي ، خميري .
در جايي ديگر بساط فروش قلتك هاي چوبي و قرقرك بود كه توسط فروشنده ها چرخانده ميشد ، صداي آن از چند متري بگوش ميرسيد و كودكان را به سمت خود ميكشاند .
در جايي هم بساط تخم مرغ بود و تخم جنگي. بعضي قطار ميزدند و بعضي يكه جنگي ميكردند، طوريكه تخم مرغ را به دندان ميزدند و باتعيين سستي يا محكمي پوست تخم مرغ ميگفتند : از كدام يك هستي بنشين ؟ تواز كدام يك هستي ؟ سرانجام يك نفر يكي از آن دو تخم مرغ را انتخاب ميكرد وبايد تخم خود را ميگرفت تا ديگري تخم ديگررا برآن بزند . آنكه تخم مرغ دستش ميشكست تخم را ميباخت وبعضي به اصطلاح ناديد وناچشيده ميجنگاندند .
يكي از سراشيبي ها كه بنام ( تنده بايسكل ها ) يا د ميشد ، محل زور آزمايي بايسكل سواران بود كه از آن سراشيبي بايسكل را سواره بالا ميبردند ، طرفداران وتماشاگران خود را داشت .
در جايي ميدان سنگ اندازي گرم بود و زور آزمايي با سنگ .
درجايي بساط لاتري بود و در جايي داو گله بازي جوانان گرم و در جايي بجل بازي .
براي كودكان از همه جالب تر ( چرخ فلك ) بود كه بر دو نوع ساخته ميشد ، يكي را كه چرخ فلك اسپي ميگفتند ، داراي يك ستون عمودي بود كه يك انجام آن در زمين محكم ميشد و در انجام بالايي آن يك ميله آهني استوارميگرديد و دو يا سه عدد ميله چوبي كه سوراخي در وسط داشتند ، باهم بسته وبرميله بالايي گذاشته ميشد تابه دور آن بچرخد و درانتهاي آنها چهاريا شش اسپ چوبي توسط ميله يا زنجير آويخته بود . كودكان ونوجوانان بالاي اسپها مي نشستند و به دور ستون وسطي توسط صاحب چرخ فلك باسرعتي كه ميتوانست چرخانده ميشد . نوع دوم كه به آن ( چرخ فلك ملاقي ) ميگفتند تقريباً به همين شكل امروزي است كه از چوب ساخته ميشد وبا نيروي شخص موظف به چرخ مي افتاد و چون ازجنس چوب بود و درآنها ساچمه خانه يا گراري نبود بعد از هر چند دقيقه از موادي لغزنده كننده كه تركيب اصلي آن صابون بود به مفصل هاي آن زده ميشد . اغلب دو يا سه چهار تا از اين چرخ وفلك ها دركنارهم برپا ميشد و در فاصله وسط آن ساز ودهل مينواخت . آواز غريچ غريچ آن ، زماني كه سرعت ميگرفت بعضي ها را ميترساند و سرگيچه پيداميكردند و بعضي ها كه دلاور بودند معلق ميزدند .
مردم در خيابانها ميگشتند دوستان وآشنايان را ميديدند و از حال واحوال هم پرسان ميشدند و دعوت به چاي و نان ميكردند و يا باهم به گردش وساعت تيري و تماشا مي نشستند .
هر قدر چاشت نزديكتر ميشد بوي غذا نيز بيشتر در فضاي ميله مي پيچيد و آب بدهان گرسنگان مي آورد.از صبحگاه پختن جلبي جريان داشت پكاوره ، چپلي كباب، چاينكي ، ديزي و پلو از غذا هاي بود كه در بعضي بساط ها و خيمه ها پخته ميشد ولي بيشتر بازار ماهي پزان گرم بود و در هركجا ماهي و جلبي كه محبوب ترين غذاي اين فصل بود ، باهم صرف ميشد و در سفره ها به چشم ميخورد .
بعد از نماز پيشين ميدان گشتي گيري آرام آرام مزدحم ميشد و در جاي كه اطراف آن داراي سطح مايل بود و به همين مناسبت اختصاص يافته بود در دايره اي به قطر چهل يا پنجاه متر دور هم مينشستند . جوره كن ها كه گردانندگان وداوران واز پهلونان سابقه بودند به قيافه و اندام هرشخص دوطلب ديده و دو دو نفر را جوره ميكردند . كشتي از نوجوانان آغاز ميافت وتا به جوانان ميرسيد و حوالي عصر بزرگان عرصه ي كشتي به ميدان مي آمدند . حضور آنان در ميدان سبب هلهله ميشد و تماشاگران مشتاق منتظرنتيجه كشتي بودند ، تا اينكه اذان شام اعلام ختم ميله بود .
هرچند زمان ختم ميله نزديكتر ميشد بازار تبنگي ها و ميوه فروشان گرمتر ميگرديد و مزدحم تر، هركس بطرف خانه ميرفت دستمالي ابريشمين يا حليل يا گل شفتالواز ميوده خشك بدست روان خانه ميشد تا اعضاي فاميل هم سهمي از ميله داشته باشند. خصوصاً كسانيكه نامزد بودند بايست دستمالي از هفت ميوه به خانه خسرش ببرد و تعريف ميله نقل مجلس شب نشيني بود و انتظار براي آمدن جمعه اي ديگر و ميله اي ديگر ... و براي كشتي گيران كشتي اي ديگر تا ختم برج حوت و شروع ميله هاي نوروزي .
درساليان اخير علاوه برجشن هاي مردمي ، ميله نوروز از طرف مقامات دولتي به نام ميله قلبه كشي يا روز دهقان برگزار ميگرديد كه درآن اراكين دولتي اشتراك مي نمودند . گرداننده گي محفل برعهده اداره زراعت است كه در آن سامان وآلات جديد زراعتي ، حاصلات نمونه ، بهترين حيوانات تربيه شده و ابتكارات دهقانان به شكل نمونه به نمايش گذاشته مي شود واين روز رخصتي عام است .
در ساليان اول ، والي ولايت با پوشيدن لباس دهقاني وجفت گاوي كه آماده گرديده بود جهت تشويق و تكريم دهقانان با قلبه كردن زمين ، جشن دهقان را افتتاح مي نموده.
در شهر هرات از اولين جمعه برج حوت ميله هاي در تخت صفر برگزار ميگرديد و در آن كشتي گيران جديد اعلام موجوديت ميكردند و آخرين ميله تخت صفر روز نوروز بود و بعد از آن نوبت ميله چهار شنبه اول سال ميرسيد كه در شمالغرب شهر هرات در ميداني كه نزديك زيارت ( ميرابوالوليد صاحب ) است وحدود پنج كيلومتر از شهرفاصله داشت ، برگذار ميگرديد و ميله زنانه نظر به موقعيت ساكنين شهر و روستاها در چندين نقطه برگزارميگرديد از آنجمله براي زنان ساكن درجنوب شهر هرات در روز هاي نوروز وچهارشنبه اول سال و سيزدهم نوروز ، در جوار مقبره سلطان ميرعبدالواحد شهيد ( رح ) كه نزديك برج خاكستر در جنوب غربي شهر هرات موقعيت دارد و براي زنان روستاهاي جنوب وجنوب غرب هرات درباغچه جوار زيارت شاهزاده يعقوب وبراي زنان شرق شهر هرات در پارك استوديوم و براي زنان روستاهاي دور دست شرق شهر هرات در جوار زيارت امام شش نور ( رح ) و براي زنان ساكن در شمال شهر در منطقه مصلي و بعداً بداخل باغ زنانه يا پارك گوهرشاد كه ساحه گنبد گوهرشادبيگم است برگذار ميگرديد و ميله زنانه ساحات غرب انجيل در باغچه هاي جوار زيارت ابوالوليد( رح) و زيارت سيدعبدالله آقا در ده كيلومتري غرب شهر هرات برگزار ميشد .
همچنين زنان و مردان ولسوالي گذره نيز در جوار مزارات يا باغ ها ميله هاي جداگانه برگزار ميكردند مانند زيارت خواجه محمد كنجان و ...
ميله چهار شنبه اول سال كه گاهي با باريدن باران هاي بهاري مختل ميشد ، در اين ميله نيز انواع ساعت تيري ها ، هنرنمايي ها و كاسبي ها رونق داشت ، ولي با حجم بيشتر و اشتراك كنندگاني بيشتراز ميله هاي تخت صفر حتي دراين روز ادارات دولتي و مكاتب به شكل غير رسمي به حالت تعطيل در مي آمد .
در ميداني كه براي انواع چارپايان اختصاص ميافت صدها راس مركب ديده ميشد كه مردم دهات از روستاهاي دور و نزديك با سواري آنها مي آمدند ، قشقره عجيبي داشت .
روستائيان پاك سرشت و پاكدل وقتي با دوستان واقارب شهري شان برميخوردند با چهره هاي خوش و تبسمي دلپذير همديگر را درآغوش ميگرفتند وبا دو دست دست ميدادند ، بعد درحاليكه دست هاي شان برسينه گرفته بود از احوال يكديگر واقارب پرسان ميكردند وبعد گرمجوشي ها ، با تقديم نان هاي خانگي ، شيرمال ، نان زرد ويا غلف هاي گوناگون كه معمولاً باروغن زرد پخته ميشد و اهداي تخم مرغ هاي جوش داده رنگين و يا نقاشي شده بود ، از بين دستمال هاي سفيد گل دوزي شده بيرون مي آوردند و تقديم دوستان ميكردند . نقاشي روي تخم مرغ با جوهري نمودن انگشت توسط خانمها انجام كه وسايل ميله مردان را آماده ميكردند و در رنگ آميزي تخم مرغ ها ، از مواد طبيعي استفاده ميشد مثلاً اگر تخم مرغ را ميخواستند به رنگ قهواي درآورند ، هنگام جوش دادن ، پوست را در آب علاوه مي نمودند . تيره گي وروشني رنگ بستگي داشت به مقدار پوست پياز علاوه شده .
تحفه دادن يكي از رسوم رفت وآمد ها بود ووقتي دوستان شهري به ده ميرفتند معمولاًمقداري چاي ودشلمه يا قند تحفه برده ميشد كه به آن ( دستاويز ) ميگفتند و روستائيان از فرآورده هاي لبنياتي يا نان هاي كه درفوق ذكر شد دست آويز داشتند .
براي تهيه نان شيرمال آرد گندم را با شير خميرمي كنند و در نان زرد ادويه هاي گوناگون مانند تخم شد ، زيره ، دارچيني ، زرد چوبه و ... مي زدند وسپس مقداري كم روغن زرد را درخميرآن علاوه نموده درديواره تندور مي پختند و نان غليف كه ضخامت آن از سه الي هفت يا هشت سانتي مترميرسيد خمير ادويه دار را به همان شكلي كه براي نان زرد تهيه ميشد در بين روغن مالش داده بعد باروغن در بين ديك غلف مي انداختند طوريكه خمير دربين روغن بپزد وبراي پختن غليف از روغن زرد يا روغن دنبه استفاده مي شد ( غليف به نوعي ديك گفته ميشود كه قطر دهانه ديگ با قطردايره تحت ديك يكسان باشد تا نان غليف بعد پخته شدن آسان از ديك كشيده شود برخلاف ديكبر كه قطردايره تحت ديك بيشتر است و هرقدربه دهن ميرسد ازقطر آن اندكي كاسته ميشود ) و بعد از پختن نان وختم آتش ، در بين آتش وخاكسترباقيمانده تندورميگذارند تا به آرامي بپزد و نوع ديگر آن غليف تخم مرغي است كه بر روي نان غليف چقري هاي ميسازند و درهريك آن يك دانه تخم مرغ را جهت لذت بيشتر و زيبايي نان جا ميدهند .
اين ميله نيز كه داغ ترين زمان آن از كله چاشت تا نزديك غروب بود با اذان شام به پيان ميرسيد. تفاوت ديگر اين ميله با ميله هاي تخت صفر اين بود كه پهلوانان شهر كه در ميله هاي قبلي مشخص شده بود اكنون با پهلوانان روستاهاي غرب شهر هرات بغل ميداد و موقعي بود براي شناخت پهلوانان جديد .
بعد از ختم ميله ي چهار شنبه اول سال در ساحه خواجه ابوالوليد ( رح ) نوبت به ميله هاي شهزاده يعقوب ميرسيد كه براي دو روزبود يعني پنجشنبه و جمعه اول سال . شهزاده يعقوب يكي از نوادگان امام جعفر طيار ( رح ) است كه مرقد آن بزرگوار در حدود ده كيلومتري جنوبغرب شهر هرات درنزديكي قريه اي بنام ملدان واقع است و در جوار آن ولنگي بود كه براي برگزاري ميله انتخاب ميشد .
درختم ميله ي چهار شنبه اول سال ، تمام خيمه ها ، سماوارها ، بساط ها ، چرخ وفلكها و هر آنجه براي اين ميله تدارك ديده شده بود بسته بندي ميشد و شب هنگام به طرف شهزاده يعقوب حركت داده ميشد وتاصبح دوباره نصب وآماده ميگرديد زيرا مردم روستاهاي جنوب وجنوبغرب شهر هرات بي صبرانه انتظار داشتند و باز همان ساعت تيري ها و ديد وباز ديدها و هنرنمايي ها بود و همان كشتي گيري ها و فرق اين ميله با ميله قبلي اين بود كه پهلوانان روستاهاي شمال وجنوب ولسوالي انجيل در روز اول زور آزمايي ميكردند و روز دوم براي كشتي گيري بين پهلوانان شهر با روستاهاي جنوب و غرب شهر بود .
بعد از آن نوبت به ميله هاي پل مالان ميرسيد كه تاريخ آن روز سيزدهم اول سال يعني ميله سيزده نوروز بود .
پل مالان در ده كيلومتري جنوب شهر هرات يكي از پل هاي بسيار قديمي ومشهور است كه از خشت پخته اعمارشده و در هنگام ميله نسبت آمدن بهار وباران هاي بهاري آب درياي هريرود افزايش ميابد و وقتي آب از تاقهاي پل فرو مي ريزد ، غرش بخصوص ومهيبي دارد كه شنيدني است وديدني و اولين تحفه بهار يعني كاهو نيز در زمان برگذاري اين ميله بدست مي آيد .
اشتراك ميله كنندگان زيادتر و ساعت تيري هاي گوناگون در كنار هريرود خروشان ، اين ميله را از ميله هاي قبلي پر رونق تر ميساخت خصوصاً كه در اين ميله كشتي گيري وپهلواني به اوج خود ميرسد زيرا اكنون علاوه بر مردماني كه از شهر و قريه هاي ولسوالي انجيل به پل مالان مي آمدند ، مردمان روستاهاي جنوب درياي هريرود كه ساحه ولسوالي گذره است نيز اشتراك مينمودند و زور آزمايي ميان پهلوانان ولسوالي انجيل و ولسوالي گذره و پهلوانان شهر صورت ميگرفت و از ولسوالي گذره كه در ميله هاي قبلي وجداگانه ساحه ولسوالي خويش پهلوانان شان مشخص شده بود اكنون در اين ميله با تعداد ي زياد ازطرفداران وبازديد كنندگان اشتراك مي نمودند و قهرمانان اين دوره از كشتي گيري ، قهرمانان سال ، شناخته ميشدند .
مردم هرات براي پهلوانان قدر ومنزلتي خاص قايل بودند و در محافل ومجالس با اشاره به همديگر معرفي اش ميكردند و بجاي گرفتن نام ، به آنها پهلوان خطاب ميكردند
آخرين ميله هاي نوروزي ، ميله هاي امام شش نور بود كه بازهم مانند ميله هاي تخت صفر ، در جمعه ها از جانب باشندگان قريه هاي شرق ولسوالي انجيل برگذارميشد و شهريان هرات و باشندگان قريه هاي نزديك درآن اشتراك مي نمودند . امام شش نور زيارتگاهي است درفاصله تقريباً پانزده كيلومتري شرق شهرهرات كه در آن چند تن از اولاده حضرت امام جعفرصادق ( رح ) مدفون اند و قريه ايكه اين زيارت در آن واقع شده را نيز بنام قريه امام شش نور ياد ميكنند .
فرق اين ميله با ميله هاي قبلي اينست كه چون در نيمه دوم ماه حمل شامل ميشد وهوا اندكي گرم ميگرديد لهذا بعد غروب از شبهنگام تا صبح ادامه پيداميكرد وبعضي ها ، شب را مي ماندند . درخيمه ها تا صبحدم آواز موسيقي بلندبود ونوشيدن چاي وساعت تيري ها ادامه پيداميكرد ، اما كشتي گيري هاي عمومي ختم شده بود و فقط به سائر ساعت تيري ها و تماشاها خلاصه ميشد وتا آخرين جمعه برج حمل ادامه ميداشت .
اگرچه ميله هاي عمومي ومنظم در امام شش نور به پايان ميرسيد ولي ميله هاي پراگنده ادامه داشت وخوشبختانه همين حالانيز ادامه دارد چه در روز هاي جمعه وچه در روز هاي تعطيل و آناني كه وقت وامكاناتي دارند ، با فاميل و يا دوستان از شهر بيرون ميروند و روز را در يكي از تفرجگاه ها ، كنار دريا و دامان طبيعت سپري ميكنند و مردمان روستاهاي مختلف هرات در هر جاي مناسب و زمان هاي كه فرصتي دست دهد به عشرت مي نشينند واز مناظر طبيعي و عنايات الهي لذت ميبردند .
در هرات ميله گاه هاي زيادي وجود دارد از آنجمه است چشمه هاي آب گرم اوبه، چشمه هاي آب گرم سفيدكوه، باغ شيدايي، ميرداود ، خسرو جان، گندم علي صاحب ، مولاناسپند ، سلطان شيخ آئينه ، رباط پي ، پل پشتون ، پل مالان ، پل هاشمي، خواجه ملا كوهي ، چشمه توتك ، كمركلاغ ، چله خانه ي خواجه صاحب انصار ، باغ ملت ، قلعه شربت ، دهانه غار ، باغ حضرت صاحب كرخ ، بند ريگ ، خوش رباط ، خواجه سربر، پارك ترقي ، پارك ظاهر شاهي ، پارك گوهرشادبيگم ، تخت صفر و بسا جاهاي ديدني ديگر كه در نقاط مختلف يا بصورت باغ و جنگل يا دركنارچشمه سارها توسط بلديه وقت يا شهرداري ويا در جوار زيارت ها توسط مخلصان آباد وبه تفرج گاه هاي عام تبديل شده است .