سعید مذبوحی - مصطفی زارعی
جهانی شدن و آموزش و پرورش:حرکت به سوی شبکه های نوین ارتباطیدر آستانه ی ورود به قرن ۲۱، جهان با چالشهای بسیاری در زمینه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و آموزشی و مسائل مختص به هرکدام رو به رو شده است. یکپارچه شدن و عمومی شدن دنیا در بسیاری از مسائل که از آن تعبیر به جهانی شدن می کنند مسئولان کشورها را به چاره اندیشی برای عقب نماندن از این قافله مجبور کرده است. در این مقاله سعی بر آن است تا ابعاد جهانی شدن، تأثیرات آن و نقشی که آموزش و پرورش در این میان به عهده دارد را مورد بررسی قرار دهیم.
دنبال کردن سیر تربیتی جوامع بشری و راهکارهایی که در هر مقطع و متناسب با شرایط هر زمان انتخاب کرده اند، می تواند در فهمی همه جانبه از تعلیم و تربیت خود را اساساً در نهاد خانواده انجام می داد و ارزشها و سنت های خویش را به نسل بعد منتقل میساخت.
با پیشرفت بشریت در جنبه هایی چون محافظت از خود، یادگیری چگونگی فراهم آوردن غذای بیشتر و بهتر، یادگیری چگونه با همدیگر زیستن و مشارکت داشتن و ابعاد دیگر کم کم به مسئله ی تعلیم و تربیت اهمیت بیشتری داده شد و نهادهای تعلیم و تربیت که نظام آموزشی امروزه تکامل یافتهی آنست به وجود آمدند. در واقع نهادهای خاصی متولی این امر شدند و برنامه ریزی و طراحی آن را عهده دار گردیدند. تعلیم و تربیت جدید و نگرش علمی به آن که محصول قرن بیستم است با گذر زمان تغییرات گوناگونی را به خود دیده است.
مکاتب گوناگون یادگیری (رفتارگرایی، شناخت گرایی و اخیراً ساختن گرایی)، مکاتب فلسفی مدرنیسم، پست مدرنیسم و ... نگرش ها و برنامه ریزی های تربیتی را تحت تأثیر خود قرار داده و آن ها را دگرگون ساخته اند. تا این که در دهه های اخیر از پدیدههایی چون جهانی شدن، دهکده ی جهانی، شبکهی وب، فناوری اطلاعات و ارتباطات و غیره صحبت به میان آمد و دوباره دست اندرکاران آموزش را به تفکر واداشت که همچون سایر پدیده ها دو جنبش مخالف و موافق در برابر آن قد برافراشتند. در این مختصر نوشته، قصد داریم به بررسی پدیدهی جهانی شدن، تأثیر آن بر آموزش و نقش آموزش در برابر آن بپردازیم.
همبستگی، وابستگی و ارتباطات انسانها در عرصهی اجتماعی با یکدیگر، از نمودهای بارز این پدیدهاند. به واقع امروز در کمتر از یک ساعت خبر واحد در تمام کرهی زمین پخش شده و به کنش و واکنش افراد میانجامد. در چند دقیقه صدها قرار داد تجاری در سطح کرهی زمین به وقوع می پیوندد و هزاران مقاله و نشریات علمی در سراسر جهان بین طالبان علم مبادله می شود.
پدیدهی جهانی شدن بسیاری از مفهومها همچون خانواده، فرهنگ، دین، سرزمین، مرزها، دولتها، اقتصاد و غیره را به مبارزه میطلبد و همهی این ها دوباره باید مورد تعریف قرارگیرند. به همین تناسب بسیاری از امور مورد چالش قرارگرفتهاند و از بنیاد در حال دگرگون شدن هستند. به عبارتی دقیق تر میتوان گفت که جهانی شدن در سه بعد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی صورت گرفتهاست. اما نباید فکر کنیم که این پدیده خلق الساعه بوده و در یک روز یا یک سال به منصهی ظهور رسیده است، بلکه این امر خود مرحلهی نوین در مسیر تکامل سرمایه داری است. در این مسیر آموزش و پرورش نیز مستثنی از سایر امور نیست و در خلاء به رشد و توسعه دست نمییابد. و به مانند دیگر نهادهای اجتماعی تحت تأثیر دنیای بیرون و محیط پیرامون دگرگون می شود.
به عبارتی در برخورد با جهانی شدن دچار تأثیر و تأثر شده است و بسیاری از مفهومهای آن دوباره مورد بازنگری و باز تعریفی قرار گرفته است. جهانی شدن باعث شده است که دیگر به آموزشوپرورش به عنوان نهادی دانشافزا که دانش آموز پس از ورود به آن همچون حافظهای یک سری اطلاعات در آن ذخیره شده و در برونداد از این نظام آن ها را مورد استفاده قراردهد نگاه نمی شود. دیگر به معلم همچون فردی که منبع اطلاعات است و باید آنها را به ذهن دانش آموز سرازیر سازد نگریسته نمیشود. دانش آموز فردی نیست که وظیفهی وی نشستن سرکلاس درس و منفعلانه گوش دادن به معلم باشد. دیگر امر یادگیری صرف دانستن مجموعهای از اطلاعات و قواعد و فرمول ها نیست بلکه به امر یادگیری به عنوان فرایند و علاوه بر یادگیری برای دانستن، به یادگیری برای انجام دادن و در کنار دیگران زیستن هم بها داده می شود.
در این نظام جدید، نیروی کار تعریف جدیدی به خود می گیرد، چشم اندازهای شغلی دائماً دگرگون و دشوارتر می شود، پایه های اشتغال تمام وقت، ارزان و شرایط ناامن شغلی کاملاً متداول می شود. نیازمندیهای اشتغال در شرایط و کشورهای مختلف و در بازارهای جهان رو به فزونی می گذارد و نیازهای فزاینده ی دانش کامپیوتری و مهارت های پیشرفتهی اجتماعی و ارتباطی و سازگاری با محیط های متنوع شغلی به شدت گسترش می یابد.
نیروی کار می بایست دارای مهارت های چندگانه و از نظر روانی و اجتماعی سازگار و آماده ی خطرپذیری باشد، این نیروی کار که کاستلز(۱۹۹۹) از آن به عنوان نیروی کار خود برنامهریز، در مقابل نیروی کار عمومیتر نام میبرد، نیازمند به ظرفیت دست یابی به سطوح بالاتر آموزشی است. در این شرایط نظامهای آموزشی باید میان مفهوم آموزش و مهارت ها تمایز قائل شوند، تحولات تکنولوژیک و شکستن ساختارهای اشتغال در سازمانهای بزرگ و کوچک اقتصادی و اجتماعی، مهارتهایی را به سرعت منسوخ و مهارتهای جدید را مطالبه می کنند، که به این ترتیب آموزش با حفظ کردن دانش و تلنبار کردن مطالب، متفاوت خواهد بود. از این دیدگاه، آموزش فرایندی است که از طریق آن، مردم و نیروی کار توانایی و ظرفیت بازتعریف و نوسازی پیوسته ی مهارتهای لازم برای یک امر معین و مهارت در دسترسی و استفاده از منابع یادگیری این مهارتها را به دست میآورند.در این دگرگونی بهره وری و توان ماندهگاری در دنیای پر از رقابت و همچنین سازگاری با تغییرات، در جامعه ای که به طور شبکهای تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی به طور همزمان با یکدیگر متعامل و در حال تغییر و تحول دائمی هستند، شرط بقا و حیات است.
تغییر و اصلاح آموزش و پرورش با انطباق جهانی شدن، نیازمند اقداماتی است که خود دال بر تأثیر پذیری آموزش و پرورش از جهانی شدن است. از جمله اصلاح هدفهای کلی و عینی در برنامه ی درسی، بسط محتوای آموزش جهانی به آن اندازه که در برنامهی درسی منعکس شود، تقاضا برای آموزش جهانی برای گروه های درون و برون مدرسهای (hendix,۱۹۹۸,p۲۸) حرکت به سوی یادگیری مادام العمر برای همه، حرکت به سوی آموزش از راه دور و یادگیری پراکنده، حرکت به سوی نهادینه کردن استفاده از شبکههای ارتباطی در آموزشوپرورش (brunner,۲۰۰۰۰,p۱۴۵) تعریف مجدد نقشهای معلم، مدیر، دانش آموز، آموزش دیجیتالی و ...آموزش و پرورش در چارچوب جهانی شدن در مورد مسائل اقتصادی نیز دو نقش عمده بر عهده دارد: از یک طرف افزایش بهره وری نیروی کار و در نتیجه ایجاد توان رقابتی در بازارهای بین المللی، و از طرف دیگر نقش بسیار مهم آن در جذب سرمایه های بین المللی و انباشت سرمایه (شاهپور اعتماد، ۱۳۷۹)
در مواجهه با امر جهانی شدن میتوان به دو صورت عمل کرد، یا دست روی دست گذاشت و منفعلانه نظاره گر تغییرات بود، یا بهصورت فعال درگیر این امر شد.
در مورد مسائل فرهنگی نیز همانگونه که ذکر شد، این پدیده، نظم، اخلاق، سنتها و فرهنگها را به مبارزه می طلبد و اگر به صورت منفعلانه با آن برخورد کنیم نتیجه از قبل مشخص است. بنابراین در این زمینه استراتژی برتر اینست که نقاط مثبت و عناصری از فرهنگها و اجزایی که جنبهی جهان شمولی دارند را شناسایی کرده و آنها را در برنامهی درسی بگنجانیم. از طرف دیگر هویت گذشته و سنتها و فرهنگ خود را نیز در کنار آن وارد برنامهی درسی کرده و بر آن تأکید کنیم. امری که می تواند از مستحیل شدن فرهنگ خودی در فرهنگ جهانی جلوگیری کند و در عین تشابهات، تفاوت ها را نیز ارج نهیم.
منبع: دیدگاه